شامگاه جمعه جدیدترین تلاش ارتش اسرائیل برای حمله زمینی به نوار غزه ناکام ماند.
این چندمین بار است که ارتش این رژیم از ۲ محور شرق و شمال غزه قصد ورود به این منطقه را داشت اما با سد محکم گروههای مقاومت روبهرو شد.
پس از حمله غافلگیرکننده حماس و گروههای مقاومت فلسطینی به سرزمینهای اشغالی در روز شنبه 15 مهرماه و وارد کردن خسارات بیسابقه به این رژیم، مقامات اسرائیل اعلام کردند در پاسخ به این عملیات آماده حمله زمینی گسترده به غزه میشوند.
«یوآو گالانت» وزیر جنگ اسرائیل اعلام کرد این عملیات، یک عملیات سهمرحلهای با هدف نابودی زیرساختها و تصرف غزه، از بین بردن حماس و ایجاد یک رژیم امنیتی جدید در نوار غزه است و «بنیامین نتانیاهو» (نخستوزیر) نیز بر انجام این حمله با هدف نابودی حماس تاکید کرد اما با گذشت بیش از ۳ هفته از آغاز نبرد «توفان الاقصی» بهرغم بمباران گسترده و شدید غزه که تاکنون به شهادت ۸ هزار انسان بیگناه (که 70 درصد آنها زن و کودک هستند) انجامیده است، مقامات این رژیم همچنان برای گرفتن تصمیم نهایی دچار تردید جدی هستند.
مقامات صهیونیست بهتر از هر کس دیگر میدانند ورود به غزه برای آنها چیزی شبیه به ورود به جهنم است. غزه یک منطقه پیچیده جغرافیایی و یکی از متراکمترین مناطق دنیاست که بیش از 2 میلیون و 300 هزار فلسطینی را در خود جای داده و در زیرزمین نیز دارای صدها کیلومتر تونل است که در اختیار گروههای مقاومت قرار دارد.
صهیونیستها همانطور که سال 2014 در جریان جنگ ۵۰ روزه با تلفات زیاد مجبور به عقبنشینی از غزه شدند، این بار هم میدانند با آمادگی گروههای مقاومت برای نبرد زمینی، این ورود تلفاتی بسیار بیشتر از آنچه تاکنون در توفان الاقصی به آنها تحمیل شده برایشان خواهد داشت.
مقامات اسرائیلی میدانند کشتار مردم بیگناه از طریق بمباران هوایی در نهایت به نتیجه دلخواه آنها و آن هدفی که به صراحت اعلام کردند یعنی نابودی حماس نمیانجامد و آنها مجبور هستند برای تعیین سرنوشت جنگ و ترمیم چهره شکستخورده خود، از آسمان روی زمین بیایند و با گروههای مقاومت -که این روزها در اوج آمادگی هستند و بمبارانهای گسترده غزه هم آسیب جدی به ساختار رزمی آنها نزده- روبهرو شوند. برای آینده این جنگ لااقل ۳ گزینه از بقیه محتملتر است: اول اینکه صهیونیستها قید حمله زمینی را بزنند و به همین بمباران کور و گسترده غزه با هدف گرفتن کشته بیشتر از مردم این منطقه اکتفا کنند و جنگ را به همین شکل به پایان ببرند که طبیعتا چیزی جز شکست مطلق به دست نمیآورند.
گزینه دوم این است که مقامات اسرائیل آنچه را بر زبان آوردند (و در میدان نشان دادند جرات اجرایش را ندارد) عملی کرده و دست به یک حمله گسترده بزنند که در این صورت با تلفات سنگین مواجه خواهند شد و شانسشان برای نابودی حماس و ماندگاری در غزه یا آنطور که گالانت گفته، ایجاد یک رژیم امنیتی جدید (شاید چیزی شبیه به کرانه باختری) برایشان نزدیک به صفر است.
راه سوم که به نظر میرسد نتانیاهو بیشتر به این سمت تمایل دارد، اجرای یک حمله محدود زمینی (برای ترمیم چهره خود در داخل سرزمینهای اشغالی) و خروج سریع (برای فرار از تلفات زیاد) است. ارتش این رژیم که از کمکهای همهجانبه مستشاری و تسلیحاتی آمریکا در این جنگ بهره میبرد، طی شبهای گذشته چند بار شانس خود را برای ورود به غزه امتحان کرده و به رغم اظهارات سخنگوی ارتش اسرائیل که گفته بود این حملات، حمله رسمی و گسترده زمینی آنها نیست، با بیشترین توان در ۲ محور شمال و شرق غزه عملیات کرده ولی به نتیجه نرسیده است.
اظهارات مقامات اسرائیل درباره این عملیاتها نیز برای فرار از تبعات شکست آنهاست.
در این میان یک مساله مهم دیگر هم وجود دارد و آن موضوع اسرای اسرائیلی در دست حماس است که به گفته خود صهیونیستها تعداد آنها به بیش از 220 نفر میرسد. هر چند حماس اعلام کرده بود برای آزادی بخشی از این اسرا آماده مذاکره است اما به نظر میرسد رفتار صهیونیستها در حملات شامگاه جمعه تاثیر بزرگی بر این مساله خواهد داشت و اسرائیل فعلا باید قید آزادی اسرایش را بزند؛ اسرایی که خانوادههای آنها دست از تجمع و شعار علیه نتانیاهو به عنوان مقصر این جنگ برنمیدارند.
حالا مقامات رژیم صهیونیستی بر سر یک دوراهی ماندهاند؛ یا باید شانس خود را با حملات گسترده برای تحقق هدفی که اعلام کردهاند ( و طبیعتا اگر به هر دلیل آن را محقق نکنند، شکست خوردهاند) امتحان کنند یا قید همه چیز را بزنند و با واقعیتهای تلخی که در انتظارشان است روبهرو شوند؛ واقعیاتی که تازه با پایان جنگ تبعات سنگینش گریبان آنها را خواهد گرفت.
مهدی بختیاری