با گذشت چند روز از توافق تبادل زندانی میان ایران و ایالات متحده این اتفاق همچنان بحث جاری در فضای سیاسی آمریکا است. این توافق اما سطور نانوشته ای دارد که تکه ای از پازل سیاست خارجی کاخ سفید در قبال ایران در آینده خواهد بود.
در ادامه واکنش ها به دیپلماسی تبادل میان واشنگتن و تهران، موج انتقادات جمهوری خواهان و محافظه کاران به سوی دولت جو بایدن طی روزهای گذشته با عناوینی همچون باج دادن به ایران یا بی اثر کردن سیاست فشار به تهران همچنان در حال روانه شدن است.
وبگاه پولیتیکو در این زمینه گزارش داده توافق دولت بایدن برای بازگرداندن آمریکاییهای زندانی از ایران، دعوا را برانگیخته است. واکنش منفی به توافق اخیر- آزادی پنج آمریکایی بازداشت شده در ازای چند ایرانی زندانی و دسترسی به چند میلیارد دلار دارایی مسدود شده ایران- عمدتاً از جانب محافظه کاران آمریکایی است.
آنها با استدلالی که توسط نامزدهای ریاست جمهوری ران دسانتیس و مایک پنس در میان دیگران مطرح شد، توافق اخیر را «پرداخت باج» به تهران می دانند. این رسانه آمریکایی افزوده است: همچنین پاسخی که آنتونی بلینکن وزیر امور خارجه در یک کنفرانس خبری هفته گذشته داد، نارضایتی مخالفان را در پی داشته است.
این دیپلمات ارشد در پاسخ به این سوال که آیا شهروندان آمریکایی یا مقیم بازداشتی دیگری در ایران وجود دارد یا خیر، گفت که از هیچ کدام آگاه نیست. منتقدان خاطرنشان کردند که چگونه حداقل دو شهروند مقیم دائم -جمشید شارمهد (سرکرده گروهک تروریستی تندر) و شهاب دلیلی- در بازداشت ایران باقی می مانند اما مقامات ایالات متحده خاطرنشان می کنند که هیچ یک از این افراد توسط دولت آمریکا «بازداشت به طور اشتباه» تلقی نشده اند.
در همین حال آدرین واتسون، سخنگوی شورای امنیت ملی آمریکا هم مجبور شد در پاسخ به مخالفان و درباره منابع مالی آزاد شده ایران بگوید که این اموال توقیفی از دلار آمریکا پرداخت نشده و شامل دلارهای مالیات دهندگان نیز نخواهد شد.
پولیتیکو در ادامه به این استدلال مخالفان توافق پرداخته که اکنون این توافق پیچیدگیهای آزادی آمریکاییهایی را که در خارج توسط کشورهای دارای تخاصم با آمریکا مثل روسیه نگهداری میشوند، کاهش میدهد.
با این اوصاف، مسئله اصلی توافق آمریکا با ایران در شرایط کنونی صرفا دارایی های ارزی توقیف شده کشورمان و نحوه دسترسی و استفاده از این منابع نیست و این توافق باید در کانسپت مورد نظر راهبرد سیاست خارجی دولت بایدن فهم شود. در واقع توافق اخیر ایران و ایالات متحده فرامتنی دارد که کمتر به آن پرداخته شده است.
آنچه حائز اهمیت است امتیازی است که دولت بایدن در این مقطع زمانی به ایران نه از سر دست و دلبازی بلکه اجبار و اضطرار واگذار می کند؛ همانطور که چندین مقام آمریکایی از مدت ها پیش گفته اند: هیچ فرمول جادویی برای بازگرداندن آمریکایی ها وجود ندارد. انجام این کار اغلب شامل ترکیبی از مبادله نامطلوب، تغییر شرایط و شانس محض است.
آمریکا از ابتدای استقرار بایدن و همکارانش در کاخ سفید پیشنهاد آزادسازی داراییهای بلوکه ایران را فقط در ازای توقف غنیسازی ۲۰ درصد به بالای اورانیوم از سوی کشورمان مطرح میکرد. حالا اما ایران مشغول غنیسازی ۶۰ درصد است و آمریکاییها در نهایت مجبور شدند تن به آزادی منابع مالی ایران در عوض آزادی جاسوسان خود در تهران بدهند.
چه شد که دولت بایدن که پاییز سال گذشته با زبان تهدید از تعطیل شدن دیپلماسی با ایران سخن می گفت به نقطه «هر توافقی بهتر از عدم توافق با تهران است» رسید؟
در حقیقت با کمرنگ شدن شانس احیای توافق هستهای ۲۰۱۵، مسالهای که برای دستگاه سیاست خارجی آمریکا بسیار اهمیت دارد حفظ کانالهای ارتباطی با تهران است. پیشروی برنامه هستهای ایران از یک طرف و ترتیبات سیاسی - امنیتی جدیدی که در منطقه غرب آسیا دست تهران را در خاورمیانه بازتر کرده است باعث شده واشنگتن به دیپلماسی بک چنل- Back Channel– خود با ایران ادامه دهد.
باید در نظر داشت واشنگتن به دنبال ازسرگیری رابطه ایران و عربستان سعودی با ابتکار و میانجیگری چین، تلاش می کند در توافق اخیر خود با تهران و همزمان افزایش تحرکات برای عادی سازی رابطه ریاض-تل آویو، شکست فاحش خود در منطقه را جبران کرده و بیش از این منطقه را به محور ایران، چین و روسیه واگذار نکند.
جنبه دوم توافق اخیر به این برمی گردد که دولت بایدن تلاش می کند از رهگذر دیپلماسی حقوق بشری پلی به دیگر موضوعات به زعم خود چالش برانگیز با ایران بزند و آن را مقدمهای برای گفتوگوهای هستهای قرار دهد.
اهداف آمریکا بر اساس گزارشهای رسمی که از افراد نزدیک به سیاست خارجی دولت بایدن در رسانههای این کشور منتشر شده است، مهار پیشروی هستهای و منطقهای ایران و پرهیز از افزایش سطح تنش با کشورمان است. با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴، واشنگتن در پی توافقی ولو موقت است که مساله هستهای و منطقهای ایران را همزمان پوشش دهد.
مسئله سوم به تصحیح ادراک دولت بایدن برمی گردد. آمریکایی ها در جریان آشوب های سال گذشته دچار خطای محاسباتی شده و درهای دیپلماسی را به روی خود بسته و به پروژه براندازی دل بستند، اما از دل این پروژه یک ایران مقتدر در منطقه بیرون آمد که همسایگانش برای احیای روابط با آن به صف شدند.
بر این منوال بود که واشنگتن، وزن واقعی جریان برانداز که چیزی جز شیادان رسانه ای نبودند را دریافت و متوجه شد میدان دادن به این عناصر، اقدامی هزینه ساز است که تنها به بی اعتباری بیشترآمریکا منجر خواهد شد.
اینگونه شد که دولت بایدن با توافق با ایران قبل از یکسالگی آشوب ها، خواست خطای قبلی را تصحیح کند. عصبانیت اپوزیسیون ضد ایرانی از توافق اخیر هم در همین مسیر قابل تحلیل است.
ریشه این میزان عصبانیت به این مسئله بازمی گردد که مبلغ قابل توجهی که قرار است از داراییهای بلوکه شده مردم ایران آزاد شود، بخشی از سرمایه ملی ایرانیان است که به محل ارتزاق این گروههای ضدایرانی تبدیل شده بود. چنانکه پیشتر نیز شاهد طراحی سناریوی ساختگی یکی از این اشخاص برای دزدی ۳ میلیون دلاری از دارایی کشورمان بودیم.
در نهایت اینکه، دولت بایدن در موضوع ایران با گزینههای نامطلوبی در سیاست خارجی خود روبرو است. بدیهی است، با اتمام بسته فشار آمریکا علیه ایران، واشنگتن راه حل راهبردی برای مشکل راهبردی خود که ایران می داند ندارد.
همانطور که دیوید آرون میلر عضو ارشد بنیاد کارنگی در فارن پالیسی درباره توافق اخیر با ایران نوشته است: ممکن است موارد بیشتری برای دوست نداشتن وجود داشته باشد. جدا از آزادی گروگان ها، مقامات ایالات متحده در تلاش برای ایجاد مجموعه ای از تفاهمات غیررسمی و نانوشته با ایران بودهاند که برای کاهش تنش، به ویژه در مورد موضوعاتی مانند غنی سازی اورانیوم و شاید در مقطعی برای بازگشت به یک توافق رسمی تر مانند توافق ۲۰۱۵ طراحی شده است. اما نکته اصلی اینجاست: هیچ معامله خوبی با ایران وجود ندارد، فقط معاملات بد و بدتر وجود دارد.
این دیپلمات آمریکایی که مذاکره کننده خاورمیانه در دولتهای جمهوری خواه و دموکرات بوده می نویسد: برای دولت ایالات متحده با یک بسته سرگیجه آور - از اوکراین و روسیه گرفته تا چین - و کمپین انتخاباتی مجدد برای ریاست جمهوری، تلاش برای جلوگیری از یک بحران جدی بر سر برنامه هسته ای ایران یک بازی هوشمندانه است. رویکرد بایدن به ایران جسورانه یا زیبا نیست اما در دنیای بیرحمانه برخورد با ایران که گزینهها از بد به بدتر میروند، تصور جایگزینی بهتر دشوار است.