«هر گامی که مقاومت برمیدارد، زلزله بزرگی برای اسرائیل به دنبال دارد»؛ این جمله اخیر وزیر امور خارجه ایران را نباید تنها هشداری نسبت به وحشیگریهای بیحد و مرز این روزهای رژیم اشغالگر قدس علیه مردم مظلوم غزه محسوب کرد؛ حتی نباید هشدار و انذار حسین امیرعبداللهیان درباره وقوع زلزله در منطقه پیرامون قدس را مسالهای منوط به تحولات آینده جدال فلسطین برشمرد. این بیشتر یک عبارت خبری است و از آغاز روند تغییرات محتوم در منظومه پیچیده و پرحادثه منطقهای خبر میدهد که میتوان آن را مرکز ژئوپلیتیک تحولات جهان معاصر دانست.
البته اخباری بودن این عبارت همانقدر که هشداری است برای اربابان نظم جهانی شکننده فعلی، در عین حال آمادهباشی است خطاب به قطبهای نوظهور مدعی ایجاد نظم نوین. این واقعیت که تهدید موجودیت اسرائیل به منزله فرصت برای دشمنان مشترک آمریکاست، ماهیت تحولات حال حاضر فلسطین اشغالی را پیچیدهتر از تمام آنچه طی 100 سال گذشته بر این سرزمین گذشته، میکند. اگر عملیات توفان الاقصای هفته گذشته توسط حماس باعث غافلگیری بیسابقه هیمنه اطلاعاتی و نظامی اسرائیل شد، پس باید از این به بعد نیز شاهد تحولاتی هر چه بیسابقهتر در خط مقدم کارزار مقاومت علیه صهیونیستها باشیم. حتی میتوان گفت اقدام جنونآسای دولت اضطراری تلآویو برای بمباران وحشیانه مناطق مسکونی غزه با هدف پاکسازی قومی فلسطینیان از این باریکه کوچک 340 کیلومتر مربعی در منتهاالیه غربی سرزمینهای اشغالی، نشانه بارز خارج شدن شرایط از وضع عادی است. این به آن معناست که سران صهیونیسم جهانی متناسب با این شرایط غیرعادی، تصمیم به ارتکاب غیرعادیترین جنایات در پاسخ به عملیات غافلگیرکننده حماس گرفتهاند.
نکته ایجاست که ریشه غیرعادی شدن اوضاع را باید در بحرانی جستوجو کرد که حکمرانی رژیم اشغالگر بر همان بخشهای اسرائیلینشین را بویژه در ۳ سال گذشته به چالش کشیده است. همزمان محور مقاومت هم بیش از پیش قوت گرفته، با راهبرد «کثرت و وحدت توأم ساحات»، عملا غده سرطانی منطقه را از چند جبهه محاصره کرده است. جنگی شدن اوضاع در سراسر فلسطین اعم از مناطق صهیونیست یا فلسطینینشین، در نقطه برخورد نمودارهای این ۲ الگوی متضاد، یکی در حال صعود و دیگری در حال نزول رخ داده است.
هشدار وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران درباره سناریوهای حزبالله لبنان علیه رژیم اشغالگر با این پیام منطقی خطاب به سران تلآویو برای حل سیاسی بحران موجود پیش از آنکه بسیار دیر شود، همراه شده است.
با این حال پیشبینی وقوع زلزله زیر پای اسرائیلیها از سوی تهران، قبل از هر چیز ناظر به اثر وضعی همین غیرعادی شدن اوضاع به واسطه کنشهای جنونآسای رژیم صهیونیستی در قبال مردم غزه، قدس و کرانه باختری بر گسلهای برخورد در فلسطین است.
واکنش هشدارآمیز اخیر دولتهایی مستقل مثل روسیه، برزیل و آفریقای جنوبی - که روابط دیپلماتیک حسنهای هم با تلآویو دارند - درباره تبعات نقض تمام قطعنامههای سازمان ملل و اصول بشری توسط اسرائیل، حاکی از همین نگاه عقلایی به مناسبات بینالمللی است که ترجیح میدهد از وقوع یک زلزله با ابعادی غیرقابل پیشبینی جلوگیری کند.
ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه در یک سخنرانی متعاقب شلعهور شدن جنگ غزه، پا را از این هم فراتر گذاشت و از فقدان ابتکار در سطح تصمیمسازان نظم جهانی برای حل بحران فزاینده فلسطینی - اسرائیلی شکایت کرد. موضعگیری او علیه بمباران وحشیانه ساکنان غزه توسط صهیونیستها و مقایسه آن با جنایات نازیها، نشاندهنده نگاهی است که حکومت مسکو به عنوان وارث شوروی و یکی از قدیمیترین متحدان رژیم اسرائیل از روز نکبت تاکنون، به موقعیت اسفبار فعلی این رژیم در میانه بحرانی بزرگ دارد. گویی حتی آنها که اسرائیل را به رسمیت میشناسند و از رابطه با آن منفعت میبرند نیز دیگر بختی برای جان به در بردن صهیونیستها از زلزله پیش رو قائل نیستند.
از طرف دیگر مسکو، پکن و متحدانشان در بریکس با موضعگیریهای یک هفته اخیر خود درباره جنگ غزه، تلاش کردهاند انگشت اتهام را به سمت آمریکا به عنوان عامل فتنه دراز کنند که در عین حال به دنبال بهرهبرداری از این غائله برای گستراندن شعلههای جنگ به سراسر خاورمیانه است.
قطبهای در حال خیزش برای ایجاد نظم نوین جهانی مطلوب، همان قدر که از تهدید جنگافروزی آمریکا به واسطه بحران فلسطین در منطقه و جهان آگاهند، چشم به فرصتی دوختهاند که فروریختن ساختار رژیم نیابتی آمریکا در منطقه برایشان به ارمغان خواهد آورد.
منطقهای که به نوعی قلبعالم است و شریانهای اصلی ایدئولوژیک، امنیتی، انرژی و تجارت دنیا از آن میگذرد. اینجا هم مقر مقدسترین اماکن ادیان ابراهیمی است، هم مقدمترین خط مواجهه دستگاه سلطه با محور مقاومت، هم بزرگترین مخزن انرژی دنیای مدرن و هم کلیدیترین شاهراه تجاری آن.
دستگاه سلطه غرب با پیشآگاهی از این واقعیت بزرگ، به مدت ۸ دهه از طریق این سگ هار، کانون ژئوپلیتیک جهانی را تحت کنترل درآورده بود. حال که عزمی جدی برای گذار از نظم غربی در گوشه و کنار دنیا شکل گرفته، به هم ریختن اوضاع در فلسطین اشغالی میتواند به منزله دردسری مضاعف برای غرب باشد. از یک طرف قدرتنمایی روزافزون محور مقاومت در فلسطین و پیرامون آن، نشانه ضعف ساختاری آمریکا و متحدانش است و از طرف دیگر مقاومت، خاری است در چشم صهیونیسم که آرامش و اطمینان دستکم ۳ سدهای سران تصمیمساز سلطه غربی را به سوی آشفتگی غیرمنتظرهای سوق میدهد.
این مقاومت، خاص ایران، حزبالله و حماس نیست، بلکه از انگیزهای بینهایت سرچشمه میگیرد. خروش خیابانها در سراسر منطقه در روزهای اخیر، حامل این پیام است که قدس همچنان قلب تپنده ملتهای عربی پیرامون آن و یک و نیم میلیارد مسلمان همپیوند با آنهاست. طبعا لرزیدن کانون خاورمیانه مورد تعریف استعمار غرب، گسل مرکزی زلزلهای به وسعت کره زمین را فعال کرده که ثبات نظم بینالمللی غربگرای حاکم را به لرزه در خواهد آورد. شکی نیست فرو افتادن محتوم موجودیت منحوس اسرائیل که مهره مطمئن غرب در این کانون بوده است، آغاز دومینوی نهایی فروپاشی ساختار نظم غربی خواهد بود.
شروین طاهری