خشکسالی های پیاپی چند سال اخیر و کمبارشی محسوس به ویژه در شرق کشور و البته در همسایه شرقی، به علاوه نرسیدن « حقابه » ایران از هیرمند که رفته رفته «هامون» را از کانون حیات به کانون ریزگردها تبدیل خواهد کرد و دودش چنان که الان به چشم سیستانی های ایرانیان می رود، اگر چارهای برایش اندیشیده نشود، دامن همسایگان افغان را نیز خواهد گرفت، در چند ماه اخیر تبدیل به «دستاویزی» برای برخی افراد و جریانهای سیاسی شده است تا با بالا بردن تابلوی فریبنده «دادخواهی حقابه ایران از هیرمند» و یا «مطالبه حقابه مردم سیستان از هیرمند» مطامع پلشت خود و نه احقاق حق و گرهگشایی مردم منطقه را در گردوغبار این روزهای شرق کشور دنبال کنند.
پیش از بسط مطلب، تأکید بر این نکته که «حقابه» ایران از هیرمند امری تردیدناپذیر است که طرف افغانستانی مبتنی بر یک معاهده رسمی اجرای آن را متعهد شده و باید آن را عملی نماید، به عنوان مبنای این نوشته برای بستن راه هر گونه پیشداوری و مغالطه برای به انحراف کشیدن موضوع ضروری است.
نکته دوم اینکه ضمن مفروض دانستن مسلّم «حقابه ایران از هیرمند»، این مطلب نباید از نظر دور بماند که کشمکش ایران با افغانستان در موضوع حقابه هیرمند چنان که این روزها نشان داده می شود «موضوعی خلق الساعه» نیست، بلکه پیشینهای بیش از یک قرن و نیم دارد!
150 سال اختلاف بر سر چگونگی استفاده از آب «هیرمند» که بارها و بارها نمایندگان طرفین ایران و افغانستان را به میز مذاکره و گفتگو کشانده است، یعنی اینکه به خلاف هیاهوی این روزهای برخی جریانهای سیاسی و افرادی که داعیه نمایندگی مردم سیستان و بلوچستان را دارند، موضوع «حقابه»، منحصر در بازه زمانی چند سال اخیر به ویژه دولت ابراهیم رئیسی نیست، تا بخواهند از آن به عنوان چماقی برای کوبیدن دولت انقلابی مستقر درست کنند، بلکه بحران امروز در شرق کشور یکی از نتایج سیاست خبیثانه انگلیس در مرزبندیهای دهه 80 میلادی است.
«حقابه»؛ از دولت غربگرای «غنی» تا «امارت طالبانی»
چنان که گفته شد اختلاف آبی میان دو کشور ایران و افغانستان پیشینه دیرینهای دارد؛ به گونهای که مذاکرات متعدد و موافقتنامههای صورت گرفته هم چندان راه به جایی نبرده است و طرف ایرانی در ادوار مختلف از متعهد نبودن طرف افغانستانی و برنامههای آبی تنشزای آن از جمله احداث سدهای کجکی و کمالخان یا حفر نهرهایی که گفته می شد عامل خشک شدن هیرمند در سال 1325 شده و موضوع به رسیدگی توسط سازمان ملل کشیده شد، شاکی بوده است.
پس از انقلاب اسلامی، همچنان موضوع «حقابه» ایران از هیرمند در گفتگوها و ملاقاتهای بین مقامات تهران و کابل مطرح شده است، به گونهای که در اسفند 1380 و در سفر حامد کرزی به تهران، طرفین بر تعهد دو کشور بر اجرای معاهده سال 1351 و تقسیم آب هیرمند تأکید کردند.
در دولتهای بعد نیز این گفتگوها ادامه داشت، چنان که جواد ظریف در 16 اردیبهشت 1397 اعلام کرد 16 جلسه با محوریت آب هیرمند با طرف افغان برگزار شده است.
با این همه، اشرف غنی رئیس دولت غربگرای افغانستان هنگام افتتاح سد کمالخان به رجزخوانی مقابل تهران پرداخت و موازنه «آب» در برابر «نفت» را مطرح کرد؛ سخنانی که به نوعی «باجگیری» خوانده می شد؛ با فرار اشرف غنی از کابل در تابستان 1400 عمر رجزخوانیهای وی نیز به پایان رسید، اما «حقابه» هیرمند همچنان محل بحث و گفتگو ماند.
با استقرار مجدد گروه طالبان در کابل و به دست گرفتن قدرت دوباره در افغانستان با اعلام «امارت اسلامی» در این کشور، درست در زمانی که این سوی هیرمند به شدت تشنه «حقابه» بود بار دیگر صحبت از سهم ایران از هیرمند به شدت بالا گرفت؛ چه اینکه سیستان بیش از پیش تشنه بود و به طور طبیعی مقامات ایرانی مطالبه خود را از طرف افغان بیشتر میکردند؛ ضمن اینکه نگرانیهای مردم منطقه از کمآبی موجب شکلگیری تجمعات اعتراضی به «ترک فعل» مسئولین ذیربط در دهههای اخیر شد.
در مقابل درخواستهای فزاینده مقامات ایرانی، مقامات طالبان از تعهد دولت سرپرست به معاهده سال 1351 سخن گفتند با این توضیح که خشکسالیهای پیاپی، موجب شده آبی پشت سدهای افغانستان نباشد تا به ایران برسد.
این سخنان در این سوی هیرمند پذیرفته نشد و طرف ایرانی خواستار بازدید از سدهای افغانستان شد؛ درخواستی که ابتدای امر با واکنش منفی برخی مقامات طالبان همراه شد و آنان سدهای آبی این کشور را از مراکزی برشمردند که به لحاظ امنیتی نمیتواند مورد بازدید قرار بگیرد.
با این همه، مسیر تعامل پایتخت دو کشور به سمتی رفت که در هفته گذشته یک هیئت 11 نفره ایرانی با محوریت سهم ایران از آب هیرمند راهی این کشور شد و بازدیدها و ملاقاتهایی را با طرف افغان انجام داد. بازدیدهای که میرود به نقطه مشترک و تفاهم بیشتر طرفین بینجامد و دیدگاه واحدی را معرفی کند. در این میان اما برخی هیاهوها فضای عمومی داخل کشور را به سمتوسویی برده است که منجر به اظهارنظرها و تحلیلهایی شده است که یا دولت را در این موضوع مورد سؤال قرار داده و کل دستگاه دیپلماسی آن را زیر سؤال میبرد یا اینکه به تخریب روابط بین دو کشور اهتمام میورزد!
دو جریان به ظاهر غیرهمسو؛ اصلاحطلبان مخالف دولت سید ابراهیم رئیسی و نمایندگانی که در پشت عنوان مجلس انقلابی، سخنان بیپشتوانه و غیرکارشناسی را مطرح میکنند.
«حقابه»؛ هیاهوی «اصلاحطلبان» و «فرصتطلبان کرسیخواه»
اینکه جریان شکستخورده به اصطلاح «اصلاحطلب» دل خوشی از استقرار دولت انقلابی سید ابراهیم رئیسی ندارد، نیاز به هیچ استدلال و ادلهای ندارد؛ تفکر انقلابی و ایستادگی بر آرمانهای انقلاب اسلامی و در کنار مردم بودن و تلاش بیوقفه برای سامان بخشیدن به زندگی اقشار ضعیف جامعه که دولت رئیسی به دنبال اجرا و تحقق آن است، مسئلهای است که جماعت اصلاحطلب به شدت با آن بیگانه و مخالف است، لذا از هیچ کوششی برای به چالش کشیدن دولت مستقر دریغ نمیکنند.
با سقوط دولت اشرف غنی در افغانستان و بازگشت دوباره طالبان به قدرت در این کشور، پروژه درگیر ساختن تهران و کابل در هر سطح و میزانی به عنوان سرخط فعالیت این جریان در دستور کار رسانه و شخصیتهای شاخص و غیرشاخص آنان قرار داشته است؛ به عنوان مثال نگاهی به تیترهای روزنامههای نماینده این جریان به خوبی بیانگر این خط فکری است.
در همین راستا، هیاهوی بر سر مسئله «حقابه» از سوی این جریان، آن هم در روزهایی که میرود تهران و کابل به نتایج مثبتی برسند، بیانگر ماهیت دروغین این شعارها از یکسو و ترجیح منافع حزبی بر منافع ملی از سوی دیگر است.
سخنان کذبی همچون انتقال آب هیرمند به مزارع کشت خشخاش توسط دولت سرپرست افغانستان و سبز شدن مسیرها و مزارع کشاورزی در آن سوی مرز، آن هم در حالی که کشاورزان افغان نیز از کمآبی و خشکسالی رنج میبرند، توسط یک دیپلمات سابق این جریان که توسط رسانههایی همچون «افغانستان اینترنشنال» پوشش داده میشود به این معناست که این جریان با آگاهی کامل به نتایج آنچه میگویند «بازی بسیار فعالی» را در زمین دشمن به نمایش گذاشتهاند.
در همین راستا روزنامه «هممیهن» با تحلیلی تخیلی و مبتنی بر شایعات «کابل» را تهدید به حمله نظامی میکند! و در دروغ بزرگ دیگر سخن از آمادگی انتحاریهای طالبان برای ناامن کردن و حمله به ایران خبر میدهد!
این جریان در راستای تخریب روابط تهران، کابل چنان تخته گاز میرود که فراموش کرده است عقبه اقدامات آنان در زمان دولت آقای روحانی نسبت به «استراتژی آبی» دولت آمریکایی اشرف غنی به حدی رسواست که بخش اعظم گرفتاریهای امروز مردم سیستان اگر نگوییم نتیجه همراهی با کابلنشینان وقت بوده است، حداقل برایند اهمالکاری آنان نسبت به اقدامات طرف افغان بوده است.
چرا امروز هیچ فردی از این جریان و یا به اصطلاح دیپلماتهای آنان پاسخگو نیست که چرا نسبت به هشدارهای وزارت نیرو درباره عواقب زیست، محیطی تکمیل سد کمالخان عنوان میشده است جای نگرانی نیست و مسائل تحت کنترل است؛ حتی سفیر وقت نیز دراینباره اطمینان خاطر میداده است که جای نگرانی وجود ندارد!
در کنار این جریان، شماری از نمایندگان مجلس به ویژه برخی نمایندگان مردم محترم سیستان و بلوچستان در مجلس شورای اسلامی به ناگهان و با نزدیک شدن به ایام انتخابات مجلس شورای اسلامی در نطقها و اظهارنظرهای مکرر دم از «حقابه» سیستان از هیرمند میزنند.
اظهارنظرهای شاذ و هزینهزا که فقط این شائبه را تقویت میکند که این «واویلا» کردنها برای این است که مبادا در مجلس آینده، فاقد کرسی نمایندگی باشند!
شاید بسیاری از مردم شریف این خطه ندانند که برخی از همین نمایندگان مدعی، خود در مظان اتهام بهرهبری شخصی از قراردادهایی هستند که در زمان مسئولیتشان، «سیمان» و «آهن» ایرانی را روانه خاک افغانستان میکرد تا «کمالخان» و «کجکی» ساخته شود تا امروز سدّی برای کشاورزی و صنعت و کار و حتی «تنفس» آنان در سیستان باشد.
این نمایندگان به جای اینکه جوابگوی هزینهکرد بودجههای چند میلیون یورویی سالهای گذشته برای حل مشکل آب حوزه انتخابیه خود باشند که در مواردی به جای اینکه آب را به دست مردم سیستان برساند خرج ویلاسازی آقایان در خارج از کشور شده است! و یا اینکه در طرحهای عقیمی مانند حفر چاههای ژرف به «چاه ویل» افکنده شده و نتیجه آن خشکی چاه ژرف سوم که عمیقترین چاه است، شود، امروز در جایگاه مدعی نشستهاند و به تعبیری «دست پیش گرفتهاند که پس نمانند»!
به نظر میرسد در این هیاهوها مقصد و مقصود فشار بر دولت و مجلس برای تصمیمات مشابه تصویب بودجه هزار میلیارد تومانی برای مشکلات آبی سیستان باشد که مهرههای فراری کانادا نشین باز هم پشت این طرحها هستند! و در گام بعد دود شدن بیتالمال در گردباد هوا و هوس شماری معلومالحال!
واقعاً وجدان چیز بسیار خوبی است که اگر این مدعیان دروغین میداشتند به ثروتهای بادآورده از سفره انقلاب بسنده میکردند و به نام «اصلاحطلبی» یا «نمایندگی مردم» مانند سالها و دهههای گذشته به فریب و خدعه مردم مظلوم ادامه نمیدادند.