«محمد شرقاوی» استاد مطالعات جنگ در دانشگاه جورج میسون به نکات قابل تاملی درباره ذهنیت نتانیاهو نسبت به جنگ غزه و متعلقات آن اشاره کرده است: «نتانیاهو باید هدف اعلامی خود مبنی بر نابودی حماس را کنار بگذارد. از یکسو نتانیاهو هنوز با حماس به صورت غیرمستقیم مذاکره میکند اما در عین حال رویای اصلی او نابودی حماس و پاکسازی این گروه از غزه است؛ او در ۲ جهان متفاوت زندگی میکند».
تحلیلگران حوزه روانشناسی سیاسی، بارها از نقش شخصیت و ذهنیت سیاستمداران بر شکلدهی وقایع و بحرانهای جهانی و منطقهای سخن گفتهاند. چه بسا مواردی که توهم سیاستمداران، منتج به خلق یک بحران مستمر و غیرقابل مهار در حوزه روابط بینالملل شده و آثار آن تا مدتها دامنگیر بشریت بوده است. اکنون درباره جانور خونخواری به نام «نتانیاهو» سخن میگوییم؛ جلادی که شکست مطلق خود در جنگ غزه را هنوز به لحاظ روانی باور نکرده است!
زمانی که عملیات غرورآفرین توفان الاقصی اتفاق افتاد، نتانیاهو ۳ هدف کلان را در قبال جنگ غزه مشخص کرد که به ترتیب عبارت از «نابودی حماس»، «اشغال نوار غزه» و «آزادی اسرای صهیونیست» بود. اکنون پس از گذشت بیش از ۳ ماه، هیچ یک از این ۳ هدف محقق نشده و نشانهای دال بر تحقق آنها در آینده نیز وجود ندارد. بسیاری از تونلهای حماس حتی شناسایی نیز نشده و فرماندهان ارشد مقاومت فلسطین نیز همچنان حضور محسوسی در میدان نبرد علیه دشمن صهیونیست دارند. در حالی که در روزهای ابتدایی جنگ غزه، 80 درصد ساکنان اراضی اشغالی مخالف هر گونه آتشبسی در مواجهه با حماس بودند اما به واسطه احصای نمادهای استیصال و شکست تلآویو در ادامه نبرد، اکنون 70 درصد صهیونیستها خواستار آزادی اسرا (حتی به بهای آتشبس دائم با حماس) هستند. از سوی دیگر، نظرسنجیها نشان میدهد با برگزاری انتخابات دوباره در اراضی اشغالی، نتانیاهو نهایتا 30 درصد آرا را به خود اختصاص خواهد داد و حتی نیمی از اعضای حزب متبوعش (حزب لیکود) نیز حاضر به حمایت از او جهت بقا در قدرت نیستند.
مجموع این نظرسنجیها نشاندهنده تفاوت روایتگری نتانیاهو و ساکنان اراضی اشغالی از جنگ غزه و تبعات آن است. نتانیاهو اصرار بر ادامه جنگ دارد، زیرا پایان جنگ مترادف با پایان وی و کابینهاش خواهد بود. نکته قابل تامل اینکه در داخل اراضی اشغالی، ریلگذاری سقوط نتانیاهو بهگونهای آشکار در حال انجام است؛ درست همزمان با تحقق شکست صهیونیستها در جنگ غزه، دیوان عالی این رژیم اصلاحات قضایی نتانیاهو را ابطال کرد تا دیگر مجالی برای تنفس نتانیاهو و کابینهاش در فضای داخلی تلآویو نیز باقی نماند. بدون شک اگر جنگ غزه رخ نمیداد و نمادهای شکست و استیصال رژیم اشغالگر قدس در این جنگ تا این اندازه محرز و آشکار نبود، دیوان عالی رژیم صهیونیستی قدرت ابطال اصلاحات قضایی نتانیاهو را نداشت. فراتر از آن، نمیتوان نقش برخی سران موساد و ارتش رژیم اشغالگر قدس را در ترغیب پشتپرده دیوان عالی نسبت به اعلام حکم جنجالی اخیر علیه اصلاحات قضایی نتانیاهو نادیده انگاشت.
برخی اعضای کابینه نتانیاهو مانند آریه درعی، رهبر حزب شاس، بنگویر و اسموتریچ به نتانیاهو اولتیماتوم داده بودند در مقابل فشارها برای عقبنشینی از اصلاحات جنجالی تسلیم نشود اما اکنون دیگر مجالی برای مقاومت نتانیاهو در برابر دیوان عالی رژیم صهیونیستی وجود ندارد.
نخستوزیر رژیم اشغالگر قدس باید به صورت همزمان با تبعات شکست داخلی (در حوزه اصلاحات قضایی) و نظامی(در جنگ غزه) مواجه شود. البته با پایان جنگ غزه که همراه با اعلام شکست رسمی رژیم صهیونیستی خواهد بود، نتانیاهو فرصتی برای تمرکز و مواجهه با این بحرانها نخواهد داشت و باید هر چه سریعتر خود را برای انحلال کنست و برگزاری انتخابات زودهنگام آماده کند. خروجی این روند چیزی جز پایان نتانیاهو و کابینهاش نیست.
نباید فراموش کرد پایان نتانیاهو، به معنای پایان بحران در اراضی اشغالی نیست. جابهجایی قدرت میان نتانیاهو و گانتس، به معنای تشدید شکاف میان ۲ طیف محافظهکار و لیبرال در تلآویو، آن هم در ذیل فرامتنی به نام «شکست در جنگ غزه» است. قطعا هیچ یک از سیاستمداران صهیونیست قادر به مدیریت این بحران و منازعه تمامعیار نخواهند بود.
اسدالله رمضانزاده