اگرچه نازیسم و نئونازیسم تا گذشتهای نهچندان دور، خط قرمز نهادهای امنیتی و سیاسی غرب محسوب میشد اما اکنون شاهد بازتولید این روند از سوی نهادهای پنهان و آشکار قدرت در اروپا هستیم .اگرچه نهادهای امنیتی غرب تصور میکنند سازماندهی کردن گروههای افراطی مترادف با کنترلپذیر کردن آنها ذیل ساختار قدرت خواهد بود اما این تصور خطرناک، هزینههای غیرقابل محاسبهای برای کشورهای اروپایی به دنبال دارد. اروپائیان نیز بهمانند آمریکا قدرت «مدیریت بحرانهای خودساخته»را هرگز نداشته و در آینده نیز نخواهند داشت.
این روزها اخبار قابلتأملی در خصوص تقویت لابی نئونازیها در آلمان به گوش میرسد با افشای جلسه سری چهرههای نئونازی همراه با اعضای حزب آلترناتیو برای آلمان و حزب دموکراتمسیحی، صدراعظم آلمان نسبت به این موضوع واکنش نشان داد و ایده این گروه برای «مهاجرت مجدد»از آلمان را بهشدت محکوم کرد.به عبارت بهتر، اکنون دیگر شاهد فعالیت مخفی نئونازیها در آلمان و اروپا نیستیم و احزاب ظاهرا شناسنامهدار در حال لابیگری با آنها بر سر تعریف حدودوثغور فعالیت آنها در ساختار سیاسی-اجتماعی غرب هستند. در اینجا نفرت ذاتی تبدیل بهنوعی معامله سیاسی شده که خروجی آن، چیزی جز سقوط قطعی اتحادیه اروپا و منطقه یورو نخواهد بود.
نئونازیهای آلمان خواستار اخراج یا اصطلاحا «مهاجرت مجدد» کسانی شدهاند که تابعیت آلمان را گرفتهاند اما بهزعم آنها در این جامعه ادغام نشدهاند.البته اینیک خواسته تازه ( از سوی آنها) نیست اما طرح آن با احزاب رسمی این کشور اروپایی معنا و مفهوم خاصی دارد! برخی احزاب آلمانی رسما در حال امتیازدهی به نئونازیها هستند.اگر تصور شود این معادله ، بدون مدیریت دستگاه امنیتی آلمان و حتی برخی دستگاههای اطلاعاتی کشورهای اروپایی صورت میگیرد، سخت در اشتباه هستیم! رسانههای آلمانی هرگز اجازه ندارند از ارتباط خاص نئونازیها با نهادهای نظامی و امنیتی این کشور سخنی به میان بیاورند! طی سالهای گذشته گزارشهای معدود و هشداردهندهای در خصوص نفوذ نئونازیها در ارتش ، وزارت دفاع و حتی سازمان امنیت داخلی آلمان منتشرشده است.
درحالیکه حدود 6 ماه دیگر انتخابات پارلمانی اروپا برگزار میشود و جریان راست افراطی شانس زیادی برای تقویت جایگاه خود در این مجموعهدارد، احزاب سیاسی سنتی در غرب اعم از محافظهکاران و سوسیالدموکراتها نسبت به ایجاد ارتباطاتی مؤثرتر با این گروههای بیمیل و رغبت نیستند! این ارتباطات از سوی گروههایی صورت میگیرد که در مواضع ظاهری خود، بازگشت به قرن گذشته و دوران جنگ جهانی دوم را یک کابوس غیرقابلتصور برای مجموعه متبوع خود ( اتحادیه اروپا) قلمداد میکنند! این تناقض آشکار منبعث از بحرانزده بودن اروپای واحد و انهدام بنیانهای تشکیلدهنده آن میباشد.در این میان نباید وزنی برای ظاهرسازی پارلمان اروپا و نهادهای ظاهری قدرت در بروکسل و استراسبورگ قائل شد! آشفتگی اتحادیه اروپا مسئلهای نیست که رسانهها و جریانات رسمی و حتی غیررسمی قدرت در این مجموعه قادر به تحریف یا انکار آن باشند.
حنیف غفاری