یکی از همکاران شهید حسن طهرانی مقدم پدر موشکی ایران ، تعریف میکند: «قرار بود تستی را در فضای باز انجام دهیم. همه چیز آماده بود که یک دفعه باران گرفت. به حاج حسن گفتیم: «امروز این تست را انجام ندهیم.»
گفت: «نمیشود، اگر هم جواب ندهد، مهم نیست؛ ولی این کار باید امروز انجام شود.»
آن روز شلیک انجام شد و حاج حسن اولین کسی بود که به سمت محل اجرای تست رفت. تست با موفقیت انجام شده بود و بعد از او بقیه بچهها هم آمدند. همه از خوشحالی همدیگر را در آغوش گرفتند. حاج حسن همان جا به عادت همیشه ۲ رکعت نماز شکر خواند. بعد بچهها را برای صحبت کردن جمع کرد.
من پیش خودم گفتم: «الان حتماً حاجی میخواهد حرف پاداش به بچهها را بزند.».
اما اصلاً در این مورد حرف نزد و گفت: «بچهها! حالا که این تست با موفقیت انجام شده، یعنی خدا ما را نگاه کرده و به ما نظر دارد؛ پس بیاییم به هم قول بدهیم از این به بعد نمازمان را اول وقت بخوانیم.»
البته این را برای ما میگفت؛ چون خودش همیشه با وضو بود و در هر شرایطی نماز اول وقتش ترک نمیشد.»