جوزف بورل ، رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا در جریان سخنرانی در یک نشست دیپلماتیک در لیسبون پایتخت پرتغال، تصریح کرد: «آنچه ما در بیش از ۳۰ سال گذشته آموختهایم و اکنون با فاجعه غزه میآموزیم، این است که راه حل پایان دادن به درگیری میان اسرائیل و فلسطین باید از بیرون تحمیل شود».بر اساس مواضع بورل، ازآنجاکه دو طرف هرگز نمیتوانند به توافق برسند، راهحل احتمالی برای این مناقشه باید از سوی جامعه بینالمللی ترسیم و به فلسطینیان و صهیونیستها ابلاغ شود. اما نقطه اوج سخنان بورل آنجاست که نسبت به استمرار فاجعه جنگ غزه هشدار داده و میگوید: «اگر این فاجعه بهزودی پایان نپذیرد، ممکن است تمامی خاورمیانه در شعلههای آتش آن بسوزد.»
صورتبندی اظهارات اخیر بورل نشان میدهد که مشی دوگانه و پارادوکسیکال مقامات اروپایی در قبال جنگ غزه و متعلقات آن، روز به روز نمود بیشتری پیدا میکند. در نقد اولیه سخنان بورل همین بس که وی بهمثابه یک «واسطهگر» و«میانجی» یا«بازیگر سوم بیطرف»دست به روایتگری از جنگ کنونی در غزه زده است. بهتر است آقای بورل فراموش نکند که اتحادیه اروپا نه یک بازیگر واسطهگر در نظام بینالملل( خصوصا در قبال جنگ غزه)، بلکه یکی از مهرههای بازی رژیم اشغالگر قدس در این جنایت محسوب میشود. به عبارت بهتر، اروپائیان خود «بازیگر دوم»این معادله یعنی رژیم صهیونیستی به شمار میآیند نه یک بازیگر سوم و بیرونی! هنوز همگان به یاد دارند که امانوئل ماکرون، رئیسجمهور فرانسه و اولاف شولتس، صدراعظم آلمان ، چگونه با وقوع هرگونه آتشبسی در نوار غزه مخالفت کرده و حتی نسلکشی رژیم اشغالگر قدس در جنگ غزه و شهادت هزاران کودک و نوزاد فلسطینی را مصداق «دفاع مشروع»تلقی کردند! در چنین شرایطی طبیعی است که راهکارهای پیشنهادی رژیم صهیونیستی از لسان مقامات اروپایی و در قالب یک «راهکار میانجی گرایانه»مطرح شود!
نکته دیگر، به ادعای شولتس مبنی بر تحمیل راهکارهای بیرونی به طرفین منازعه توسط بازیگران بینالمللی معطوف میشود.
به نظر میرسد منظور شولتس، همان «راهکار دودولتی»میباشد که این بار قصد دارد با ادبیات و مقدمه چینی دیگری اذهان را به سمتوسوی آن سوق دهد. واقعیت امر این است که بحران جاری در منطقه،معلول اشغالگری و تروریسم اسرائیلی بوده و تنها راهحل آن نیز حذف صهیونیسم از این معادله میباشد. به عبارت بهتر، اتفاقا راهحل مناقشه جاری در منطقه مشخص و محرز است :بازگشت فلسطینیان به سرزمین مادری خود و پایان اشغالگری صهیونیستها. فراتر از آن، تصمیم نهایی در خصوص این مناقشه، نه از داخل پارلمان اروپا و شورای امنیت سازمان ملل متحد، بلکه از یک همهپرسی «تمام فلسطینی»استنتاج خواهد شد. بهتر است بورل بداند که راهکار دیگری ( مخصوصا آنچه وی و همراهانش درصدد القای آن هستند) در قبال این مناقشه پاسخگو نیست.
درنهایت اینکه بهتر است بورل بهجای ایده پردازی در خصوص ماهیت بحران جاری در منطقه غرب آسیا و ارائه راهکارهای انتزاعی و صهیونیسم پسندانه ، پاسخگوی جنایات خود و مجموعه متبوعش در قبال جنگ غزه و نسلکشی تمامعیار رژیم متوحش اسرائیل در این عرصه باشد. مسائل بهمراتب مهمتری وجود دارد که بورل نه در کسوت یک «ایده پرداز»،بلکه بهعنوان یک«متهم»باید نسبت به آنها پاسخ دهد.
حنیف غفاری