انتشار نتایج نظرسنجی اخیر دانشگاه هاروارد - هریس، شوک تازهای را به صاحبان سلطه و لابیهای صهیونیستی وارد کرده است. بر این اساس، جوانان آمریکایی خواهان پایان موجودیت اسرائیل و تشکیل یک نهاد واحد فلسطینی با حاکمیت حماس در سراسر اراضی اشغالی هستند. این نظرسنجی نشان میدهد 51 درصد جوانان بین 18 تا 24 سال آمریکایی معتقدند راهحل نهایی خاتمه دادن به درگیری رژیم اشغالگر قدس و فلسطین این است که اسرائیل پایان یابد و اراضی فلسطینی اشغال شده به حماس داده شود تا یک کشور واحد فلسطینی در آن تاسیس کند. در تفسیر نتایج این نظرسنجی، 2 نکته اساسی وجود دارد که باید به صورت همزمان و در همپوشانی با یکدیگر مورد توجه قرار گیرد.
نخست اینکه مخالفت جوانان آمریکایی معطوف به موجودیت رژیم اشغالگر و کودککش صهیونیستی بوده و ارتباطی با شخصیتها، احزاب و تاکتیکهای اتخاذ شده توسط اشغالگران ندارد. به عبارت بهتر، ما با خیزشی ماهوی در نسل جدید آمریکا مواجه هستیم که استراتژی کلان واشنگتن در حمایت مطلق و حتی نسبی از تلآویو را پس زده و در صدد ترسیم آمریکای منهای اسرائیل و فراتر از آن، جهان منهای صهیونیسم بر میآید.
این مخالفت ماهوی در کشوری تجلی یافته که نهتنها خود را در سیاستهای رسمیاش حامی صهیونیسم قلمداد میکند، بلکه در عمل متغیری وابسته به تلآویو به شمار میآید. انتشار این نظرسنجی از سوی یک دانشگاه معتبر آمریکا، پرده از تحولات عمیق و بنیادینی برمیدارد که با گذر زمان و متعاقب جابهجایی نسلها در این کشور صورت گرفته است. قطعا مهار این روند، نه از عهده دموکراتها بر میآید و نه جمهوریخواهان! تنها راه تن دادن به خواسته جوانان آمریکایی مبنی بر انهدام و نابودی صهیونیسم، تغییر ساختار حکمرانی در این کشور است. روند و ضرباهنگ این تغییر ساختاری را قطعا نسل جدید و نسلهای بعد آمریکا هدایت خواهند کرد و اراده صاحبان زور و تزویر تاثیری در جلوگیری از این روند نخواهد داشت. نکته دوم، معطوف به راهکار عملیاتی مدنظر جوانان آمریکایی (در قبال مساله فلسطین) در دنیای پساصهیونیسم است: بازپسگیری کل اراضی اشغالی و حاکمیت مشروع فلسطینیان بر آنها. این خواسته و مطالبه جوانان آمریکایی در فضایی مطرح میشود که ایدهها و راهکارهایی تصنعی و انحرافی مانند «طرح ۲ دولتی» به صورت مستمر از سوی لابیهای قدرت و رسانههای آمریکایی در حال ترویج است.
بدیهی است با گذار از صهیونیسم و ترسیم نظم نوین جهانی بر مبنای انهدام بنیان و موجودیت رژیم اشغالگر قدس، دیگر راهکارهای تصنعی نیز جایگاه خود را برای همیشه از دست خواهند داد. در اینجا نه پیمان آبراهام موضوعیتی خواهد داشت و نه سرنوشت فلسطین در اسلو، مادرید، کمپ دیوید و آناپولیس رقم خواهد خورد. هیات حاکمه آمریکا طی دهههای گذشته و اخیر، هزینههای هنگفت و غیرقابل تصوری را در راستای تثبیت جایگاه اسرائیل در حوزه سیاست خارجی واشنگتن صرف کرده و تلاش مضاعفی را با هدف تثبیت ذهنی این منظومه در ذهن نسلهای جدید صورت داده است. در دانشگاه هاروارد (که اتفاقا این نظرسنجی را انجام داده است) و دیگر محافل آکادمیک آمریکا، هر گونه اعتراضی علیه اسرائیل مترادف با یهودستیزی یا نقض آزادیهای اساسی تفسیر شده و مدافعان فلسطین به بدترین نحو ممکن مورد عتاب و خطاب قرار میگیرند.
اخراج برخی اساتید دانشگاههای آمریکا در جریان جنگ اخیر غزه، صرفا به دلیل اعتراض نسبت به نسلکشی وقیح و رقتبار صهیونیستها در نوار غزه، شاهدی بر این مدعاست. دوگانه حاکمیت - ملت در آمریکا در فرامتن شکل گرفته در آن، از هیچگونه اقدامی در راستای توجیه سلطه صهیونیستها بر مناسبات اجتماعی، بینالمللی، علمی، اقتصادی و سیاسی آمریکا فروگذار نکرده است. از این رو میتوان قاطعانه ادعا کرد صهیونیسم، به اسم رمز سقوط حاکمیت آمریکا و مناسبات کلان قدرت در این کشور تبدیل شده است. اگر مقامات آمریکایی به خود نیایند ـ که نمیآیند ـ نسل جدید این کشور در آینده نهچندان دور سقوط همزمان صهیونیسم و لیبرال ـ دموکراسی آمریکایی و تنفس در فضایی بدون زور و ترور را جشن خواهد گرفت. مشاهده چهره دموکراتها و جمهوریخواهان حامی نسلکشی و جنایت در زمان بروز این رویداد مستمر اما محسوس، دیدنی خواهد بود.
حنیف غفاری