عملیات طوفانالاقصی علاوه بر ابعاد داخلی که ضعفهای بسیاری را در درون رژیمصهیونیستی آشکار ساخت، در سطح خارجی نیز تأثیرات غیرقابل انکاری بر وضعیت آن دارد. در واقع حمله گردانهای القسام در هفتم اکتبر به پایگاهها و شهرکهای نظامی اشغالی، نشاندهنده نقطه عطفی در روابط مقاومت فلسطین و اشغالگران است. برنامهریزی، اجرا و قدرت واقعی و پیشبینیشده پشت آن، سالها تحلیلگران را به خود مشغول خواهد کرد. به عبارت دقیقتر، این عملیات نه تنها استحکامات نظامی در امتداد دیوار مرزی را منفجر کرد، بلکه قلعههای خیالی را نیز که بر فراز تصورات غلط و کلیشهای از رژیم در سطح دولتهای منطقه ساخته شده بود، از هم فرو پاشید، بنابراین میتوان وضعیت رژیمصهیونیستی را به دوره قبل و بعد از عملیات طوفانالاقصی تقسیم کرد. در عرصه نظامی و سیاسی این جنگ شکستهای چندگانهای را برای رژیمصهیونیستی رقم زد.
۱- این سؤال مطرح میشود، اسرائیل که در برابر حماس به عنوان عضو کوچکی از محور مقاومت، قادر نیست تحرک چندانی نشان دهد و تنها مانند گذشته حملات هوایی و توپخانهای را در دستور کار دارد، چگونه میتواند در درگیریهای مستقیم با سایر رقبا عملکرد مناسبی باشد؟
۲- عملیات طوفانالاقصی باعث شد مقامات نظامی رژیم این جنگ را نبرد بقای خود یا حماس ارزیابی کنند و بازه زمانی آن را در «طولانیمدت» در نظر بگیرند، بنابراین یکی از مهمترین تأثیرات این جنگ را میتوان «تغییر نگاه به خود» در درون مجموعه تصمیمگیران و سیاستگذاران امنیتی رژیم در نظر گرفت.
۳- طوفانالاقصی، عمق ضربهپذیری پدافندی تلآویو و ناکارآمدی ابزارهای این امر را آشکار ساخت. رژیمصهیونیستی با کمکهای نظامی خارجی کنگره ایالاتمتحده توانست بعد از جنگ هشت روزه در سال ۲۰۱۲، سامانههای گنبدآهنین را ارتقا دهد. تلآویو در همان سال مدعی شد ۸۵درصد از ۴۰۰راکتی را که از نوار غزه به طرف مناطق غیرنظامی و راهبردی در سرزمینهای اشغالی شلیک شده بود رهگیری و خنثی کرده است. صهیونیستها در سال ۲۰۲۱ نیز اعلام کردند گنبدآهنین را برای مقابله با تهدیدات هوایی مضاعف از جمله رهگیری تهدید شلیکهای همزمان راکتی و موشکی و همچنین رهگیری همزمان چندین پهپاد در آسمان ارتقا دادهاند.
در می ۲۰۲۱ بیش از ۴ هزارو ۵۰۰ راکت از سوی حماس شلیک شد و مقامات رژیم مدعی موفقیت این سامانههای پدافندی در خنثیسازی ۹۰درصد راکتهای پرتابی شدند، این در حالی است که یکی از مهمترین بخشهای عملیات طوفانالاقصی، غلبه مقاومت بر گنبدآهنین بود. در واقع حماس پس از سالها نقطه ضعف این سامانهها را که شلیک همزمان تعداد زیادی موشک به نقاط هدف بود، آشکار کرد. شلیک هماهنگ تعداد زیادی راکت در زمانی کوتاه (بیش از ۵ هزار در ۲۰ دقیقه)، رهگیری همه اهداف را برای هر نوع سپر دفاعی سخت میکند.
الکسی لئونکوف، کارشناس نظامی روس میگوید: «حماس به دقت توانمندی پدافند هوایی اسرائیل را محاسبه کرده و سامانههای گنبدآهنین را با تعداد زیاد موشکهای شلیکشده سردرگم کرده است. برای سرکوب پدافند هوایی، وسایل حمله هوایی به گونهای محاسبه میشود که تعداد آنها از تواناییهای پدافند هوایی فراتر باشد. اگر اسرائیل ۲۰۰ موشک رهگیر داشته باشد، باید ۴۰۰ موشک پرتاب شود. در این درگیری میتوان گفت که حماس کاملاً برای حملات کنونی آماده بود و دقیقاً از تواناییهای پدافند هوایی اسرائیل آگاهی داشت و تعداد موشکهای خود را برای فشار بر گنبدآهنین محاسبه کرد.»
۴- در سطح سیاستگذاری جنگ نیز واقعبینی و پاسخ همتراز در چارچوب ضربه دوم از سوی تلآویو، جای خود را به استفاده غیرقانونی از خشونت و ارعاب علیه غیرنظامیان فلسطینی داده است، به گونهای که مقامات این رژیم برای اعلام ارتکاب جنایات جنگی خود در غزه به رقابت پرداختهاند و آشکارا قصد خود را برای ارتکاب بیشتر اعلام میکنند. تحمیل محاصره کامل از جمله جلوگیری از دسترسی به آب، دارو و غذا از قرون وسطی به عنوان یک سلاح غیرقابل قبول در جنگ شناخته شده است، اما از آنجا که صهیونیستها خود را فراتر از قوانین بینالمللی میدانند، دست به این اقدام میزنند.
۵- برخی ادعا میکنند تهاجم زمینی برای پایان دادن به کنترل حماس بر نوار غزه میتواند راهحل مناسبی به ویژه بعد از غافلگیری اولیه باشد، اما مهمترین نکته در این بین چگونگی انجام آن است. آژانسهای اطلاعاتی رژیمصهیونیستی که هیچ اطلاعی از تواناییهای مقاومت و برنامهریزیهای خود قبل از هفتم اکتبر نداشتند، آیا اکنون با گذشت بیش از سه هفته میتوانند تصور بهتری از آنچه در انتظارشان است در صورت حمله زمینی یا عملیات کماندویی در نوار غزه داشته باشند؟ در این روند به نظر میرسد اگر تلآویو نتواند از طریق یک عملیات سریع و پنهان به اهداف خود دست یابد که احتمال آن نیز بسیار اندک است، جنایات آنها در غزه با چراغ سبز ایالاتمتحده و قدرتهای اروپایی ادامه خواهد یافت.
۶- در حوزههای سیاسی و اجتماعی داخلی نیز جنگ هفتم اکتبر توانست بنمایههای دولتی این رژیم را تحت تأثیر قرار دهد. رژیمصهیونیستی بر پایه دو مؤلفه بنیادین هویت صهیونیستی و مذهب یهودی که با انتقال مهاجران یهودی از دهها کشور جهان با فرهنگهای متفاوت و متمایز، ساختار سیاسی- اجتماعی آن در سال ۱۹۴۸ از سوی صهیونیسم بینالملل بنا شده و تنوع هویت از ویژگیهای اصلی این رژیم است. به رغم گذشت بیش از هفت دهه از تاریخ تأسیس آن، جامعه رژیمصهیونیستی تراریخت، متکثر و فاقد عناصر تشکیلدهنده دولت است و به علت وجود گسستهای گوناگون اجتماعی، فرهنگی و همچنین چالشهای سیاسی و اقتصادی، فرایند ملتسازی در درون جامعه صهیونیستی معیوب و مانع شکل گرفتن هویت واحد و انسجام ملی و همچنین موجب تکوین گروهبندیها و تضادهای اجتماعی در درون این جامعه ناهمگون شده است.
در این چارچوب در دو دهه گذشته روند رو به افزایش تضادهای درونی نشان داده ظهور بحرانهای اجتماعی، سیاسی و امنیتی در فلسطین اشغالی اجتنابناپذیر است. جنگها به رغم اینکه قابلیت بسیج عمومی را در کشورهای ریشهدار و اصیل همچون سوریه برای مقابله با دشمن ایجاد کردند، اما در جامعه صهیونیستی آنچه بیش از همه جلب توجه کرد، سیل مهاجرت از سرزمینهای اشغالی بود.
۷- در حوزه خارجی و پیرامونی نیز وضعیت این رژیم در دوره قبل و بعد از عملیات هفتم اکتبر تفاوت شایان توجهی دارد. از زمان تأسیس در سال ۱۹۴۸ تاکنون، نگاه این رژیم به محیط سیاسی، امنیتی و حتی اجتماعی اطراف خود چه در مدیترانه و چه در غرب آسیا، مبتنی بر تهدید امنیتی بوده و رهبران تلآویو بر همین اساس تلاش کردهاند، ورودیهای آشوبساز به سیستم امنیتی خود را خارج از مرزهای خویش کنترل و از ورود این آشوبسازها به سیستم داخلی جلوگیری به عمل آورند. در این راستا رژیمصهیونیستی از دیرباز ایده قلمرو ارضی از نهر تا بحر را مطرح میکرد که این جنگ آن را برای همیشه به محاق برد.
همچنین این جنگ تا حد زیادی سیاست عادیسازی را تحت تأثیر قرار داد. جنایتهای رژیم در غزه و قربانی کردن بیش از ۸ هزار نفر در این جنگ باعث میشود کشورهای اسلامی که تاکنون سیاست عادیسازی را در قبال آن دنبال کردهاند، در روابط خود تجدیدنظر کنند. برخی دیگر از کشورها همچون عربستانسعودی نیز که تا قبل آغاز جنگ اخیر، گامهای نهایی را برای عادیسازی روابط با این رژیم برمیداشتند، اعلام کردند گفتگوهای عادیسازی روابط خود را متوقف کردهاند. رابرت شاپیرو، استاد دانشگاه کلمبیا در این باره معتقد است: «جنگ حماس با اسرائیل به عادیسازی روابط عربستان و اسرائیل کمک نمیکند و این موضوع به نتیجه جنگ نیز بستگی دارد.»
در مجموع بعد از هفتم اکتبر رژیمصهیونیستی با وضعیت متفاوتی روبهرو است که آشکارشدن ضعفهای نظامی، سیاسی و امنیتی میتواند به کاهش حوزه عمل و بازیگری آن منجر شود.