مقامات آمریکایی و صهیونیستی، در حال مدیریت یک پروژه آشوب جدید در نظام بینالملل هستند. این بار راهبرد خلق گرههای کور راهبردی، سر از آسیای مرکزی و قفقاز در آورده است. صورتمسئله در این خصوص کاملا مشخص است : واشنگتن و تلآویو خواستار تثبیت ، تعمیق و بسط بحرانی جدید در جهان امروز هستند که بهنوعی، مداخلهگرایی طولانیمدت آنها در مناطق بااهمیت ( به لحاظ ژئو پلیتیک) را تضمین کند. آتشی که غرب و رژیم صهیونیستی درصدد شعلهور ساختن آن میان باکو و ایروان هستند، معلول وجود یک منازعه محدود دوجانبه میان باکو و ایروان نیست!
بهتر است کمی دقیقتر به مسئله ورود پیدا کنیم. بهراستی چرا چنین منازعهای در یک برهه زمانی حساس ( همزمان با جنگ اوکراین ، تحولات جدید منطقه و بحرانهای جاری در اراضی اشغالی ) شدت گرفته است؟! همگان نسبت به نقش مخرب موساد در خلق بحرانهای اخیر در لاچین و زنگزور آگاه هستند. قطعا در برهه کنونی نیز خروجی بازی واشنگتن و تلآویو، در مسیر بسط بحران ( و نه حلوفصل آن ) قابل تفسیر خواهد بود. بنابراین، در اولین گام باید ایروان و باکو مراقب چنین بازی خطرناک و پیچیدهای از سوی دشمنان باشند.
در اینجا باید بر روی یک استراتژِی کلان در حوزه سیاست خارجی آمریکا و رژیم اشغالگر قدس متمرکز باشیم و آن، پیچیده سازی بحرانهای جاری در حوزه جهانی میباشد. باید متوجه این حقیقت مسلم باشیم که «ایجاد بحرانهای مزمن امنیتی» و « تنشهای مداوم » در آسیای مرکزی و قفقاز، یکی از اهداف مشترک ایالاتمتحده و رژیم صهیونیستی در طول تاریخ روابط بینالملل بوده است. واشنگتن و تلآویو خلق بحران در آسیای میانه را بهمانند خلق بحران در آسیای غربی و شبهقاره هند، مجرا و دستمایهای برای توجیه مداخله سیاسی- نظامی خود در آن مناطق و متعاقبا، حضور بلندمدت خود در آن مناطق قلمداد میکنند. فرمول عملیاتی آمریکا در این خصوص مشخص است : ایجاد کلیت بحران، تبدیل بحران مدیریتشده به بحران غیرقابلکنترل، درگیر سازی دیگران با بحران، ارائه راهکار حل بحران متناسب با اهداف بلندمدت آمریکا( و ناتو ) و درنهایت ، تسلط بر یک منطقه خاص باهدف بهرهبرداری از ظرفیتهای اقتصادی، ژئوپلیتیکی و استراتژیک آن!
دوباره تأکید میشود که فرامتنی به نام جنگ اوکراین و بحرانهای داخلی و منطقهای تمامعیاری که صهیونیستها با آن دستوپنجه نرم میکنند، انگیزه واشنگتن و تلآویو جهت افزودن لایههای جدید به منازعه ایروان-باکو را دوچندان ساخته است. جمهوری اسلامی ایران بارها هشدارهای صریحی را در خصوص این راهبرد خطرناک طرفهای مداخلهگر غربی و صهیونیستی به بازیگران منطقه مخابره کرده و خواستار هوشیاری و آگاهی آنها نسبت به ماهیت و تبعات این بازی وقیحانه شده است. بااینحال برخی بازیگران ، هنوز متوجه عمق فاجعهای که غرب ( حتی علیه منافع آنها ) ترسیم کرده نیستند!
همانگونه که میبینیم، آمریکا و رژیم صهیونیستی استراتژیهای چندلایه و متعاقبا، تاکتیکهای متعددی را در این معادله پیشبینی کردهاند.امروز باید در ماورای رصد اخبار مربوط به منازعهای که در دوران جنگ قرهباغ و پسازآن به وجود آمده است، بر روی عوامل موجده و مبقیه بحران نیز متمرکز شویم. رسانههای غربی در برهه فعلی، علاقه وافری به «توصیف میدان جنگ» دارند، بدون آنکه بخواهند نقش آمریکا و رژیم صهیونیستی در «خطکشی میدان منازعه ایروان-باکو » و تلاش آنها در راستای خلق یک بحران مستمر دیگر در آسیای میانه و قفقاز را موردبررسی قرار دهند. جهت درک بحران قرهباغ، در ابتدا لازم است از «ظواهر میدان نبرد» عبور کرده و بر روی«ماهیت میدان نبرد» متمرکز شویم. قطعا در این صورت متوجه پدیدهها، بازیگران پنهان ،علائم و سیگنالهای تعیینکننده خواهیم شد.
حنیف غفاری