در غیاب عزم و اقدام و ابتکار رسانههای رسمی داخلی برای پوشش مشکلات مردمان گرفتار و بیقرار، این رسانههای فارسیزبان خارج از کشورند که میکروفون را میقاپند و تیغ تیز خصومت را در غلافی از ترفندهای رسانهای جای میدهند و در بازار مغشوش و پر ازدحام خبر و گزارش، کالای بدلی خود را قالب میکنند و آنتنشان را صدای محنتزدگان و دردمندان مینمایانند.
گناه اهمال رسانهای ما کمتر از معصیت اغوای رسانهای آنها نیست. چرا باید خیال کنیم با انفعال و بیعملی و بیاعتنایی نهادهای رسمی خبر در داخل کشور، رسانههای فراگیر و پرنفوذ خارجی نیز بیکار مینشینند و سررشته سوژههای اجتماعی را به دست نمیگیرند؟
تلافی با رقیب روی آنتن
بیایید یک مناقشه خبرنگاری و یک ماجرای رسانهای مهم را مرور کنیم؛ در خلال سفر اخیر رئیس جمهور به نیویورک، جمعی از خبرنگاران همراه هیئت ایرانی وقتی با جماعتی از معارضان ضد انقلاب در مقابل ساختمان سازمان ملل مواجه میشوند و در مقابل ناسزاگوییهای آنها به تحریمهای غیرقانونی تحمیل شده بر ایران اشاره میکنند و از باب مثال، به تأثیری که این تحریمها روی مداوای بیماران پروانهای داشته ارجاع میدهند.
خبرنگاران ایرانی، از معارضان معترض میپرسند که آیا تاکنون برای اعتراض به این تحریمهای غیرقانونی تجمعی برگزار کرده و اعتراضی داشتهاند یا نه؟
همان شب بیبیسی فارسی، دستپاچه و مضطرب در رفتاری منفعلانه، گزارشی را درباره بیماران پروانهای در ایران روی آنتن بُرد.
آنچه در قاب این شبکه نشست، اقدامی به ظاهر رسانهای، اما حقیقتا اغواگرانه بود برای خنثی کردن مؤاخذه معترضان ضدانقلاب از سوی خبرنگاران ایرانی.
رسانه سلطنتی میخواست با این گزارش، هم مناقشه معارضان و خبرنگاران را وارونه نشان دهد و هم با نمایش صحنههای تلخ از زندگی بیماران پروانهای، پیام ناکارآمدی رئیس جمهور در رسیدگی به شهروندان بیمار را مخابره کند.
به این ترتیب، رسانه لندنی با استفاده از کمتحرکی یا بیتوجهی رسانههای داخلی نسبت به وضعیت این بیماران، آنتن را در اختیار گرفت تا افکار عمومی را بیاشوبد.
وقتی سوژهای داغ و دلفریب روی زمین افتاده باشد و شما بیاعتنا از کنارش عبور کنید رقیب آن را بر میدارد و مثل مائدهای آسمانی میبوسد و روی چشم میگذارد و قدرش را میداند تا با آن، آنطور که خودش میخواهد سفره را بیاراید. اکنون او از زخمهای ترحم برانگیز پروانهایها برای سفره رسانهایش نان و خورش ترتیب داده است.
زخم پروانهای یا اثر پروانهای؟
در گرماگرم حضور رئیس جمهور ایران در سازمان ملل، رسانه سلطنتی برنامهای تدارک دید و روانه آنتن کرد که مضمونش، شرح وضعیت تلخ و اسفبار مبتلایان به بیماری پروانهای و سرگردانی و ناتوانیشان برای تهیه داروها و ملزومات پانسمان بود.
گزارش، خود را به اظهارات و درددلهای برخی از این مبتلایان و نزدیکانشان مستند میکرد و ضمن توصیف دشواریهای تهیه اقلام درمانی، شبهه فروش بستههای وارداتی پانسمان ویژه این بیماران در بازار آزاد را ـ نه مستقیما از زبان خودش بلکه از زبان مبتلایان جان به لب رسیده پروانهای ـ القا مینمود.
سواد رسانهای فوقالعادهای لازم نیست تا مخاطب هوشمند بفهمد بیبیسی هم در شیوه ساخت و هم در زمانبندی پخش، در قالب برنامهای رسانهای، رفتاری سیاسی و غیر رسانهای دارد.
درایت فراوانی لازم نیست تا بیننده دریابد رسانه لندنی، بیش از آنکه نگاهش به پروانهایها باشد حواسش به نیویورک و حضور ابراهیم رئیسی در سازمان ملل است.
برای از چشم انداختن سخنان یک مقام عالیرتبه در ضیافت بزرگ رهبران جهان، کارآمدتر از این چیزی نیست که به هرآنچه در دسترس داری تشبث کنی و با جادوی تصویر، برنامهای شبه رسانهای بسازی تا شاهد نقضی بر سخنان آن مقام ارشد سیاسی باشد.
قابل درک است که خانوادههایی با تنگناهای مالی و معیشتی، وقتی در رسانههای داخلی فرصت چندانی برای درددل و اظهار گلایه پیدا نمیکنند، توسط تریبون بیگانه شکار شوند و صدای مظلومیت آنها به نعره گوشخراش دشمنان واقعی ایران و ایرانی مبدل شود.
آنچه تأسف برانگیز است رفتار رسانهای است که میخواهد با بالهای بیماران مظلوم پروانهای، آنهم در میانه سفر ابراهیم رئیسی به نیویورک، اوج بگیرد.
شاید دغدغه این رسانه بیش از «زخمهای پروانهایها»، نظریه «اثر پروانهای» باشد، چرا که این نظریه به ما میگوید هر رخداد ولو کوچک و ناچیز در جهان، میتواند به وقوع اتفاقات کلان و عظیم بیانجامد.
مشکلات بیماران پروانهای البته مطلقا کوچک و ناچیز نیست، اما انگار برای رسانه سلطنتی، اثر پروانهایش بسیار مهمتر از زخم پروانهایهاست، چون بیآنکه به واقعیت غیرقابل انکاری تحت عنوان تحریمهای دارویی اشاره کند شائبه اثبات نشده فروش ملزومات وارداتی پانسمان پروانهایها را رسانهای میکند، آنهم درست در میانه یک رخداد سیاسی جهانی در اجلاس سالانه سازمان ملل.
بیبیسی عمدا به تأثیر تحریمها بر سلامت مردم اشاره نمیکند و از گزارش خانم «آلنا دوهان» گزارشگر ویژه سازمان ملل که پس از سفر به ایران (اردیبهشت ۱۴۰۲)، صراحتا از تأثیر منفی تحریمهای آمریکا بر طیف وسیعی از مردم اعم از فقرا، پناهجویان و بیماران سخن گفته بود در این برنامه خبری نیست.
بیبیسی با این کار در حلقه آن دسته از رسانههای غربی نشست که گزارش خانم دوهان را سانسور کردند و مسکوت گذاشتند.
اینگونه است که بیبیسی در فقدان تحرک و خلاقیت و باورپذیری رسانههای داخلی، نظریه «اثر پروانهای» را سرمشق کنشهای تبلیغی خود قرار میدهد و با فرصتشناسی دقیق، در بههنگامترین موقعیت زمانی، گزارشی ترحم برانگیز از وضعیت تلخ بیماران پروانهای در ایران منتشر میکند.
این گزارش، با تکنیک رسانهای «کمی از واقعیت»، از توجه به تمام ابعاد ماجرا طفره میرود تا در بازنمایی رسانهایش، برای تحریمهای ظالمانه و غیر انسانی تحمیلی بر ایران جایی وجود نداشته باشد.
نادیدهانگاری تأثیر تحریمها روی زندگی بیماران، به اندازه خود تحریمها ظالمانه است. مقابله با این ظلم فاحش رسانهای، راهی ندارد غیر از کارآمدسازی نظام درمانی، تأمینی و بیمهای و در عین حال پویا کردن و تحرک بخشیدن و مردمی نمودن نظام رسانهای و اطلاعرسانی کشور.