1- میگویند، «عشق» و «نفرت» گاهی باعث «کوری» میشود. یعنی اگر کسی به فرض، عاشق فرد یا چیزی شود، این علاقه میتواند مانع از دیدن ایرادات و اِشکالات آن فرد یا چیز شود. شاید دلیل ندیدن این ایرادها، «ایراد» ندیدن آنها باشد! به عبارتی این عشق و علاقه باعث تغییر یکصدوهشتاد درجهای معنای صفات منفیِ موجود در معشوق در ذهن عاشق میشود. یعنی وقتی فردی عاشق میشود، اشکالات موجود در معشوق را دیگر اِشکال نمیبیند. نفرت هم همینگونه است. وقتی از کسی یا چیزی نفرت داریم، باعث میشود، صفات و ویژگیهای مثبت موجود در آن شخص یا شیء را، یا نبینیم یا اگر هم میبینیم، آنها را «ایراد» و «صفات منفی» ببینیم. «تمرکز» نیز میتواند، اثراتی شبیه به همین عشق و نفرت داشته باشد. یعنی گاهی تمرکز شدید روی یک نقطه، موضوع یا صفت، باعث «کوری» و ندیدن نقاط، موضوعات و صفات دیگر میشود. در مباحث مربوط به علم روانشناسی تا دلتان بخواهد درباره چنین «خطاهای ذهنی» مطالعه صورت گرفته و کتابهای خوبی نیز چاپ شده است. کتابهای «نویز» و «تفکر سریع و کُند» دو اثر مشهور «دانیل کانمن» از جمله این کتابهاست که به خوبی در این باره توضیح میدهد. همچنین میتوانید به کتاب «گوریل نامرئی» اثر کریستوفر چاپریس و دنیل سایمون رجوع کنید.
2- دو سالی میشود که دولت آقای سید ابراهیم رئیسی روی کار آمده و در این مدت، به لطف یک ویژگی برجسته در ایشان یعنی «تلاش شبانهروزی» الحقوالانصاف کارهای بزرگ و خوبی انجام شده است. یکی از کارهای بزرگ ایشان افتتاح ایرانیترین فاز پارس جنوبی است که همین چند روز پیش صورت گرفت. برای پی بردن به اهمیت فاز ۱۱ پارس جنوبی کافی است بدانیم، این، همان پروژهای است که بنا به دلایلی از جمله، نبود دانش و تخصص بومی، 20 سال نیمهکاره مانده بود و در دولت آقای روحانی، شرکت بدسابقه «توتال» فرانسه برای تکمیل آن به خدمت گرفته شد اما توتال- طبق پیشبینیهای دقیق آن روزهای روزنامه کیهان- پس از دریافت اطلاعات حساس و بدون پرداخت یک ریال خسارت، کار را نیمه رها کرد و رفت. حالا با تکمیل این فاز - که ظرف فقط 2 سال انجام گرفت - سالانه چیزی بالغ بر 5 میلیارد دلار درآمد عاید کشور میشود. ضمن اینکه تکمیل این فاز باعث صرفهجویی 800 میلیون دلاری شده است و به گفته عضو کمیسیون انرژی مجلس، خیانت توتال باعث تأخیر در برداشت از فاز ۱۱ پارس جنوبی شده و این تأخیر نیز کشور را با ضرر ۴۰ میلیارد دلاری مواجه ساخته بود! که با تلاش دولت سیزدهم ، جلوی این خسارت عظیم هم گرفته شده است. درباره اهمیت افتتاح این فاز میتوان باز هم نوشت. در اینباره میتوانید «افتتاح فاز 11 پارس جنوبی» را در گوگل به زبانهای دیگر نیز جستوجو کنید و بازتاب و اهمیت آن را در رسانههای مختلف دنیا ملاحظه بفرمایید.
3- اما چرا این خبر و پروژه مهم ملی، که تکمیلشدنش به نفع همه مردم ایران است، در رسانههای مدعی اصلاحطلبی، دیده نشد؛ یا به طور کامل سانسور شد یا در گوشهای کوچک از رسانههایشان، با تیترهای خنثی منتشر گردید؟ یا اگر هم منتشر شد، تلاش گردید «بیاهمیت» جلوه داده شود؟ آیا پروژهای که باعث جلوگیری از ضرر 40 میلیارد دلاری، کسب درآمد سالانه 5 میلیارد دلاری، صرفهجویی 800 میلیون دلاری در منابع ارزی، افزایش روزانه
56 میلیون مترمکعبی ظرفیت تولید گاز آن هم از میدانی که با قطر مشترک است میشود، ارزش پوشش رسانهای را ندارد؟ یا دارد اما عشق به غرب مانع از دیدن آن شده است؟! آیا فرهنگ «خودتحقیری» که، «ریشه و نتیجه غربگرایی است» در این طیف، در «بد» دیدن این خبر «خوب» نقش دارد؟ آیا این طیف که بدون اغراق، راهحل همه معضلات را «رجوع به غرب» معرفی میکند، دچار عارضه «گوریل نامرئی» شده است؟
شاید عشق به غرب و تمرکز بیمارگونه روی نقطهای مثل «برجام» و «مذکره» باعث کوری این طیف شده باشد اما به نظر میرسد، سندرومی که آنها به آن دچار شدهاند، پیچیدهتر و جدیتر از این حرفهاست. بخوانید:
4- در ایران بخشی از طیفی که خود را «اصلاحطلب» و «رفورمیست» مینامند - نه همه آنها - واقعا اصلاحطلب نیستند. «منتقد» و «اپوزیسیون دولت» نامیدن آنها نیز خطاست. «اصلاحطلب» و «منتقد» تعریف دارد. انتقاد، مفید است و نتیجه دلسوزی است. اصلاحطلبی هم در یک جمله یعنی «انجام تغییر در چارچوب قوانین یک کشور». به عبارتی کسانی که دنبال رفورمند، هرگز به ساختار و اصول حمله نمیکنند بلکه در چارچوب این اصول و ساختار است که فعالیت میکنند و اگر مسئلهای «ملی» نیز رخ دهد - که در آن پای منافع ملی در میان است - برای حل آن به رقبای سیاسیشان نیز کمک میکنند. اما در عملکرد طیفی که «نو اصلاحطلب» مینامیم اگر دقت کنیم، دقیقا به همان اصول و چهارچوب است که حمله میکنند و اگر اقدامی در کشور در راستای تأیید، تحکیم و تقویت آن اصول صورت بگیرد، تحمل دیدنش را ندارند! یا سانسورش میکنند، یا تحریف و تخریبش مینمایند. این طیف درواقع «اپوزیسیون نظام» هستند و جالب است بدانید که مدتی است، مواضعشان علیه «جمهوری اسلامی ایران» با مواضع دشمن«مو» نمیزند! وقتی طیفی «اپوزیسیون یک نظام» شد تکلیفش روشن است و طبیعی است هر آنچه به نفع آن نظام و آن کشور بود را «تخطئه» نماید و آدرس غلط دهد. ما فکر میکنیم، آنچه باعث سانسور موفقیتهای دولتی میشود که همه آمدنش را «بازگشت کشور به ریل انقلاب» میدانند، بیش از اینکه عشق یا نفرت یا عارضه کوری حاصل از اختلالات مغزی باشد، اپوزیسیون بودن آنهاست. کافی است رفتار این طیف طی همین دو سال گذشته را آنالیز کنید. یک مورد - فقط یک مورد - نمیتوانید پیدا کنید، مسئله مهمی در کشور رخ داده باشد و مواضع این طیف با دشمن، تفاوت داشته باشد.
رفتاری که این طیف با مشاهده حل معضل بزرگ کمبود واکسن کرونا داشت را به خاطر آورید. همینطور رفتاری را که پس از عضویت ایران در پیمان مهم شانگهای از خود بروز دادند، یا عضویت ایران در گروه بریکس را. همینطور آزادسازی پولهای بلوکه شده و افزایش فروش نفت از روزانه چند صد هزار بشکه به روزانه میلیونها بشکه را در ذهن مرور کنید. تمام این اتفاقات خوب که نفعش برای تمام ملت ایران است را، یا بیاهمیت جلوه داد، یا مصادرهاش کردند یا به تیغ تحریف و سانسورش سپردند. غیر از این است؟ حالا شاید تبیین چرایی سانسور، تخریب یا تحریف خبرهای خوبی مثل «تکمیل و افتتاح فاز 11 پارس جنوبی» از سوی این طیف راحتتر باشد.
5- «امید» نتیجه موفقیت و خبرهای خوب است و نتیجه انتشار اخبار سیاه، منفی و دروغ چیزی نیست جز «ناامیدی». به قول «ویکتور فرانکل» عصبشناس مشهور اتریشی و پدیدآورنده روش «معنا درمانی»، امید اثرات معجزهگون و شفابخش دارد و ناامیدی اثرات مرگبار و کُشنده. انتشار انبوه خبرهای غالبا کذب و سیاه و سانسور خبرهای مثبت و امیدوارکننده، یعنی تلاش برای گرفتن امید از این مردم. خیانتی که با حمایت، همکاری و مشورت با رسانهنماهایی مثل اسرائیل، اینترنشنال، بیبیسی فارسی، صدای آمریکا، من و تو و... دنبال میشود. همین حالا گزارشهای تحریفشدهای که از تکمیل فاز 11 پارس جنوبی در رسانههای این طیف منتشر شده است را با گزارشهای این رسانهنماها مقایسه کنید. تفاوتی میبینید؟! گاهی فکر میکنیم اگر اخبار کذب و سیاه و تحریف شده این طیف در ایران نبود، آیا آن رسانهنماها چیزی برای انتشار پیدا میکردند و یا بالعکس؟!
جعفر بلوری