طی روزها و هفتههای گذشته بسیاری از محافل رسانهای، تحلیلی و همچنین کارشناسان و ناظران امر از احتمال احیای تروریسم داعش سخن گفتهاند. در کنار آن مجموعه تحرکات، اقدامات و تحولات میدانی هم حکایت از آن دارد که این گزاره نزدیک به واقعیت است تا جایی که جیمز کاریوکی، معاون نمایندگی انگلیس در نشست روز جمعه شورای امنیت سازمان ملل متحد نسبت به احیای هستههای ترور داعش در سوریه و عراق و گسترش آن در آفریقا هشدار داد و گفت که داعش، شاخه خراسان هم توانایی انجام حملات گسترده به اهداف در داخل و خارج از افغانستان را دارد.
این در حالی است که پیشتر سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان هم در یک سخنرانی صراحتاً از برنامه آمریکا برای احیای تروریسم داعش گفته بود. اما به واقع احیای هستههای ترور داعش با چه هدف یا اهدافی صورت میگیرد؟ حدود و ثغور و مختصات دقیق تهدید دائم داعش برای امنیت منطقهای چیست؟ و چه ارتباطی بین تحرکات آمریکا در منطقه و احیای داعش وجود دارد؟ پاسخ به این سؤالات و پرسشهایی از این دست، محور گفتوگوی ما با مسعود اسداللهی، تحلیلگر ارشد مسائل غرب آسیا است که از نظر میگذرانید.
طی روزها و هفتههای اخیر محافل رسانهای، کارشناسی و تحلیلی و نیز برخی تحولات و تحرکات در منطقه حکایت از احتمال بازگشت داعش و تروریسم داعش دارند. آیا قائل به چنین گزارهای هستید؟
ببینید در معنای لغوی داعش، دولت اسلامی عراق و شام است که این دولت به اصطلاح اسلامی اکنون دیگر از بین رفته و هیچ حاکمیت سرزمینیای در سوریه و عراق ندارد. یعنی حکومت داعش که بخشهای وسیعی از سرزمینهای دو کشور سوریه و عراق و همچنین دو رودخانه مهم دجله و فرات را تحت سیطره سرزمینی خود گرفته بود اکنون دیگر وجود ندارد. پس هرچه که در مورد آن بحث میشود صرفاً هستههای پراکنده نیروهای باقی مانده این جریان تروریستی است که در گوشه و کنار کشورهایی مانند سوریه و عراق هر از گاهی دست به اقدامات تروریستی میزنند.
پس شما بازگشت داعش را جدی نمیدانید؟
دوباره تکرار میکنم ما با دو موضوع طرفیم؛ اول احتمال احیای دولت اسلامی عراق و شام و دوم، افزایش فعالیت هستهای ترور داعش در منطقه. ببینید داعش در سالهای گذشته یک حاکمیت سرزمینی داشت و جمعیت زیادی را هم در دو کشور عراق و سوریه شامل میشد که منابع نفتی و حتی منابع کشاورزی راهم تحت سیطره خود گرفته بود که با مجاهدتهای محور مقاومت این تروریسم داعش و دولت به اصطلاح اسلامی از بین رفته است، اما از بین رفتن دولت اسلامی عراق و شام لزوماً به معنای پایان یافتن تروریسم داعش نیست. به هر حال باید بپذیریم در سالهای گذشته به معنای واقعی کلمه داعش توانسته بود یک دولت و حاکمیت سرزمینی را برای خود تشکیل دهد و ساختار سیاسی و حتی وزیر و ارتش داشت که همه اینها از بین رفته است؛ لذا اگر امروز محافل رسانهای، تحلیلی و کارشناسی از احتمال احیای داعش سخن میگویند، نه به معنای احیای دولت اسلامی عراق و شام بلکه تلاش برای احیای تروریسم داعش است.
اگر قائل به احیای تروریسم داعش و نه دولت اسلامی عراق و شام هستید، واقعاً چه برنامهای پشت این تلاشها وجود دارد، آیا سعی دارند دوباره سوریه، عراق و کل منطقه غرب آسیا را به سمت التهاب و ناامنی سوق دهند؟
احتمال دارد تروریستهای باقیمانده داعش بدون آگاهی و چه بسا با آگاهی و همراهی سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی کشورهای منطقهای و فرامنطقهای دست به ایجاد آشوب و ناامنی بزنند که البته دیگر شدت و وسعت آن مانند سالهای گذشته نیست، اما به هر حال توجیه تروریستهای داعش برای همراهی و همکاری با این سرویسهای بینالمللی آن است که داعش یک آرمان برای احیای دولت خود دارد و برای تحقق آن جایز است که همراهی و همکاریهای امنیتی هم با سرویسهای جاسوسی داشته باشد، البته تروریستهای داعش بر این باورند که آنها در حال سوءاستفاده از سرویسهای جاسوسی منطقهای و فرامنطقهای هستند، نه اینکه سرویسهای جاسوسی سعی دارند از تروریسم داعش به عنوان اهرم فشار استفاده کنند. جدای از این مسأله وقتی با همت و تلاشهای بیوقفه شهید سلیمانی، تروریسم داعش و خود دولت داعش از بین رفت تا مدتها هستههای باقی مانده در مناطق دوردست و صعبالعبور پنهان بودند که هر از گاهی هم در سوریه و عراق عملیاتهای پراکندهای را انجام میدادند، اما در این مدت نتوانستند هیچ جا یا هیچ نقطه سرزمینی از خاک سوریه و عراق را تصرف کنند.
الان چطور؟ واقعاً برنامه صرفاً روی فعال کردن هستههای ترور داعش است یا کشورهایی مانند آمریکا به دنبال ایجاد نقاط سرزمینی برای داعش هستند؟
آن چیزی که اکنون در دست است بعد از تار و مار شدن و فرار اعضای باقی مانده داعش، آمریکاییها سعی کردند آنها را از سوریه، عراق و منطقه غرب آسیا به افغانستان منتقل کنند که بتوانند یک حاکم و یک حاکمیت سرزمینی را برای خود شکل دهند و در ادامه یک مشکل امنیتی برای کشورهای همسایه افغانستان ایجاد کنند. با توجه به همین مسأله، اکنون در دو نقطه شاهد تحرکات معنادار داعش هستیم. یک نقطه به افغانستان باز میگردد که به محل درگیری و نزاع جدی با طالبان بدل شده است و حتی تعدادی از مقامات عالیرتبه طالبان توسط داعش ترور شدهاند؛ البته طالبان ادعا دارد که در مقابله با داعش دست برتر را پیدا کرده و معتقد است که در نهایت میتواند داعش را در افغانستان از بین ببرد. نقطه دوم به بادیه الشام در سوریه بازمیگردد که داعش در آنجا شکست خورد، اما در دو نقطه راهبردی یعنی تنف که آمریکاییها در آنجا حضور دارند و همچنین در شرق فرات، فضای مستعدی برای احیای داعش مشاهده میشود. طبق اخبار واصله، اکنون آمریکاییها اعضای باقی مانده داعش را با بخشی از نیروهای ضد دولتی سوریه تلفیق کرده و سعی دارند با سازماندهی و تسلیح مجدد آنها دوباره در منطقه بادیه الشام فعال شوند و...
که به نظر میرسد مهمترین نقطه مرز بوکمال باشد
بله. اکنون تمرکز آمریکا روی گذرگاه بوکمال - قائم در مرز سوریه و عراق است که نقطه اتصال سرزمینی ایران، عراق، سوریه و لبنان را ایجاد میکند. این مسأله از آن جهت حائز اهمیت است که بوکمال تنها گذرگاهی است که در اختیار نیروهای محور مقاومت قرار دارد. چون آمریکا بر گذرگاه تنف سیطره دارد و همچنین گذرگاهی که در شرق فرات واقع شده است، در دست کردهای سوریه که همسو با آمریکاییها هستند، قرار دارد؛ بنابراین تنها گذرگاه باقیمانده، گذرگاه بوکمال است که آمریکا به هر دلیلی تمام تلاش و تمرکز خود را بر این گذاشته است که این گذرگاه را از دست نیروهای محور مقاومت خارج کند که باعث قطع ارتباط زمینی ایران از طریق عراق با سوریه و نهایتاً لبنان شود. به همیـــن دلیل امریــــــکا اکنــــون تروریستهای داعش را برای این هدف سازماندهی و تجهیز کرده است وگرنه ایالاتمتحده چنانچه واقعاً ادعای مبارزه با تروریسم داعش را داشت بهراحتی میتوانست با حملات موشکی، پهپادی و هوایی این هستههای ترور داعش را نابود کند. البته مسأله خارج کردن گذرگاه قائم - بوکمال از دست نیروهای محور مقاومت بخش یا گام اول سناریوی آمریکاست. ایالاتمتحده در سناریوی بعدی خود سعی دارد ارتباطات سرزمینی عراق و ایران را هم قطع کند که این بخش موکول به بعد از تعیین تکلیف بوکمال خواهد بود.
به برنامه و سناریوی آمریکا باز خواهیم گشت، اما دوباره روی مسأله تروریسم داعش متمرکز شویم. به دنبال از بین رفتن حاکمیت سرزمینی داعش، دو تز «گرگهای تنها» و «شوالیههای ترور» بهعنوان راهکار داعش برای صدور ناامنی در منطقه و حتی کشورهای اروپایی و آمریکایی هم مطرح بود که حملات تروریستی گاه و بیگاهی را هم به دنبال داشت. آیا اکنون داعش از همان تز گرگهای تنها و شوالیههای ترور برای سوریه و عراق استفاده میکند؟
به نکته مهمی اشاره کردید. تروریسم داعش مشخصاً در سال ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸ از بین رفته بود، اما تا زمانی که دولت داعش حاکم بود جذابیت بسیار بالایی برای تحریک و گرایش جوانان بهخصوص در کشورهای اروپایی و آمریکا داشت؛ لذا داعش به افرادی که درخصوص پیوستن آنها اطمینان نداشت از تز یا تئوری گرگهای تنها استفاده و آنها را ترغیب کرد، دست به عملیات تروریستی و انتحاری در خودِ کشورهای متبوعشان با هدف ایجاد رعب و وحشت بزنند که نتیجه آن کشتار غیرنظامیان بود.
در این بین نکته مهم این است که در همان زمان اروپاییها و بهخصوص آمریکا یک رفتار و استاندارد دوگانه داشتند.
چطور؟
آمریکاییها افرادی از داعش که مسئول مستقیم سازماندهی، حمایت و هماهنگی برای اجرای عملیات تروریستی و انتحاری در قلب اروپا و آمریکا در قالب همان تز گرگهای تنها بودند را بهراحتی در سوریه و عراق شناسایی میکردند. یعنی این افراد و اعضای داعش به خیال آنکه در نقاط دورافتاده قرار دارند و هیچکس قادر به شناسایی آنها نیست، دست به اقداماتی میزدند، در حالی که آمریکاییها بهراحتی میتوانستند آنها را شناسایی کنند و در عملیات هلی برن آنها را دستگیر کرده یا در غیر این صورت آنها را از پای در آورند.
تضادش کجاست؟
تضاد آمریکاییها اینجا بود که هیچکدام از این اقدامات را برای تقابل، دستگیری و شناسایی تروریستهای داعش در عراق و سوریه انجام ندادند و داعشیها بهراحتی در شهرهای سوریه، عراق و دیگر کشورهای منطقه، دست به عملیات تروریستی میزدند که فتنه مذهبی و دینی اوج بگیرد. حالا پیرو سؤال قبل شما نکته حائز اهمیت اینجاست که مشخصاً از سال ۲۰۱۸ دیگر خبری از عملیات هستههای ترور داعش در قالب گرگهای تنها در کشورهای اروپایی و آمریکایی شنیده نمیشود، در حالی که طی ماهها و هفتههای اخیر همین هستههای ترور در کشورهای اسلامی دوباره آغاز به کار کردهاند که طی چند ماه متأسفانه دو مورد عملیات تروریستی در حرم شاهچراغ (ع) صورت گرفت. البته عملیاتهای وسیعتر و گستردهتر در افغانستان، پاکستان و صحرای سینا در مصر وجود دارند که نشان میدهد داعش دوباره دست به احیای هستههای ترور خود زده است. پس آمریکا آن بخشی از هستههای ترور داعش که در اروپا و آمریکا فعال بودند را از بین برده است، اما با تروریسم داعش که در افغانستان، پاکستان و منطقه غرب آسیا فعال است کاری ندارد و حتی با حمایت و تجهیز و لجستیک آمریکاییها، داعش دوباره دست به سازماندهی مجدد زده است. علاوهبر ایران، پاکستان، افغانستان و مصر در همین هفتههای گذشته شاهد عملیات تروریستی بودند و داعش در قلب دمشق و مناطقی از لبنان مانند اردوگاه عینالحلوه هم عملیات انتحاری انجام داد.
اتفاقاً سؤال دیگری پیرو همین نکته میخواهم بپرسم به صحبتهای سیدحسن نصرالله در قبال برنامه آمریکا برای احیای تروریسم داعش در منطقه باز میگردد. چه شده که دبیرکل حزبالله لبنان این احساس نگرانی را دارد؟ آیا واقعاً آمریکاییها بهدنبال احیای تروریسم داعش در لبنان هستند تا بحران کنونی به واسطه تداوم خلأ وجود رئیسجمهور نخستوزیر، دولت و همچنین بحران اقتصادی و معیشتی را ذیل بحران ناامنی به نقطه انفجار برسانند؟
اولاً بهنظر من اشاره سیدحسن نصرالله دبیرکل حزبالله به کل منطقه غرب آسیا بود. اما به هر حال لبنان در این سالها با بحران ناامنی و تروریسم دست به گریبان بوده است. مثلاً در سال ۲۰۱۱ و قبل از آن یک گروه تکفیری تروریستی به نام جندالشام در لبنان فعال بود که ارتش لبنان با سختی بسیار زیاد توانست آن را
تار ومار کند، اما نکته مهم اینجاست که باقیمانده اعضای این گروه تروریستی به اردوگاه عینالحلوه فرار کردند و در آنجا پنهان شدند. از طرف دیگر اردوگاه عینالحلوه بزرگترین اردوگاه فلسطینیها در لبنان است که طبق توافقات قبلی، ارتش لبنان حق دخالت و ورود به این اردوگاه را ندارد و مسئولیت امنیت این اردوگاه با خود فلسطینیهاست که عملاً باعث شده تا این اردوگاه تبدیل به مخفیگاهی برای تروریستهای تکفیری و حتی قاچاقچیان، قاتلان و خلافکاران شود. چون این افراد میدانند که دست پلیس و ارتش لبنان به این اردوگاه نمیرسد.
خب از طرف دیگر ما شاهد تروریسم در منطقه اورسال و قلمون هم بودهایم که حتی به شهادت رایزن فرهنگی ما و همچنین خسارت به ساختمان رایزنی فرهنگی ما در لبنان منجر شد که حزبالله لبنان موفق به نابودی تروریستها وسیطره بر این منطقه شد. اما اردوگاه عینالحلوه کماکان بهعنوان یک تهدید برای ناامنی لبنان عمل میکند و هر از گاهی مانند چند هفته گذشته شاهد درگیریهایی بودیم که میتواند امنیت لبنان را تحتالشعاع قرار دهد. در این میان نکته حائز اهمیت اینجاست که، چون رژیم غاصب صهیونیستی توان تقابل با حزبالله لبنان را ندارد سعی میکند از طریق ناامنسازی بخشهایی از لبنان مانند اردوگاه عینالحلوه شرایط را برای فشار به حزبالله فراهم کند تا محور مقاومت در داخل لبنان درگیر شود؛ که خوشبختانه با درایت و هوشمندی ارتش لبنان فعلاً بحران اردوگاه عینالحلوه به صورت موقت مدیریت شده است، اما درعین حال باید این هشدار را داد که این اردوگاه مانند بمب ساعتی عمل میکند و هر لحظه امکان دارد دوباره شاهد درگیریهایی در آن باشیم که نشان میدهد جریانهای تروریستی که در این اردوگاه خود را مخفی کردهاند بنا به نیاز آمریکا و رژیم صهیونیستی هر از گاهی خود را در لبنان فعال میکنند و اتفاقاً گفتههای سیدحسن نصرالله هم دال بر این است که ایشان با اطلاعات دقیق و آگاهی کامل به موضوع این هشدار را دادهاند.
زمانی که به مسأله احیای تروریسم داعش میپردازیم نمیتوان اردوگاههای مربوط به این نیروهای تروریستی را نادیده گرفت که مهمترین آن اردوگاه الهول است که طی ماههای گذشته، هم عراق و هم سوریه بارها خواستار تعیین تکلیف آن بودند و درخواستهای جدی را از شورای امنیت سازمان ملل داشتند که به نظر میرسد با توجه جدی همراه نبود. اما از نگاه شما اردوگاه الهول و اردوگاههای مشابه تا چه اندازه میتواند در احیای تروریسم داعش در منطقه مؤثر واقع شود؟
ببینید ما با دو نوع اردوگاه مواجهیم. یک نوع اردوگاهی است که خود نیروهای تروریستی داعش در آن زندانی شدهاند مانند آن چیزی که کردهای سوریه توانستند تروریستهای داعش را زندانی کنند. در کنار آن ما با اردوگاههایی مانند اردوگاه الهول مواجه هستیم که دیگر در آن نیروهای تروریستی داعش وجود ندارند، بلکه زن و بچه و خانوادههای این تروریستها هستند که در آنجا سکنی گزیدهاند و در یک وضعیت بسیار بد هم زندگی میکنند.
طبیعتاً در چنین شرایطی مادران فرزندان اعضای داعش با یک کینه و نفرت فرزندان خود را بزرگ میکنند که این مسأله باعث شده است فرزندان داعش که اکنون به سن نوجوانی رسیدهاند در این اردوگاهها به یک نیروی بالقوه و حتی بالفعل برای احیای تروریسم داعش تبدیل شوند. پس واقعاً اردوگاهی مانند الهول و اردوگاههای مشابه اکنون به یک کانونی برای تولید نسل جدید تروریستهای داعش در منطقه تبدیل شده است. اینجا دیگر مسأله ظرفیت اردوگاهی مانند الهول برای تربیت نیروهای ترور در قالب گرگهای تنها نیست، بلکه واقعاً ظرفیت اردوگاه الهول و اردوگاههای مشابه برای تولید هستههای جدید تروریستی داعش مطرح است که میتواند یک شکلی جدید و افراطیتر از قبل تروریسم داعش را ایجاد کند. چرا که زنان این اردوگاهها فرزندان خود را با یک ایدئولوژی بسیار تند و افراطیتر از قبل بزرگ کردهاند و این نوجوانان هم با توجه به وضعیت بسیار بد زیستی در این اردوگاهها با یک کینه و نفرت بسیار زیاد، پتانسیل انجام هر اقدامی را دارند. من نگرانی جدی بابت وضعیت این نوع اردوگاهها دارم. چون فرزندانی که در این اردوگاهها با این ایدئولوژی بزرگ شدهاند، میتوانند به پاکستان، افغانستان، مصر، لبنان سوریه، عراق و حتی ایران بروند. البته شناسایی و حضور این افراد در ایران بسیار ساده است، چرا که به زبان عربی حرف میزنند.
اتفاقاً دو اقدام تروریستی در حرم شاهچراغ (ع) به دلیل آن بود که این تروریستها به زبان فارسی حرف میزدند، چون ملیتهایی تاجیکستانی یا افغانستانی داشتند و زبان فارسی را بلد بودند که کار شناسایی آنها سخت بود. اما به هر حال واقعاً نمیتوان وضعیت اردوگاه الهول را به حال خود رها کرد. منابع مالی و غذایی آن را فراهم کرد، اما شرایط امنیتی آن را نادیده گرفت. واقعاً باید به تفکیک اتباع زنان و فرزندان حاضر در اردوگاه الهول و دیگر اردوگاهها، آنها را به کشورهای متبوعشان فرستاد و دولتهای آن کشورها را مسئول مدیریت و کنترل این افراد کرد. نمیشود این حجم گسترده از زنان و فرزندان تروریستهای داعش در اردوگاه الهول باشند و فقط عراق و سوریه را مسئول کرد. اتفاقاً در راستای نکته شما به نظر میرسد که غربیها و به خصوص شورای امنیت و آمریکاییها تمایلی ندارند که فعلاً اردوگاه الهول و اردوگاههای مشابه بسته شوند چرا که میدانند ظرفیت این اردوگاهها برای تولید هستههای ترور داعش تا چه اندازه بالا است.
به آمریکا اشاره کردید. دوباره به برنامه ایالات متحده برای منطقه بپردازیم. آنگونه که عنوان داشتید واشنگتن به دنبال خارج کردن گذرگاه بوکمال - قائم از دست نیروهای محور مقاومت است و طبق برخی اخبار واصله احتمال انجام عملیات بزرگی به موازات احیای تروریسم داعش هم وجود دارد. در این بین هم کردهای سوریه صراحتاً عنوان داشتند در هرگونه عملیاتی علیه منافع و اهداف جمهوری اسلامی ایران شرکت نخواهند کرد؟ اولاً آیا واقعاً پای عملیاتی بزرگ در میان است و در ثانی میتوان گفت که کردها هم در این عملیات شرکت نخواهند کرد؟
سوال مهمی را مطرح کردید. این عملیات احتمالی همان چیزی است که قبلاً به آن اشاره کردم. یعنی تلاش آمریکا برای سیطره بر گذرگاه قائم – بوکمال. اما آنگونه که به نظر میرسد در گذرگاه بوکمال – قائم، شهرک قائم در دست نیروهای حشد الشعبی قرار دارد و منطقه بوکمال هم در دست ارتش سوریه است. اکنون آمریکا به دنبال احیای تروریسم داعش و همچنین انجام عملیاتی بزرگ است که همزمان بتواند بوکمال را از ارتش سوریه بگیرد و شهرک قائم را هم از دست نیروهای حشد الشعبی خارج کند. اما اینکه کردهای سوریه گفتهاند در این عملیات احتمالی آمریکا علیه منافع و اهداف جمهوری اسلامی ایران شرکت نخواهند کرد به نظر من چندان قابل اتکا نیست.
البته این مواضع مربوط به مواضع کردهای سوریه است که روابط حسنهای هم با جمهوری اسلامی ایران دارند. اما حتی اگر این اتفاق روی دهد، نباید فراموش کرد که برخی چهرهها و نیروهای کردی در اقلیم کردستان عراق این روابط حسنه را با جمهوری اسلامی ایران ندارند و امکان دارد که آمریکا از ظرفیت آنها برای انجام عملیات استفاده کند.