علیرضا ملوندی روزنامهنگار و فعال رسانهای در یادداشتی نشر بیمحابای تصاویر دلخراش و انعکاس عریان جنایتهای رژیم صهیونیستی در غزه را مورد بررسی قرار داد. او در این یادداشت یادآوری میکند که انتشار این تصاویر بعد از مدتی برای همه عادی میشود و بهتر است راههای جایگزینی برای ثبت و بازتاب حقایق این روزهای فلسطین به کار گرفت.
متن کامل این یادداشت به شرح زیر است:
به جای بازنشر تصاویر دردناک، میتوانیم چه کارهایی برای مردم مظلوم فلسطین کنیم؟
روزی که ماجرای هفتم اکتبر اتفاق افتاد معلوم بود بهزودی بناست شاهد یک نسلکشی در منطقه مظلوم غزه باشیم. رژیم صهیونیستی در تاریخ سراسر نکبت هفتاد و چندسالهاش نشان داده برای سرکوب مخالفان و دشمنانش از خشونت بیحد و حصر توأم با کشتار وسیع غیرنظامیان استفاده میکند تا با هراسافکنی در دل طرف مقابل و در سایه پشتیبانی آهنین غرب از اقداماتش، بقایش را تضمین کند.
از روزهای اول آغاز نسلکشی در غزه انبوهی از تصاویر دردناک منتشر شد و کاربران مختلف حامی این مردم مظلوم در سراسر جهان و بهویژه در ایران، اقدام به انتشار گسترده این تصاویر کردند. این کار شاید در روزهای نخست تا حدی قابل درک بود، زیرا احساسات به قدری جریحهدار شده بود که هر کسی میخواست هر جور شده صدای مظلومیت این مردم را به گوش دیگران برساند و راحتترین راه هم همین بود اما...
حتی اگر بپذیریم این شیوه از ابتدا درست بود (که در مورد اصل موضوع هم شک وجود دارد)، اما با طولانیتر شدن جنگ، بهنظر میرسد این شیوه یعنی به اشتراک گذاشتن تصاویر دردناک از پیکرهای شهدای عمدتاً کودک نهتنها کارکرد اولیه خود را از دست داده بلکه تا حدی موجب عادیسازی موضوع و بیتفاوتی مخاطبان به اصل ماجرا شده است.
حالا با این تفاصیل باید چه کرد؟
۱. این را باید بدانیم وظیفهای که یک عکاس، خبرنگار، مستندساز و اهل رسانه در منطقه جنگی دارد با کسانی که بیرون از منطقهاند متفاوت است. آنها وظیفه دارند جنایات جنگی را ثبت و ضبط کنند تا در تاریخ کسی منکر وقوع چنین جنایاتی در عصر سیاه ما نشود و البته سند جرم جنایتکاران زمانه ما هم حفظ شود.
تا به حال فکر کردید چرا با وجود اینکه شاعران و هنرمندان مختلف قرنهاست به موضوع عشق پرداختهاند، اما هنوز هم سوژهای تکراری نشده و هر یک با بیان جدیدی، مخاطبش را جذب میکند؟ مهمترین نکته در این میان، پوشاندن موضوع عیان و ساده در لفافهای به نام هنر است. هنرمندان قرنهاست عبارت ساده «به تو علاقه دارم» را در هزار و یک قالب و انواع و اقسام کنایات گفتهاند و همین است که تکراری نمیشود. در غمها هم این موضوع صادق است. اگر مصائب و رنجهای عمیق بشری، لخت و عریان طرح شوند خیلی زود گرمای اولیهشان را دست میدهند و برای مخاطب تکراری میشوند. داغهای سنگین را نباید مبتذل و دستمالی کرد. این روزها کارهای هنری خوبی در ایران و جهان برای این موضوع شده است از آنها حمایت کنیم.
۲. مهمترین راهبرد رژیم صهیونیستی و حامیانش طی همه سالهای اخیر این بوده که قربانیانش را از انسان بودن خارج و به اعداد تبدیل کردهاند. اگر میخواهیم برای مردم مظلوم غزه کاری کنیم باید تلاش کنیم آنها را از عدد بودن خارج کنیم هر دسته گلی که این روزها پر پر میشود و هر سرو رعنایی که بر زمین میافتد و هر گلستانی که ویران میشود صاحب قصه و آینده و گذشتهای بودهاند سعی کنیم این قصهها را بیرون بکشیم و آنها را بگوییم به جای نشان دادن هزاران باره پیکرهای تکهپاره بر زمین افتاده که دیگر قلبی را به درد نیاورد، بیاییم داستان این گلها را بگوییم آنها از عدد خارج و به انسان بدل کنیم.
۳. اگر این روزها رژیم غاصب به راحتی جنایت میکند به پشتوانه دروغها و تاریخ سازیها و تحریف واقعیاتی است که نزدیک به ۸۰ سال به پشتوانه رسانههای جهانی انجام داده و بسیاری در سراسر جهان از جمله کشور خودمان مسخ آنها شدهاند. افشای این دروغها، بیان واقعیات و آشنا کردن هر چه بیشتر مردم با واقعیت موضوع فلسطین از پخش عکسهای دردناک پیکرهای مظلومان میتواند مؤثرتر باشد. ما در برابر جادوگری به نام رسانه ایستادهایم که توانسته میلیاردها نفر را قربانی جادوی سیاه خود کند، ابطال این سحر مهمترین وظیفه ماست.