حنیف غفاری کارشناس ارشد روابط بینالملل در یادداشتی نوشت: گزارشها و مستندات منتشر شده درخصوص وضعیت انسانی در نوار غزه تکان دهنده است.
سازمان بهداشت جهانی از تشدید گرسنگی و قحظی در نوار غزه و عدم امکان رسیدگی حداقلی به وضعیت مجروحین ( خصوصاً نوزادان، کودکان و زنان ) خبر میدهد.
در چنین شرایطی سیاستمداران و رسانههای غربی ترجیح میدهند با سکوت هدفمند یا برجستهنمایی تحولات میدانی و نظامی در نوار غزه، زمینه را جهت فراموشی این جنایات فراهم سازند.
در این معادله، نمیتوان از شبکه حامی رژیم صهیونیستی (متشکل از آمریکا، اتحادیه اروپا و برخی بازیگران منطقه ای سازشکار) چشم پوشید. در چنین شرایطی بازیگران آگاه و مستقل در حوزه روابط بین الملل، باید دست به ایجاد نوعی ائتلاف پویا و عملیاتی علیه جریان سلطه بزنند.
اخیراً رهبر معظم و حکیم انقلاب اسلامی در دیدار رئیس جمهور کوبا و هیات همراه، با اشاره به ظرفیتهای فراوان سیاسی و اقتصادی دو کشور تاکید فرمودند: «باید از این ظرفیتها برای تشکیل یک اتحاد و ائتلاف میان کشورهایی که در قبال زورگویی های آمریکا و غربی ها دارای موضع یکسان هستند، استفاده شود.»
تاکید رهبر معظم انقلاب اسلامی بر لزوم ائتلاف سازی جهانی علیه جریان سلطه و زور با محوریت تهران و هاوانا، بیانگر ظرفیتهای بالقوه و بالفعلی است که باید در این مسیر انسانی و جهانی با یکدیگر تجمیع شود.
از این حیث، مناسبات ایران و کوبا، فراتر از سطح همکاری تعریف می شود. در اینجا ما با کلید واژه ای تحت عنوان هم افزایی مواجه هستیم.
در روند هم افزایی دو بازیگر، افق همکاری های سیاسی، اقتصادی و امنیتی طرفین در فرامتن و چارچوبی فراتر از مناسبات دوجانبه تعریف می شود.
قطعاً این هم افزایی، قدرت ترکیبی بازیگران موثر در غرب آسیا و آمریکای لاتین را در مواجهه تمام عیار با توطئه ها و استراتژی های مخرب غربی -صهیونیستی افزایش داده و روند آسیب پذیری دشمنان در نظام بین الملل را از این طریق تشدید می کند.
دفرمه سازی الگوواره های سلطه گری غرب و گذار به نظم جدید جهانی( بر مبنای نقش آفرینی بازیگران غیر غربی)، محصول این هم افزایی خواهد بود. یکی از اصلی ترین وظایف دستگاه دیپلماسی کشورمان، تبدیل این مطالبه رهبر انقلاب به یک الگوی راهبردی و مولفه ثابت استراتژیک در حوزه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران می باشد.
در روند ائتلاف سازی علیه جریان سلطه، باید بر روی هدف مشترک ( مبارزه با ستم ) و ابزارها، تجارب و روشها متمرکز شود.
به عنوان مثال، زنجیره سوسیالیستی تشکیل شده در آمریکای مرکزی و جنوبی ، همواره فرمولها و ثوابت راهبردی و تاکتیکی غرب در آمریکای لاتین را به چالش کشیده و مانع از تقویت و تثبیت حاکمیت جریان زور در همسایگی آمریکای شمالی شده است.
از سوی دیگر، تهران در طول بش از 44 سال سپری شده از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران، به مثابه یک بازیگر مولد گفتمان مقاومت، توانسته ادبیات و مصادیق پایداری را به آن سوی مرزها ( در ابعاد منطقه ای و فرامنطقه ای ) صادر نماید.
بر همین مبنا، جایگاه ایران و کوبا در ایجاد و استمرار نظم نوین جهانی منحصر به فرد است: هر دوبازیگر گذار از جریان سلطه را پیش شرط ترسیم مختصات دنیای جدید تلقی کرده و نقش موثری را در ایجاد ائتلاف علیه جریان زور ایفا نموده اند.
جنگ ترکیبی دموکراتها و جمهوریخواهان آمریکا و شبکه حامی-پیرو غرب و رژیم صهیونیستی در مواجهه با هر دو بازیگر ناکام مانده و تحریم و تهدید و جنگ، اثری در حرکت رو به جلوی تهران و هاوانا در نظام بین الملل نداشته است.
قدرت ائتلاف سازی دوبازیگر، که یکی در غرب آسیا و دیگری در آمریکای لاتین جلوه یافته، روز به روز بیشتر می شود و دکترینهای بازدارنده دولتهای آمریکا را یکی پس از دیگری خنثی ساخته است.
این ائتلاف سازی، باید ناظر بر مهار و نابودی سلطه گری و زور در جهان شکل گیرد و زمینه تحقق آن نیز به خوبی وجود دارد.