بازخوانی کارنامه تشکلهای زنان از دوره مشروطیت تا پایان حاکمیت رضاخان، عبرتآموز مینماید. به ویژه آنکه رویکرد امروز داعیهداران خودخوانده زنان ایرانی ، با تلاش گذشتگان مماس شده است! در مقال پیآمده، تاریخچه این تشکلها روایت و تحلیل شده است. امید آنکه مفید و مقبول آید.
کدام حیوانی آن هم یک شبه، ۵۰۰ حزب در ایران درست کرده است؟
همانگونه که اسناد و شواهد نشان میدهد، استعمار انگلیس تقریباً از اواخر دوره صفویه، فعالیت تحقیقاتی خود را در دیگر کشورها آغاز کرده است. از اقدامات این دولت برای نفوذ در کشورهای دیگر و به خصوص ایران، اعزام میسیونرهای مذهبی و افرادی در قالب تاجر به این ممالک بود. قدم بعدی آنان در ایران عبارت بود از: ۱-برپا ساختن تشکیلات فراماسونری، ۲-تشکیل احزاب و انجمنهایی چون: انجمن اخوت، جامعه آدمیت، کمیته مجازات، ۳- تأسیس فرقی، چون بابیگری، ازلیگری و بهاییگری.
در واقع استعمار انگلیس پس از انقلاب مشروطه برای دستیابی به اهداف خود، از طریق این تشکلها و انجمنها، فضای سیاسی کشور را در اختیار گرفت. ایجاد انجمنها و احزاب در این دوره به قدری افزایش یافتند که طبق اسناد تعداد آنها به ۵۰۰ انجمن، حزب و سازمان رسید و این رشد از دید بسیاری از روشنفکران آن دوره، امر تحسینبرانگیزی مینمود. تا جایی که دهخدا در نامهای به طالبوف، از او میخواهد که به ایران بیاید، چراکه ایران ترقی کرده و تحولاتی در آن به وجود آمده است! اما طالبوف در پاسخ به او مینویسد: «کدام حیوانی آن هم یک شبه، ۵۰۰ حزب در ایران درست کرده است؟ پیدایی یک حزب مقدماتی میخواهد!»
برکشیدن تشکلهای زنانه در ایران
نکته جالب توجه این است که در این دوره، کمکم تشکلها و انجمنهای زنانه هم در کنار گروههای مردانه ایجاد میشوند. این انجمنها نیز در تلاش برای مشروطهخواهی حضور فعال داشتند، هر چند که در آغاز پیدایش به دلیل نبود شرایط فرهنگی و اجتماعی مناسب، اغلب به شکل سری و مخفیانه عمل میکردند؛ بنابراین در مورد چگونگی سازماندهی و ارکان جمعیتهای فوق، اطلاعات دقیقی در دست نیست. مورگان شوستر درخصوص پیدایش چنین انجمنهایی، در کتاب خود مینویسد: «اگر در اروپا و امریکا زنها تشکیل انجمن میدهند، جای تعجب نیست، اما زنان مسلمان و روبسته ایران، در انجمنها فعالیت سری انجام میدهند!»
اغلب مؤسسان این انجمنها، از زنان منسوب به خانوادههای اشراف و سیاسیون وقت بودند که با توجه به گرایشاتشان، این مسئله نقش تعیینکنندهای در ماهیت این تشکلها داشت. از جمله این زنان: آغابیگم (دختر هادی نجمآبادی، روحانیای با گرایش بابی)، زوجه ملکالمتکلمین، همسر یپرمخان، محترم اسکندری (دختر شاهزاده علیخان قاجار)، بیبیخانم استرآبادی دختر محمدباقرخان استرآبادی و همسر موسىخان وزیراُف، طوبی آزموده دختر میرزاحسنخان سرتیپ و همسر برادر میرزاحسن رشدیه، درهالمعالی دختر شمسالمعالی از پزشکان مخصوص ناصرالدینشاه، صفیه یزدی همسر شیخمحمدحسین یزدی، صدیقه دولتآبادی دختر میرزاهادی دولتآبادی نماینده صبح ازل در ایران، ماهرخ گوهرشناس دختر میرزاجعفرتاجر، تاجالسلطنه و افتخارالسلطنه (دو تن از دختران ناصرالدینشاه) بودند.
مهمترین حرکت جمعی تمامی این انجمنهای زنانه نیز، ترتیب دادن تظاهرات گسترده علیه اولتیماتوم روسیه به ایران و در مخالفت با سیاستهای این کشور در کشورمان صورت گرفت. با گذشت زمان و علنی شدن فعالیت این انجمنها، مؤسسانش برای کسب مشروعیت اجتماعی و تداوم حیات، عمدهترین اهداف جمعیت خود را تربیت و آموزش زنان و دختران عنوان کردند، اما هرچه از دوران اولیه دور شدند، شعارهایی که در حفظ ارزشهای اسلامی، استقلال مادی و معنوی وطن داشتند، به فراموشی سپرده و کمکم ماهیت ضددینی خود را آشکار ساختند! اعضای این انجمنها به ترویج جریانات فرهنگی - سیاسی وارداتی روی آوردند که حضور زن باحجاب در جامعه را مطلوب نمیدانست.
آنها رمز موفقیت و پیشرفت غرب را در آزادی و بیحجابی زنان میدانستند و معتقد بودند اگر زنان ما بخواهند وارد عرصه فرهنگ، جامعه و سیاست شوند، باید خود را از قید سنت و اعتقادات دینی برهانند. سیاهه شاخصترین تشکلهای زنان در ایران، به قرار ذیل است.
اتحادیه غیبی نسوان
در سال ۱۲۸۶، «اتحادیه غیبی نسوان» در تهران تأسیس شد، اما اطلاع دقیقی از اینکه چه کسانی این اتحادیه را تشکیل دادند، در دست نیست. گفته میشود که اعضای این اتحادیه، توجه خاصی نسبت به تصویب قوانین مشروطه داشته و نظراتشان را توسط روزنامهها اعلام میکردند.
انجمن حریت نسوان
از دیگر انجمنهایی که در سال ۱۲۸۶ تأسیس میشود، «انجمن آزادی زنان» یا حریت نسوان است. از نکات جالب توجه درخصوص این انجمن، عضویت و شرکت مردان در جلسات آن است. از آنجا که زن ایدهآل اینگونه انجمنها، زن غربی بود، مؤسسان این انجمن به بهانه آموزش آداب معاشرت، حضور در جامعه و بالا رفتن اعتماد بنفس، از بانوان عضو میخواستند که در جلسات و حضور مردان سخنرانی کنند.
بدرالملوک بامداد در کتاب «زن ایرانی از مشروطه تا انقلاب سفید» درخصوص این تشکل مینویسد: «پیش از آنکه آتش جنگ بینالملل اول روشن شود، تعدادی از مردان و زنان ایران به واسطه مسافرت به خارج و تماس با اروپاییان، تا اندازهای با تمدن جدید آشنا شده بودند. جمعی به فکر افتادند تا وسیلهای برانگیزند که زنان این سازمان را به معاشرت و حضور اجتماعی که مردان در آن شرکت دارند، عادت بدهند و به مسائل اجتماعی وارد کرده و علاقهمند سازند. پس از مدتی شور و تبادل افکار، چنین نتیجه گرفتند که انجمن آزادی زنان را تشکیل بدهند...».
بدرالملوک بامداد در ادامه توضیح میدهد: «جلسات این انجمن هر دو هفته یک بار برگزار میشد. پدران و برادران، دختران و خواهران خود را همراهی میکردند و زنان در معیّت شوهران خود، به انجمن میرفتند و افراد مجرد که کسی را همراه نداشتند، از حق ورود به جلسات محروم بودند و این اولین اجتماع زنان و مردان بود. در جلسات انجمن، زنان در مورد مسائل مختلف به بحث میپرداختند...». از جمله اعضای سرشناس انجمن: میرزا باجی خانم، خانم نواب سمیعی، صدیقه دولتآبادی، منیره خانم، گلینخانم موافق، افتخارالسلطنه و تاجالسلطنه (دختران ناصرالدین شاه)، افسرالسلطنه، صفیه یزدی، شمسالملوک جواهرکلام، خانم حکیم، میسیز جردن، خانم دکتر ایوب، افندیه خانم و فخرالملوک (دختر شیخالرئیس قاجار) بودند.
جلسات انجمن در خارج از تهران، فیشرآباد و باغ گلفروشی پرتیوا برگزار میشد. عاقبت روزی مردی که به دلیل همراه نداشتن آشنای زن، اجازه ورود به جلسه را نیافته بود، خبر برگزاری جلسات را به گوش دیگران میرساند و آنان هم به سوی محل برگزاری جلسه راه میافتند! اما پیش از رسیدن این جماعت، یکی از شاگردان مغازه عکاسی آنتوانخان، با دوچرخه خود را به محل انجمن رسانده و اعضا را در جریان موضوع قرار میدهد. در نتیجه اعضای حاضر در جلسه، متواری میشوند. نهایتاً انجمن نیز منحل میشود.
انجمن مخدرات وطن
پس از انحلال انجمن آزادی زنان، «انجمن مخدرات وطن» به ریاست بانو آغابیگم، در سال ۱۲۸۹ تشکیل میشود. به گفته بدرالملوک بامداد، «صدیقه دولت آبادی، سمت منشی انجمن مخدرات وطن» را بر عهده داشت. این انجمن هم هدف خود را دفاع از استقلال کشور، مخالفت با وام از بیگانگان و مصرف کالاهای خارجی و تبلیغ و مصرف کالاهای داخلی اعلام کرد، اما در پس این شعارها مجری اهداف غرب بود؛ چراکه برای اولینبار در ایران، اقدام به برگزاری مجالس ساز و آواز و رقص نمود! در این مجالس در کنار سخنرانی، نمایشنامه، برنامههای تفریحی و سرگرمکننده نیز توسط هنرمندان ارمنی اجرا میشد.
انجمن شکوفه
مریم عمید (مزینالسلطنه) از جمله زنانی بود که در سال ۱۲۹۳ در کنار تأسیس روزنامه شکوفه، «انجمن شکوفه» را نیز تأسیس کرد. هدف این انجمن هم مانند دیگر انجمنهای زنانه آن دوره عبارت بود از: ترویج مصرف اشیای ساخت ایران، ترقی صنایع هنری دختران و شاگردان مدارس، کسب تربیت علم و هنر. تبلیغات این انجمن چنان بود که با گذشت پنج هفته از تأسیس آن، ۵ هزار زن به عضویتش درآمدند!
جمعیت نسوان وطنخواه
در سال ۱۳۰۱ «جمعیت نسوان وطنخواه»، به همت محترم اسکندری، نورالهدی منگنه، مستوره افشار و فخر آفاق پارسا تأسیس شد. ایده تشکیل نسوان وطنخواه، برای نخستینبار در جلسهای شکل گرفت که احتمالاً در خانه نورالهدی منگنه بوده است. او در از خاطرات خود مینویسد که همیشه دوست داشت اقدامی برای تنویر افکار زنان و خانوادهها داشته باشد: «جمعی از بانوان کمر همت بسته بودیم، برای بنیانگذاری ترقیات، آزادی، پیشرفت و تعلیمات و به طور کلی برای بهبود عالم زنان قدعلم کرده بودیم.
هیئت مدیره آن ۱۰ نفر از بانوان منتخب جمعیت بودند که رئیس جمعیت مزبور با انتخاب اعضای محترم، خانم اسکندری و اینجانب در هیئت منشی اول انتخاب شده بودند...». نورالهدی منگنه نام این زنان را نمینویسد، اما در عکسی که از هیئت مدیره انجمن باقی مانده، میتوان جز منگنه، فخرعظمی ارغون، مستوره افشار، هما افشار، فخرآفاق پارسا، صفیه اسکندری را شناخت. سیمین بهبهانی دختر فخرعظمی ارغون، هم در خاطرات خود با اشاره به تشکیل این انجمن میگوید: «در ابتدای ازدواج مادرم، وقتی پدرم در تبعید بود، او با خانم مستوره افشار، هایده افشار، نورالهدی منگنه، فخرآفاق پارسا، محترم اسکندری و چندین نفر - که آن وقت حکم کیمیا داشتند و همه آراسته به فضائل بودند- این سازمان را تشکیل دادند.
یک خانه بزرگی با حیاط و اتاقهای متعدد گرفته بودند و آنجا اول برای زنهای بیسواد تدریس میکردند... بچه بودم، گهگاه میرفتم و در آن حیاط بازی میکردم و میدیدم که زنهای مسن میآیند و درس میخوانند و اینجا خیلی بهطور روشنفکری روبهراه شد. اولاً هفتهای یک دوره سخنرانی در آنجا بود. سعید نفیسی، ملکالشعرای بهار و رشید یاسمی، تصنیفهایی میخواندند که زنان را به گرفتن حقوقشان تشویق میکرد...». با آنکه دارا بودن حق آموزش و تحصیل زنان، یکی از مهمترین اهداف این جمعیت عنوان میشود، اما مسئله اصلی کشف حجاب است! این تفکر در حمایت انجمن از طرفداران کشف حجاب و تصاویر بدون حجاب اعضای زن، در جلساتی که آقایان هم حضور دارند، به خوبی مشهود است.
دبیر اعظم، ابراهیم خواجه نوری (از طرفداران کشف حجاب)، سعید نفیسی و دکتر شفق از جمله کسانی هستند که در جلسات انجمن حضور یافته و از اهداف آن حمایت میکردند. مخالفت با کروک درشکه، از دیگر اقداماتی بود که نسوان وطنخواه به صورت آشکار آن را اعلام کردند؛ چراکه طبق قانون، زمانی که زنی ولو با محارم خود سوار درشکه بود، باید سایبان چرمی درشکه انداخته میشد تا امکان دیدن زن از بیرون درشکه وجود نداشته باشد. در همین راستا این انجمن براساس متنی از میرزاده عشقی، نمایشی به نام «آدم و حوا» را هم به اجرا درآورد که به خاطر علیه حجاب بودن، اعتراضات بسیاری را به همراه داشت، اما شاید مهمترین اقدام نسوان وطنخواه، برگزاری دومین کنگره عالی نسوان شرق در ایران بود.
در این کنگره رهبران جنبشهای زنان کشورهای خاورمیانه، چون نورحماده از بیروت، سیده فاطمه از عراق و حنیه خوری از مصر شرکت کردند. جمعیت نسوان وطنخواه تا سال ۱۳۱۲، یعنی یک سال بعد از این کنگره فعال بود. اعضای این انجمن، بعدها از مؤسسان «کانون بانوان» شدند. ناگفته نماند که جمعیت نسوان وطنخواه، مجلهای به همین نام نیز منتشر میکرد که ارگان رسمی آن بود.
کمیته زنان ایرانی
در سال ۱۲۸۶ در تبریز، کمیتهای تشکیل میشود که شاخهای هم در استانبول به نام «کمیته زنان ایرانی» داشته است. از جمله فعالیتهای این کمیته در سال ۱۲۸۷ و در جریان محاصره تبریز توسط قوای محمدعلی شاه، فرستادن تلگرامی به همتایان خود در استانبول بوده است. اعضای این کمیته از همتایان خود درخواست میکنند که افکار عمومی جهان را نسبت به وضعیت زنان ایرانی مطلع سازند. کمیته زنان ایرانی در استانبول نیز طی تلگرامی به ملکه انگلستان و ملکه پروس، از آنان در این مورد درخواست کمک میکنند.
شرکت خواتین اصفهان
صدیقه دولتآبادی در سال ۱۲۹۷، انجمنی به نام «شرکت خواتین اصفهان» تأسیس کرد. این شرکت سه کارگاه کوچک بافندگی در یزد، کرمان و اصفهان دایر کرد که همه کارکنان آن زن بودند. هدف این شرکت، ترویج تولید و استفاده از پارچههای داخلی و نیز جلوگیری از ازدواج دختران قبل از ۱۵ سالگی عنوان شده بود. دولتآبادی در سال ۱۳۰۰ بعد از مهاجرت به تهران، «انجمن آزمایش بانوان» را نیز با همان اهداف دروغین عدم وابستگی به فرهنگ بیگانه و تربیت زنان و دختران تأسیس کرد و نشریه «زبان زنان» را تریبون آن قرار داد.
برخی معتقدند که او در جهت زمینهسازی برای بیحجابی در بین زنان، شرکت «خواتین اصفهان» و دو سال بعد شرکت «آزمایش بانوان» را تشکیل داده است. وجود بعضی از قوانین خاص در شرکت او، مثل اینکه اگر دختری در سنین پایین ازدواج میکرد، حق نداشت دیگر در شرکت او کار کند، این فرضیه را بیشتر تقویت میکرد. علاوه بر آن تأسیس نشریه توسط دولت آبادی در شرایطی رخ داد که داشتن روزنامه سیاسی برای مردان نیز به سختی ممکن میگشت. او که در مقالاتش وضعیت زنان کشورهای دیگر را به رخ زنان ایرانی میکشید، پس از تحصیل در دانشگاه سوربون و بازگشت به ایران در سال ۱۳۰۶، پرده از تفکرات حقیقیاش برداشت و از آن زمان، بدون چادر در مجامع عمومی حاضر شد.
دولتآبادی با چنین اندیشه و گرایش فکری، در مهر ۱۳۰۷ و با سمت «نظارت تعلیمات نسوان»، به استخدام وزارت معارف و اوقاف درآمد و یک سال بعد به «مدیریت کل تفتیش مدارس نسوان» منصوب شد. او در سال ۱۳۱۵ به ریاست تشکلی رسید، که در اردیبهشت ۱۳۱۴ به دستور رضاخان و برمبنای ایجاد جمعیتی از زنان آزادیخواه تهرانی تشکیل شده بود. این کانون که با هدف تحقق بخشیدن به طرح کشف حجاب فعالیت خود را آغاز کرده بود، بعدها «کانون بانوان» نامیده شد.
فعالیتهای دولتآبادی در زمینه اشائه بیحجابی آنچنان بود که در وصیتنامهاش مینویسد: «مرا از محل کانون بانوان به آرامگاه ابدیم ببرید و در مراسم تشییع جنازه، حتی یک زن با حجاب شرکت نکند...!»
انجمن پیک سعادت نسوان
بعد از پیروزی انقلاب کمونیستی در روسیه در سال ۱۳۰۱ و گسترش تبلیغات آنان در شاخه زنان، فعالیتهایی از سوی روسها در شمال ایران صورت گرفت؛ بنابراین بعد از کنگره حزب کمونیست در باکو، انجمن «پیک سعادت نسوان» در رشت و با مدیریت روشنک نوعدوست و عضویت جمیله صدیقی، سکینه شبرنگ، اورانوس پاریاب و پریرخ نویدی کسمایی تشکیل شد. البته پدرام کمالی، فرخنده نویدی کسمایی و چند تن دیگر نیز، از مؤسسان این جمعیت بودند. آنان با راهاندازی مجله پیک سعادت نسوان، کتابخانه، قرائتخانه و برگزاری سخنرانی و اجرای نمایشهایی، به گسترش تفکرات کمونیستی در میان زنان منطقه میپرداختند.
انجمن بیداری زنان قزوین
«انجمن بیداری زنان» که در سال ۱۳۰۱ در قزوین اعلام موجودیت کرد، شاخه انشعاب یافته «جمعیت نسوان وطنخواه» بود و تفکرات مارکسیستی داشت. مؤسسان این انجمن نسبت به رعایت حجاب، ابراز تأسف میکردند و هر ساله به مناسبت روز جهانی زن در ۸ مارس، مراسمی برپا میداشتند.
مجمع انقلابی نسوان شیراز
زندخت شیرازی در ۱۳۰۶، انجمنی با نام «مجمع انقلابی نسوان» که بعدها به «نهضت نسوان» تغییر نام یافت را در شیراز تأسیس کرد. زندخت شیرازی مراودات نزدیکی با عارف قزوینی و محمدعلی جمالزاده داشت و بسیار تحتتأثیر آنان و دیگر روشنفکران عصر خویش بود. از این روی زندخت برای گسترش افکارش در سال ۱۳۱۰، نشریه «دختران ایران» را تأسیس کرد. هدف این نشریه در این جمله خلاصه شده بود: «آرزوی دختران ایران، بیداری زنان ایران است». این نشریه مصور، اغلب اخبار فمینیستی کشورهای دنیا و مطالب ادبی منتشر میکرد، اما پس از هفت ماه، با حملات و نقدهای زیادی مواجه و توقیف شد.
پس از آن زندخت به تهران رفت و انتشار نشریه را پی گرفت. زندخت در مقالات مجله -که بیشتر خودش آنها را ترجمه و تألیف میکرد- شرایط اجتماعی و اقتصادی زنان طبقات پایین جامعه را به نقد میکشید و آنان را به جسارت در پیگیری خواستهها و حقوقشان تشویق میکرد. زندخت شیرازی در یکی از اشعار فمینیستی خود مینویسد:
زن در این ملک بدینگونه پریشان تا چند؟
دستوپا بسته و لببسته به زندان تا چند؟
در این نشریه نویسندگان دیگری چون: صدیقه دولتآبادی، کاظمزاده ایرانشهر، رشید یاسمی، سعید نفیسی، جمالزاده و دکتر هوشیار نیز مقاله مینوشتند.
انجمن کانون بانوان
پس از حضور خانواده رضاخان با وضعیت زننده در حرم حضرت معصومه (س) در نوروز ۱۳۰۶، عبور اماناللهخان افغان بههمراه همسرش ثریا و همراهانش در خرداد ۱۳۰۷ و در بازگشت به افغانستان، با لباس و کلاه اروپایى از شهرهاى ایران، نشانههاى گرایش دربار پهلوی به کشف حجاب قوت بیشتری گرفت. در ۱۳۱۰ نیز مجلس شوراى ملى، ورود هیئتى از سوى «جامعه ملل» براى جلوگیرى از آنچه «تجاوز به حقوق زن در شرق» خوانده مىشد را صادر کرد. در این سال به دستور رضاخان اعلام شد: «زنان باید در برداشتن حجاب خود آزاد باشند و اگر فردى یا ملایى متعرض آنان شد، شهربانى باید از زنان بىحجاب حمایت کند».
تشکیل دومین «کنگره عالی نسوان شرق» در آذرماه ۱۳۱۱ در تهران و دعوت از زنان بىحجاب کشورهاى دیگر، از دیگر گامهاى رضاخان براى مبارزه با حجاب بانوان بود. در این کنگره از بىحجابى بهعنوان مظهرى از تمدن یاد شد و در مورد آن تبلیغات فراوانى بهعمل آمد. استفاده از مراکز تعلیم و تربیت و ایجاد مدارس آموزشى به سبک اروپا، از دیگر عوامل زمینهساز کشف حجاب در ایران عصر رضاخان بود. نهایتا در سال ۱۳۱۴، رضاخان به علیاصغر حکمت وزیر معارف، دستور برپایی جمعیتی از زنان آزادیخواه تهرانی را صادر کرد. بعدها این جمعیت به نام «کانون بانوان» نامیده شد.
این کانون به ریاست شمس پهلوی و تحتنظارت وزارت معارف، در تاریخ ۳۲ اردیبهشت ۱۳۱۴ برای تحقق کشف حجاب تأسیس گردید که در کارنامه آن زیاد سخن رفته است.