چیزی نزدیک به 2 سال است که جنگ اوکراین شروع شده و این جنگ، همچنان ادامه دارد. تفاوت مهمی که این جنگ با هفتهها و ماههای اولیه شروع آن دارد، برداشته شدن تمرکز رسانهها از روی آن و متمرکز شدن روی جنگ غزه است. البته تفاوتهای دیگری هم وجود دارد که اینجا جای پرداختن به همه آنها نیست. مثل خسته شدن متحدان اوکراین از این جنگ و هزینههایش یا بروز شکاف در جبهه غرب درباره ادامه یافتن یا نیافتن کمکها به زلنسکی و... به هر تقدیر این جنگ همچنان ادامه دارد و زمان زیادی هم به رسیدن «زمستان سرد» باقی نمانده است...!
جنگ اوکراین 5 اسفندماه سال 1400 شروع شد و بسیاری از کارشناسان و رهبران کشورهایی که مستقیم یا غیرمستقیم درگیر آنند، تصورش را هم نمیکردند که اینقدر طول بکشد. «تکرار» و «طولانی شدن» دو عاملی است که به «کماهمیت شدن» و بعضا حتی «بیاهمیت شدن» یک مسئله - برای مردم عادی و بعضا حتی نخبگان سیاسی - میانجامد. شاید مهمترین دلیل طولانی شدن این جنگ هم این است که، دو طرف یعنی «روسیه» و «ناتو»، تمام ظرفیتشان را البته به شکلی «کنترل شده» به میدان آوردهاند و نمیخواهند «ببازند.» این طولانی شدن در کنار آغاز جنگ غزه، حالا اوکراین و رهبرش را برای بسیاری از کشورهای غربی اگر نگوییم بیاهمیت، حتما کماهمیت کرده است! طوری که رفتهرفته زمزمهها درباره لزوم پایان جنگ اوکراین به گوش میرسد و زلنسکی هم چند باری در این باره ابراز نگرانی جدی کرده است. در ادامه این یادداشت این موضوع را بیشتر باز خواهم کرد.
فقط به عنوان یک نمونه کافی است رجوع شود به اخبار و گزارشهایی که تقریبا هر روز از سوی رسانههای غربی درباره«ته کشیدن» انبارهای تسلیحاتی کشورهای عضو ناتو منتشر میشود. یا گزارشهایی که مثلا میگویند؛ آمریکا مجبور شد سلاحهایی را که در زرادخانههایش در فلان کشور داشت جهت استفاده در بهمان جنگ جابهجا کند. جنگی که باعث تخلیه شدن انبارهای تسلیحاتی کشورهای عضو سازمانی به عریضی و طویلی ناتو شود یعنی، طرفین این جنگ با تمام ظرفیت به میدان آمدهاند و جنگ هم خیلی طولانی شده است.
همانطور که بالا اشاره شد مدتی است، خبرهای مهمی از این جنگ منتشر میشود که به نظر میرسد در صورت صحت میتوان گفت تکلیف این جنگ نیز در حال مشخص شدن است. مخرج مشترک تمام این خبرها نیز چیزی نیست جز «لزوم پایان جنگ اوکراین» با «آغاز مذاکراه با روسیه» آن هم به شکلی که «هنری کیسینجر» مدتها پیش چارچوب کلی آن را پیشنهاد داده بود.
شاید «کیسینجر» جزو اولین افرادی بود که پیشنهاد داد، اوکراین با گذشتن از خیر سرزمینهایی که در این جنگ از دست داده است، قال قضیه را کَنده و به جنگ پایان دهد. پس از او صداهای مشابهی از سوی برخی رهبران سیاسی و نظامی اروپایی و حتی ناتو شنیده شد. این پیشنهادها آنقدر تکرار شد که خشم زلنسکی را برانگیخت. اوکراینی که به خاطر همین غرب و «ناتو» ویران شده است، تحمل شنیدن راهکارهای تحقیرآمیزی مثل «گذشتن از خیر سرزمینهای از دست داده» را نداشت. هیچ کس اگر نداند، زلنسکی خوب میداند، غربیها او و کشورش را وادار به عبور از خطوط قرمزهای روسیه و در نتیجه، آغاز این جنگ خانمانسوز کردند. یعنی اوکراین با طناب پوسیده ناتو وارد چاه جنگ شده است. برای مطالعه در این باره رجوع شود به اظهارات «جان مرشایمر» نظریهپرداز شهیر آمریکایی و صاحب نظریه «رئالیسم تهاجمی». اوکراینِ زلنسکی مدتی است که پس از مشاهده «خستگی متحدانش» از ادامه کمکها، و شنیدن پیشنهادهای تحقیرآمیز به عنوان راهحل از سوی همین متحدانش، اعلام میکند، غرب به جای ارائه چنین راهحلهایی، سلاحهای بیشتری در اختیارش قرار دهد و...
تمام این تحولات و پیشنهادهای تحقیرآمیز مربوط به زمانی است که «جنگ غزه» هنوز شروع نشده بود و صد دلیل وجود دارد که «اسرائیل» و «فرجام جنگ غزه» برای غرب بهویژه آمریکا مهمتر از «اوکراین» و «فرجام جنگ با اوکراین» است! با شروع جنگ غزه - که با تمام جنگهای قبلی رژیم صهیونیستی فرق دارد - این پیشنهادها تبدیل به «دستور» شده و آنطور که «فارین پالیسی» نوشته است «اوکراین چون در حال شکست خوردن است، آمریکا هم دو راه بیشتر ندارد. یا وارد جنگ مستقیم با روسیه شود، که نشدنی است؛ یا مذاکره با پوتین را احیا کند. و خبرهایی وجود دارد که این مذاکره مدتی است بیسروصدا شروع شده است.» در واقع فارین پالیسی میگوید، غرب راه دوم را انتخاب کرده است و اوکراین نیز چون، بدون حمایتهای غرب یک ساعت هم دوام نمیآورد، مجبور به انجام این مذاکرات به شکل پنهان شده است!
اما یکی از این صد دلیل، این است که غرب هر کاری که از دستش بَر میآمد برای شکست روسیه انجام داده و هزینههای بسیاربسیار سنگینی نیز در این راه متحمل شده است. زمستان سخت سال گذشته، افزایش سرسامآور قیمت حاملهای انرژی که در نهایت منجر به مرگ دهها هزار نفر در اروپا شد، فقط و فقط گوشهای از این خسارات است و زمستانی دیگر هم در راه است. نابودی زیرساختهای اوکراین را هم بگذارید کنار این وضع! وقتی جنگی «قفل» شد و هزینههایش هم سر به فلک کشید، طبیعی است عدهای به فکر کشیدن ترمز آن باشند. جنگ غزه در چنین شرایطی شروع شد و جنگ اوکراین را بهشدت تحت تاثیر گذاشت. این جنگ، بنا به گفته صهیونیستها موجودیت اسرائیل - که لابیهایش در تار و پود اقتصاد، سیاست، هنر و همه چیز غرب رسوخ کرده- را هدف قرار داده است، طبیعی است اولویت چنین غربی، چرخش از نجات اوکراین به نجات اسرائیل باشد. غرب امیدی به پیروزی اوکراین و شکست پوتین ندارد و نمیخواهد این اتفاق درباره اسرائیل تکرار شود. چرا که اگر شکست غرب در اوکراین باعث تقویت روسیه شده است، شکست اسرائیل هم باعث تقویت ایران خواهد شد و غرب «نمیتواند» این مسئله را، نه هضم کند، نه تحمل نماید!
با آغاز عملیات طوفان الاقصی در 7 اکتبر(15 مهرماه)، فقط رژیم صهیونیستی غافلگیر نشد. ناتو به رهبری آمریکا هم غافلگیر شد. حتی روسیه هم غافلگیر شد. برای این که اهمیت مسئله «اسرائیل - فلسطین» و همین جنگ غزه برای غرب بهویژه منطقه کمی معلومتان شود، نیازی نیست به گذشتههای دور برگردیم. کافی است به تحولات مهمی که طی همین سالهای اخیر در منطقه رخ داده کمی دقیق شویم. مثل پروژه داعش. پروژه پیچیده، پرهزینه و عظیمی که یکی از خروجیهایش قرار بود، تغییر مرزها و تضعیف قدرتهای منطقه به نفع همین رژیم صهیونیستی باشد. میخواهیم بگوییم، غرب برای حفظ و تقویت «اسرائیل» حاضر شده پروژهای به کثیفیِ داعش را برنامهریزی و اجرا کند. مگر هدف از خلق داعش، چیزی جز «تضعیف مقاومت منطقه جهت ایجاد حاشیه امن برای اسرائیل» بود؟! حالا تصورش را بکنید، این «اسرائیل» با آن همه اهمیت برای غرب، در خطر نابودی است. در چنین شرایطی طبیعی است «مسئله اوکراین» با وجود تمام اهمیتش برای غرب، دیگر اولویت نباشد. طبق محاسبات غرب، نتیجه عقبنشینی در جنگ اوکراین نهایتا بشود، از دست رفتن برخی شهرها و مناطق اوکراین (نه مناطق و شهرهای ما) و کمی هم تحقیر ناتو، اما در صورت شکست و یا نابودی رژیم صهیونیستی، «خاورمیانه جدیدی» متولد خواهد شد که حرف اول و آخر را در آن، ایران خواهد زد!
مخلص کلام اینکه، جوانان فلسطینی و بهطور کلی جبهه مقاومت با عملیات طوفان الاقصی - خواسته یا ناخواسته - لطف بزرگی در حق روسیه کردهاند. اگر طی هفتههای آینده شنیدید، زلنسکی حاضر به از سرگیری مذاکرات شده، اگر شنیدید از خیر «شبهجزیره کریمه» گذشته و مالکیت سایر سرزمینهای از دست رفتهاش را هم به برگزاری همهپرسی در میان ساکنان آن سرزمین گذاشته است؛ و در یک کلام اگر شنیدید پوتین در میدان سرخ، رژه پیروزی بر ناتو برگزار کرده است اولا تعجب نکنید، ثانیا بدانید بخشی از این پیروزی را مدیون جوانان فلسطینی و همین جنگی است که در غزه جاری است. کمترین انتظار از یک متحد این است که جنایات هولناک رژیم صهیونیستی در باریکه غزه را محکوم کند و در این زمینه کمی فعالتر باشد.
برای روسیه، امروز حمایت از آرمان فلسطین و ملت مظلوم فلسطین اولا؛ اعتبار و آبرو در بین مردمان سراسر جهان میآورد، ثانیا؛ به معنای حرکت برای رسیدن هرچه سریعتر به آن نقاطی است که در چند خط بالا برشمردیم...!
جعفر بلوری