جنگ رژیم صهیونیستی علیه مردم مظلوم غزه و کرانه باختری هفته پنجم را پشتسر گذاشت اما هنوز رژیم غاصب به آنچه به عنوان «هدف اصلی» در جنگ ترسیم کرد، نزدیک نشده است. هدفگذاری آن نه کشتار ساکنان غزه و نه ورود زمینی به غزه بوده است؛ هدفگذاری آن اخراج مقاومت و بهخصوص حماس از غزه بود که بهطور مکرر در اظهارات مقامات ارشد رژیم غاصب آمده است. اسرائیل، آمریکا و دولتهای اروپایی بهطور آشکار و بعضی دولتهای دیگر بهصورت غیرآشکار در هدف از میان برداشتن یا اخراج مقاومت فلسطینی از غزه همداستان شدند و امکانات عظیمی را برای آن پایکار آوردند و هنوز هم شاهد اعزام روزانه هواپیماهای باری حامل سلاح از آمریکا و اروپا به تلآویو هستیم. مخالفت دولتهای غربی با آتشبس در جنگ هم از یکسو این همدستی را بیان میکند و از سوی دیگر صعب بودن رسیدن به این هدف را نشان میدهد. بر این اساس بهنظر میآید این جنگ حتی اگر با اعلام آتشبس موقت هم - بنا به مصالح غرب و رژیم غاصب - همراه شود، فعلاً از نفس نمیافتد و تا زمانی که کاملاً از هدف در نظر گرفته شده مأیوس گردند، تهاجمات مشترک آنان علیه مردم غزه استمرار پیدا میکند. در این خصوص گفتنیهایی وجود دارد:
1- خالی کردن غزه از مقاومت فلسطین یک هدف توافقشده بینالمللی و منطقهای بوده که مدتها پیش از وقوع عملیات عظیم طوفان الاقصی طراحی گردیده است. یک سند که از درون دولت نتانیاهو بیرون آمده بیانگر آن است که آنان در روند عادیسازی عربی - اسرائیلی، مقاومت فلسطین را مهمترین مانع به حساب آوردهاند و از میان برداشتن مقاومت فلسطین را شرط لازم احیای روند عادیسازی - که طی دو سال اخیر متوقف شده بود - دانسته و بر این اساس اجرای یکی از این سه سناریو را برای اداره غزه ضروری خواندهاند؛ اول تسری وضع اداری کرانه باختری به نوار غزه - یعنی ترکیب ارتش اسرائیل و حکومت خودگردان - بهگونهای که یگانهایی از ارتش اسرائیل در غزه حضور داشته باشند و تشکیلات خودگردان هم اداره عمومی ظاهری آن را بهعهده بگیرد، بهگونهای که این ترکیب هرگونه اقدام ضداسرائیلی را از غزه سلب نماید. دوم اشغال کوتاهمدت غزه توسط ارتش اسرائیلی و سپس سپردن آن به تشکیلات خودگردان فلسطین و گرفتن ضمانتهایی از آن که مهار مقاومت غزه جزو آن میباشد و در عین حال پذیرش این نکته از سوی دولت خودگردان که در صورت ضرورت ارتش اسرائیل به غزه ورود نماید. سوم اشغال کوتاهمدت غزه، خلع مقاومت و سپس سپردن اداره آن به هیئتی مرکب از مصر و اردن و تحت نظارت سازمان ملل.
رژیم غاصب پس از وقوع عملیات عظیم طوفانالاقصی، ابتدا با نگاه به سناریو اول وارد غزه شد و مقامات آن از ریشهکن کردن مقاومت از غزه صحبت کردند. روش آنان این بود که با بمباران شدید غزه و زدن همه زیرساختهای خدماتی و عمومی آن، امکان زندگی در غزه را سلب کرده و مردم را ناگزیر کنند از باریکه غزه خارج شوند و پس از تسلط کامل بر غزه، بخشی از جمعیت آن پس از غربالگری به غزه بازگردند و به اداره مشترک غزه توسط ارتش اسرائیل و تشکیلات خودگردان تن دهند. اینک دو هفته از ورود زمینی رژیم غاصب به غزه گذشته است اما اثری از موفقیت رژیم غاصب در کوچاندن مردم از باریکه و تضعیف توان مقاومت گروههای جهادی دیده نمیشود. در این اثنا دولتهای آمریکایی، اروپایی و بعضی دولتهای منطقهای به رژیم فهماندهاند، این طرح عملی نیست و باید به سراغ گزینههای دیگر رفت. بر این اساس محمود عباس در روز جمعه گذشته، پس از شکست این مرحله، اینطور جمعبندی کرد «هرگز تکرار نکبت 1948 یا آوارگی 1967 را نخواهیم پذیرفت و هرگز نیز با اشغال غزه یا اشغال بخشهایی از آن تحت هر عنوانی موافقت نخواهیم کرد».
۲- هماینک طرح دوم روی میز است. دولتهای آمریکایی، اروپایی و بعضی دولتهای عربی که در خارج کردن قدرت از دست حماس همداستان میباشند، روی طرح بازگرداندن دولت خودگردان به غزه کار میکنند و رفت و آمدهایی هم شروع کردهاند. بعضی خبرها بیانگر آن است که در روزهای گذشته رؤسای سیا و موساد در قطر با نخستوزیر این کشور ملاقات و درباره طرح اداره غزه صحبت کردهاند. کما اینکه هیئتهای دیگری از آمریکا، فرانسه در این خصوص با بعضی دولتهای عرب منطقه رایزنی نموده و روی احیای طرح 2 دولتی و تسلط تشکیلات خودگردان بر غزه صحبت کردهاند.
در این میان مقامات آمریکایی از جمله جان کربی گفتهاند نمیتوانند مانع ادامه جنگ شوند اما درباره لزوم متوقف کردن تلفات بالای انسانی به مقامات اسرائیل تذکر دادهاند. معنای حرف آنان این است که جنگ در غزه با هدف شناسایی نیروهای مقاومت و از بین بردن آنها و انهدام تأسیسات متعلق به آنان از جمله تونلها ادامه پیدا کند ولی با شدت کمتر و در نهایت پس از دستیابی اسرائیل به تضعیف جدی مقاومت فلسطین، تشکیلات تحت ریاست محمود عباس در رامالله، اداره غزه را نیز بهدست گیرد.
این گزینه هم البته با مشکلات زیادی مواجه است. مشکل اول آن، خود فلسطینیها هستند؛ چرا که از یکسو مردم غزه و مقاومت فلسطین درهم تنیدهاند و امکان جداسازی آنان از یکدیگر وجود ندارد کمااینکه این فاصلهگذاری طی دو هفته اخیر به اندازه یک میلیمتر هم پیشرفت نداشته است و از سوی دیگر محمود عباس و تشکیلات خودگردان جایگاهی در میان فلسطینیها و بهخصوص در میان ساکنان غزه ندارند. شاید به همین دلیل است که محمود عباس دو روز پیش و پس از جدی شدن بحث بازگرداندن تشکیلات خودگردان بر غزه گفت «تنها در چارچوب یک راهحل فراگیر سیاسی آماده انجام مسئولیت خود در کرانه باختری، قدس و غزه است» این در حالی است که رژیم غاصب هرگز اجازه تسلط کامل تشکیلات خودگردان بر کرانه باختری و قدس شرقی نمیدهد و سیاستهای آن دایر بر محدود کردن مداوم صلاحیتهای محمود عباس در اداره کرانه باختری بوده است.
3- جنگ مقاومت و ارتش اسرائیل در غزه تازه آغاز شده و هنوز به نیمه راه هم نرسیده است. بر این اساس سرنوشت درگیریهای کنونی را مذاکرات سیاسی طرفهای غربی - عربی تعیین نمیکند. ارسال پیدرپی سلاح از سوی غرب برای رژیم غاصب و روند رو به تشدید اقدامات جریانات مقاومت در منطقه علیه اسرائیل نشان میدهد، جنگ روند صعودی خود را طی هفتههای آینده حفظ میکند و مذاکرات سیاسی تأثیر عمدهای بر آن نخواهد داشت. البته این جنگ ممکن است از سوی دو طرف کیفیتر شود یعنی از یکسو عملیات نظامی اسرائیل با اقدامات امنیتی و اهداف خاص شناسایی شده دنبال شود و از سوی دیگر عملیات مقاومت در منطقه که طی37 روز گذشته با هدف حفظ بازدارندگی در مقابل رژیم طراحی و اجرا شده، به سمت اهداف خاص که برای اسرائیل جنبه حیاتی دارد، سوق پیدا کند. بر این اساس میتوان گفت روند کنشها و واکنشها طی یک تا دو هفته آینده به احتمال زیاد بسیار تعیینکننده خواهد بود. اگر مقاومت فلسطین طی این بازه زمانی بتواند مثل دو هفته گذشته مانع دستیابی نیروهای زرهی دشمن به اهداف خود در غزه شده و در عین حال روند تلفاتگیری از آن را افزایش دهد، روند آینده را تعیین میکند و بهطور طبیعی بر روند سیاسی هم اثر میگذارد.
4- مقاومت فلسطین در غزه تا این لحظه پیروز صحنه رزم است و البته ارتش اسرائیل میتواند با استناد به بیش از 11 هزار کشته و بیش از 27 هزار زخمی که از زنان و کودکان و افراد غیرنظامی غزه گرفته است، در صحنه کشتهگیری خود را نزد یهودیان پیروز بداند و روی آن تبلیغ کند، اما واقعیت این است که در هیچ تقویم تاریخی از حجم جنایت به پیروزی جنایتکار تعبیر نمیشود. همینکه مقاومت هنوز به مناطقی خارج از غزه شلیک میکند و همزمان بهطور روزانه به شکار تجهیزات و نیروهای زرهی دشمن در غزه میپردازد، پیروز میدان است. این در حالی است که به میزانی که دست مقاومت برای گرفتن تسلیحاتی عادی بسته است، دست رژیم برای دریافت بمبهای چند تنی سنگرشکن باز میباشد. در این صحنه نامتوازن، موفقیت از آن کسی است که پیروزی خود را در میدان جنگ و نه در مقابل زنان و کودکان بیپناه جستوجو میکند. مردم در غزه میمانند و این یعنی مقاومت جایگزین ندارد. کمااینکه «ایلان ماسک» مدیرعامل اسپیساکس (توئیتر سابق) دو روز پیش خطاب به ارتش جنایتکار اسرائیل نوشت «اگر یک کودک را در غزه بکشید باعث خواهد شد تعداد اعضای حماس افزایش یابد، افرادی که برای از بین بردن شما آماده جانفشانی هستند».
سعدالله زارعی