مهدی جهانتیغی در یادداشتی نوشت: سیستان و بلوچستان در یکسال اخیر شاهد، شهادت تعداد قابل توجهی از ماموران انتظامی بوده است. حمله به مقر فرماندهی انتظامی شهرستان کوچک راسک نیز جدای از یکسال گذشته این منطقه نیست. با این وجود یک سوال مهم این است که روند ضدامنیتی چگونه توانسته همچنان خود را در سیستان و بلوچستان حفظ و هرازگاهی رویداد ضدامنیتی تولید کند. برای درک دقیق این روند، باید مکانیزم تولید و زایش اقدامات ضدامنیتی در جنوب شرق را خوب فهم کرد.
یک: شهر راسک در یکسال اخیر به علت اقدامات یک پدر و پسر که جایگاه امام جمعه را در آن شهر در اختیار داشتند، ملتهب بوده است. این پدر و پسر هر دو پیش از این به علت اقدام به ترور یک روحانی اهل سنت و مواضع افراطی سیاسی و تکفیری بارها خبرساز شده بودند. اما آنچه اتفاقات شهر راسک را به حادثه تلخ اخیر شهادت یازده نفر از ماموران انتظامی رساند، فرآیندی فراتر از این پدر و پسر دارد. مولوی عبدالحمید بعد از بازداشت پدر( مولوی محمد فتحی نقشبندی) بارهااز این چهره ضدامنیتی حمایت کرد و او را در افکار عمومی، فردی بیگناه که به او ظلم شده، معرفی کرد. در این میان پسر نقشبندی( مولوی عبدالغفار نقشبندی) که اینک به عنوان «عبدالمالک دو» در خارج از ایران گروه تروریستی جدید شکل داده، متقابلا، مولوی عبدالحمید را رهبر مذهبی و خط قرمز گروه خود معرفی کرد.
این رفت و برگشتهای سیاسی و رسانهای، برای اهل فن واضح است که چه بلا و تصورات انحرافی سر اعتقادات بخشی از جوانان منطقه میآورد. ساده ترین اثرش این است که برخی از کسانی که اقدامات تروریستی چند ماه گذشته در سیستان و بلوچستان را رقم زدند، به صراحت از تاثیر پذیری همزمان و تواما خود از مولوی عبدالحمید و نقشبندی پسر گفتهاند. به تعبیر جامع تر، خطبهها و مواضع عبدالحمید با تولید شبهه، سیاه نمایی، نفرت، خشم، مشروعیت و مقبولیت زدایی و دادن آدرس های گمراه کننده ذهن ها را مریض میکند و پس از آن گروههای تروریستی مثل جیش العدل و نقشبندی ها یا دیگر تکفیری ها و تجزیه طلبان به ذهنهای مریض شده، اسلحه پیشنهاد میکنند و توهم داشتن پشتوانه و تاییدیه مردمی پیدا میکنند. این اولین مکانیزم و البته ابرمکامیزم تولید ترور و اقدام ضدامنیتی در جنوب شرق در سالهای گذشته و به خصوص یکسال اخیر بوده هست.
دو: مکانیزم دوم در خارج از ایران اتفاق میافتد، خارج نشینان در ابتدا فرایند اثرگذاری و نحوه هدایت و مدیریت مولوی عبدالحمید را در یکسال گذشته به روز رسانی کردند و سپس او را در پروژه ضدامنیتملی زن، زندگی و آزادی با همه ابعاد سیاسی، فرهنگی و امنیتی، استحاله و معنابخشی کردند. گردانندگان مکانیزم دوم که فعال در خارج از ایران هستند، علاوه بر این، سازمان منافقین را راهبر جیش الظلم و گروه تروریستی نقشبندی و حبیب الله سربازی قرار دادند و بین گروههای تروریستی بلوچ با دیگر گروه های قومی، مذهبی و تجزیه طلب دور جدیدی از همکاری و هماهنگی برقرار کردند.
سه: مکانیزم سوم در سطح هماهنگی سرویسهای آمریکایی، اروپایی و رژیم صهیونیستی طراحی و هدایت میشود. گردانندکان مکانیزم سوم، دومکانیزم قبلی را تقویت، هدایت و مواظبت میکنندو در بزنگاه های مهم از آن استفاده های مطلوب خواهند کرد. یکی از بزنگاه ها حتما زمانی خواهد بود که اسرائیل زیر ضرب است و یا جریان اغتشاشگر کف خیابان های زاهدان مهار شده و یا مهمتر از آن، نگرانی از کم اثر شدن روانی یکی از رهبران معنوی جریان زن، زندگی و آزادی در جنوب شرق جدیتر از قبل شده است.
چهار: حال دوباره به حادثه راسک نگاه کنید، روند مسایل ضدامنیتی در سیستان و بلوچستان پیچیدگی بیشتری یافته و بازیگران به ظاهر نقش متفاوت و با حدود مشخص دارند ولی در پشت صحنه در واقع دور یه میز نشسته اند و خارج از چارچوب تعیین شده نمی توانند اقدام کنند.آنچه در سیستان و بلوچستان در حال اتفاق است، فراتر از موضوع ضد امنیتی اخیر است و خلاصه کردن و ماندن در حادثه حمله به مقر انتظامی در شهرستان کوچیک راسک، بسیار ساده لوحانه خواهد بود و به صراحت باید گفت، دستگیری عوامل جیش العدل اتفاقا ساده ترین موضوع ضدامنیتی روی میز جنوب شرق است.
پنج: خب اینک چه باید کرد؟! اولین اتفاق این است که در سیستان و بلوچستان، مسئولین بدانند دوران تحلیل موضوعات این استان با روشها و مولفههای سنتی گذشته است و باید پذیرفت جنگ ترکیبی در این استان واقعیتی روی زمین است. دوم اینکه مجموعه تصمیمگیر راهی جز زدن زیر این میز گفته شده به صورت کامل ندارد و مدارا با بخشی از اعضای این میز به امید اینکه بخشی از میز را مهار و بخش دیگر خود به خود اصلاح میشود، تکرار اشتباه گذشته و وقت تلف کردن است. همه اطراف میز باید در وهله اول ارتباط شأن قطع و سپس همزمان و یکییکیکامل مهار شوند.