حلول روح ترامپ در اُتاوا

 این روزها رسانه‌های کانادایی روی یک پدیده سیاسی جدید در این کشور تمرکز فوق‌العاده‌ای کرده‌اند: ظهور ترامپ در اُتاوا !

اصل ماجرا این است که اپوزیسیون دولت ترودو در کانادا در صدد معرفی پیر پولیور، رهبر پوپولیست خود به عنوان نامزد نهایی انتخابات سراسری سال 2024 است. همزمانی نسبی این انتخابات با انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا، مولد دغدغه‌های زیادی در حوزه آمریکای شمالی شده است. محافظه‌کاران کانادایی (که از آنها تحت عنوان نومحافظه‌کاران کانادایی نیز یاد می‌شود) با توجه به کاهش محبوبیت جاستین ترودو، نخست‌وزیر لیبرال کشورشان و ناکامی دولت اتاوا در مهار بحران‌های اجتماعی و اقتصادی در این کشور، در صدد بازگشتی جنجالی به قدرت هستند. از پیر پولیور، به عنوان ترامپ کانادا یاد می‌شود؛ سیاستمداری که الگوهای متعارف قدرت در اتاوا را به چالش کشیده و نظرات شاذی در قبال برخی پدیده‌های جاری در حوزه اجتماعی و سیاست داخلی کشورش دارد.  

وی توانسته است با تمرکز بر مواردی مانند تورم فزاینده، افزایش نرخ اجاره و خرید مسکن و افزایش نرخ بهره در کانادا، طرفداران زیادی برای خود دست و پا کند. این پوپولیست 44 ساله، ساختارهای حاکم بر سازمان تجارت جهانی، چندجانبه‌گرایی و حتی مجامعی مانند اجلاس داووس و ناتو را زیر سوال برده و نسبت به مناسبات کلان و بنیادین حاکم بر آنها انتقادات صریحی را مطرح می‌کند. البته برخی تحلیلگران معتقدند او مانند ترامپ، غیرقابل پیش‌بینی نیست و حتی در صورت حضور در مسند قدرت، امکان تغییر برخی قوانین و مبانی ساختاری و عملیاتی حاکم بر کشورش را نخواهد داشت. سوال اصلی اما این است: ظهور پوپولیسم و ترامپیسم در آمریکای شمالی، بویژه در کشور کانادا چگونه قابل تحلیل است؟ چرا در کشوری که  اصرار دارد خود را به عنوان جامعه‌ای چندفرهنگی معرفی کند، پوپولیست‌ها قدرت مانوری فزاینده پیدا کرده‌اند؟

پاسخ این سوال را باید در یک گزاره جست‌وجو کرد: پایان لیبرالیسم. واقعیت امر این است که بسیاری از الگوهای کلان مدیریتی، سیاسی، اجتماعی و بین‌المللی ساخته و پرداخته جریانات لیبرال و نولیبرال، مدت‌هاست توسط افکار عمومی دنیا به چالش کشیده شده و دغدغه‌ای تحت عنوان «گذار از شرایط موجود» در لایه‌های گوناگون شهروندی و عمومی آمریکا و اروپا خودنمایی می‌کند. به عبارت بهتر، پیام افزایش محبوبیت امثال پولیور در آوردگاه‌های انتخاباتی و سیاسی مشخص بوده و آن اعتراض نسبت به وضعیت موجود در غرب است.

گذار از وضعیت موجود در غرب تبدیل به یک مطالبه عمومی شده است، زیرا تعارض شعارها و رفتارهای عملیاتی لیبرال‌ها و در نتیجه، ناکارآمدی الگوهای لیبرالیستی بر همگان محرز شده است. نقطه آشکارساز این روند، شیوع بحران کرونا و تقسیم جامعه به قربانیان فقیر و نجات‌یافتگان ثروتمند در این کشورها بود. اختلاف طبقاتی، همان آفتی است که محصول تئوری‌پردازی استراتژیست‌ها و صاحبان قدرت پنهان و آشکار در غرب بوده است. یکی از شعارهای اصلی پیر پولیور «مالیات کمتر، دولت کوچک‌تر، ارزانی بیشتر» است. بدیهی است بسیاری از این شعارها در عمل محقق نخواهد شد اما افکار عمومی کانادا بر این باور است برای رسیدن به رفاه بیشتر، باید ساختار مالیاتی و اقتصادی این کشور به گونه‌ای اساسی بازتعریف شود. از این رو هر سیاستمداری که در به چالش کشیدن شرایط و ساختار موجود جسورانه‌تر سخنن بگوید، مورد اقبال اولیه قرار خواهد گرفت.  

حلول روح ترامپ در اُتاوا

آنچه سیاستمداران و رسانه‌های غربی سعی در سانسور همه‌جانبه آن دارند، آشفتگی فکری - عملیاتی حاکم بر ساختارهای لیبرالیستی است. پوپولیسم در غرب، مصداق یک کنش نبوده و بالعکس، واکنشی نسبت به عملکرد وقیح و غیرقابل دفاع جریانات برآمده از معادلات پس از جنگ دوم جهانی در آمریکا و اروپاست. بهتر است در چنین شرایطی بازیگران غربی به جای سرزنش پوپولیست‌ها و شهروندان خود، شکست خود در اقناع افکار عمومی در قبال الگوهای سنتی قدرت اقتصادی - اجتماعی در کشورهای‌شان را بپذیرند. از رئیس‌جمهور آمریکا گرفته تا صدراعظم آلمان، جملگی نسبت به خطر ظهور گروه‌های عوام‌گرا بر مسند قدرت هشدار می‌دهند. آنها بر خروجی یک روند متمرکز هستند، بدون آنکه کمترین اشاره‌ای به پیش‌زمینه‌ها و عوامل شکل‌گیری شرایط جدید کنند. قطعا تاریخ مصرف این روایت‌گری انحرافی و تبلیغاتی در آمریکا و اتحادیه اروپایی به پایان رسیده است، حتی اگر امثال بایدن، ترودو، مکرون، شولتز و سوناک تمایلی نسبت به درک حداقلی آن نداشته باشند!

حنیف غفاری