تابستان گرم سال ۹۳ با سخنان داغ حسن روحانی درباره گفتگوی مستقیم ایران با آمریکاییها آغاز شد، در آن روزها تازه مذاکرات بینالمللی پیرامون پرونده هستهای شروع شده بود و رفتهرفته اخباری از احتمال یک توافق همهجانبه با آمریکاییها دهانبهدهان میشد، این شرایط ویژه دولتمردان وقت را نیز هیجانی کرده بود تا جایی که حسن روحانی در جلسه هیئت دولت با خوردن قسم جلاله اعلام کرد که والله بالله تالله سالهای ۸۴ تا ۹۲ گذشت و دیگر تکرار نمیشود!
منظور روحانی که به شیخ دیپلمات معروف شده بود آن بود که تحریمها رفع شده و فشار اقتصادی از روی دوش مردم برداشته خواهد شد، دلار ۳۰۰۰ تومانی و سکه یکمیلیونی دستاویزی بود که دولت تدبیر و امید سعی داشت با اتکای به آن جامعه را نسبت به مذاکره با غرب حساس کرده و به تعبیر یکی از مشاوران امنیتی دولت رگ احساسی مردم را تحریک کند.
اما نزدیک به یک دهه پس از استفاده این ترفند خاص سیاسی برای تشنه کردن جامعه، ارائه طرح گفتگوی مستقیم با آمریکا از سوی محافل میانهروی داخلی و حامیان ارتباط همهجانبه با غرب چه معنایی دارد؟ پاسخ به این سؤال به چند مؤلفه و معلولات آن بستگی دارد.
این روزها بار دیگر بازار ارسال پیامهای متناقض و ناخوانا از داخل به خارج داغ شده است و جالب آن که باز هم یک محفل خاص سیاسی متولی آن است. آخرین مواضع علیاکبر صالحی برای گفتگوی بدون واسطه با آمریکاییها را باید در همین خط ارزیابی کرد، البته سخنان آقای صالحی مانند گذشته با تناقضات اساسی روبرو است، صالحی که روزگاری خودش را «قرهالعین» روحانی مینامید گفته است: قضایا دارد خیلی آشفته میشود و ما در این آشفتگی وضعیت نسبتاً معقولی را در حوزه نظامی، دفاعی و جبهه مقاومت در منطقه داریم. الان ایران یک قدرت منطقهای است و این حقیقت را دوست و دشمن اذعان دارد. چون الان ما قدرت منطقهای هستیم، فرصت خوبی است که بنشینیم با غرب و در رأس آنها آمریکا یک گفتگو و یک مذاکره وسیعتری را انجام دهیم. شاید اسمش را بگذاریم مذاکره سیاسی. ما تا الآن با آمریکا چندین بار مذاکره مستقیم داشتهایم، اما مذاکره حول محورهای خاص بوده است.
رئیس سابق سازمان انرژی اتمی در ادامه این گفتگو بار دیگر بابیان ضعف داخلی، آشفتگی و عدم افول آمریکاییها میگوید: الان بهجایی رسیدهایم که مسائل درهمتنیده شده، چین آمده به میدان، روسیه آمده به میدان، قضیه اوکراین، اهمیت روزافزون منطقه خاورمیانه بهعنوان نقشآفرین در تأمین انرژی دنیا و حضور آمریکا در خاورمیانه؛ بعضیها بر اساس شواهدی معتقدند آمریکا در حال افول است. باشد افول کند، ولی چه زمانی افول میکند؟ اگر تا سال دیگر افول کند میارزد تا یک سال صبر کنیم؛ اما آمدیم و تا ۳۰ سال دیگر افول نکرد. ما باید در این ۳۰ سال چهکار کنیم؟ بالاخره ما باید مشکلمان را حل بکنیم!
البته ادعای مذاکره بدون شرط و واسطه در مورد همه مسائل که ختم به برجام ۲ و ۳ خواهد شد در حالی از سوی صالحی بیانشده است که باز هم با سخنان قبلی ایشان در غیرقابلاعتماد بودن کاخ سفید تناقض دارد.
صالحی بهمن سال ۹۹ در گفتگویی بیان کرده بود که از این موقعی که من وزارت خارجه بودم، در ارتباط با مذاکره با آمریکا خدمت رهبر انقلاب رسیدم و ایشان فرمودند آمریکا قابل اعتماد نیست. این را تذکر داده بودند و در جریان مذاکره هم ایشان تأکید داشتند که حواستان جمع باشد. برخی توصیهها را میکردند که ما چگونه باید عمل بکنیم که پیشاپیش جلوی بدعهدی آنها را بگیریم؛ یعنی پیشبینیهایی بکنیم که آنها نتوانند بدعهدی بکنند. خیلی تأکید داشتند، ولی خب تأمین این نظر سخت بود. بعدازاینکه این اتفاق افتاد، آمریکاییها دوباره بدعهدی کردند. حالا اگر بخواهند برگردند، جمهوری اسلامی باید اطمینان لازم را پیدا بکند.
تشریح وضعیت درهمتنیده و پیچیده داخلی و اثرگذاری آمریکاییها بر تحولات خارجی با هدف «گفتگوی مستقیم» برای اهل نظر معنایی خاص و روشن دارد. اگر سخنان علیاکبر صالحی را در کنار تازهترین اظهارات وزیر خارجه آمریکا قرار دهیم به نتایج جالبتوجهی خواهیم رسید، بلینکن در رابطه با مذاکره با ایران گفته است که این نگرانی راداریم که ایران پس از برجام، تولید مواد شکافت پذیر را سرعت بخشیده باشد.
وزیر خارجه بایدن اضافه کرده است که هر کاری که توافق به شکل مؤثر برای متوقف کردن آن انجام داد، اکنون از بین رفته است و تلاشهایی که ما انجام میدادیم تا مطمئن شویم که زمان گریز هستهای ایران درصورتیکه تصمیم به تولید سلاح هستهای بگیرند، اکنون به چند هفته کاهشیافته است، بنابراین من یک نگرانی واقعی در مورد آن و همچنین اقدامات تحریکآمیز آنها در رابطه با برنامه هستهایشان دارم.
بهصورت کاملاً روشن آنالیز سخنان وزیر خارجه آمریکا همان اظهارات علیاکبر صالحی در لعابی دیگر است. با این پیشفرض که دیوار اعتماد میان طرفین فروریخته و تنها راه بازسازی دوباره آن گفتگوهای مستقیم است. جالبتوجه آنکه آمریکاییها مسیر رسیدن به گفتگوهای مستقیم را نیز مشخص کردهاند، از نگاه کاخ سفید موتور محرک آن تبادل زندانیان خواهد بود.
جیک سالیوان مغز متفکر آمریکاییها در پرونده ایران خیلی خوب مجهولات معادله سیاسی میان تهران و واشنگتن را بازکرده و گفته است که ما از روزی که رئیسجمهور بایدن به دفتر ریاست جمهوری آمد، سخت تلاش کردیم تا چهار زندانی که بهطور ناعادلانه در ایران در حبس به سر میبرند را آزاد کنیم.
سالیوان همچنین در ادامه گفته بود که ما (دولت بایدن) با ایران هم تماسهای غیرمستقیمی در این زمینه داشتهایم تا به توافقی در زمینهٔ آزادی آنها دست پیدا کنیم؛ متأسفانه در حال حاضر به تفاهم نرسیدهایم، شاید اگر تبادل زندانیان را محور مذاکرات قرار داده و آن را بهسوی مذاکرات مستقیم و همهجانبه سوق میدادیم وضعیت تغییر میکرد.
به نظر میرسد که بخشی از تلاش میانهروها در داخل برای ایجاد کانال جدید گفتگوی مستقیم میان ایران و آمریکا مربوط به همین نقطهنظر مقام امنیتی آمریکایی است، از نگاه این جریان سیاسی واسطههای عربی (عمان، قطر و عراق) نمیتوانند زبان ارتباطی میان طرفین را بهخوبی ترجمه کنند و ارتباطات جدید نیاز به مترجمی بهتر دارد، در تهران رئیس سابق سازمان انرژی اتمی نقش مترجم را بازی کرده است!
مذاکرات مسقط چرا شکست خورد؟
در تهران گفتگو برای تبادل زندانیان مسیری رو به بنبست نبوده و علاوه بر آن که نیاز به گفتگوی مستقیم ندارد، بلکه این مسیر دارای ضوابطی خاص است که اجرای آن بستگی به رفتار طرف غربی دارد. در مسئله تبادل حسننیت از جانب ایران تا جایی است که بدر البوسعیدی، وزیر امور خارجه عمان، بهتازگی از دستاورد بزرگ در مذاکرات آمریکا و ایران و نزدیک بودن دستیابی آنان به توافق بر سر زندانیان و همچنین برنامه هستهای سخن گفته بود.
اما کارشکنی آمریکاییها باعث شد پرونده تبادل به محاق برود، گفتهشده است که در مذاکرات عمان طرف آمریکایی نام یک زندانی دیگر را نیز مطرح کرده بودند که پیشازاین در لیست گفتگوها قرار نداشته است، در این مذاکرات غیرمستقیم مقامات آمریکایی بهطور غیرمنتظرهای به دنبال اضافه کردن نام چهارم به فهرست افرادی بودند که میخواهند بهعنوان بخشی از توافق آزاد شود. گفتهشده است که زندانی شماره ۴ که برای آمریکاییها ارزشافزوده خاصی نیز دارد فردی است (شهاب دلیلی) که سال ۹۵ در حین خروج از کشور دستگیر شده است، لذا سخن از بازداشت زندانی چهارم در روزهای اخیر صحت ندارد.
تا پیشاز این بحث بر سر سه جاسوس آمریکاییها یعنی سیامک نمازی، عماد ادوارد شرقی و مراد طاهباز صوت گرفته که با نزدیک شدن به توافق در هفته اول و دوم تیرماه، آمریکا در مسقط بحث زندانی چهارم را پیش کشیده است. از نگاه تهران آزادی زندانی چهارم ذیل توافقات قبلی امکانپذیر نبوده و مطرحشدن بحث و نام زندانی چهارم نیاز مذاکراتی دیگر دارد، سفر وزیر خارجه عمان به ایران و نیز گفتگوهای وزیر خارجه قطر با طرف آمریکایی از یکسو و نیز گسیل تروریستهای سنتکام به منطقه همزمان با ارسال پیامهای جدید را باید در همین خط ارزیابی کرد.
البته افزایش تحرکات داخلی با پیش کشیدن بحث گفتگوی مستقیم با کاخ سفید و نیز تلاش آمریکاییها برای افزایش فشار بیرونی (گسیل تروریستهای سنتکام به منطقه) یکی از منسوخترین روشهای ممکن بوده و واشنگتن نیز خوب میداند که دیگر جوابگو نیست.
درحالیکه تحولات سیاسی حاکی از آن است رخداد خاصی دیپلماتیکی حداقل تا پایان تابستان نخواهیم داشت. تلاش محافل سیاسی در داخل برای گره زدن توافق به مذاکرات مستقیم قابلتأمل است، درحالیکه در بازه مهر تا دی نیز غربیها باید در مورد موضوعات مرتبط با بندهای غروب برجام تصمیمگیری کنند، برخی از داخل با ارسال سیگنال «آشفتگی» خط گفتگوی مستقیم با آمریکاییها در سالگرد اغتشاشات را مطرح میکنند، ارسال پیامهای اشتباه از سوی جنتلمنهای داخلی برای کرواتیهای خارجی حکایتی مرموز در سه پرده است، ماجرایی که یکسوی آن اغتشاشات، سوی دیگر آن انتخابات و ضلع سوم آن وقایعی است که این چینش صحنه را برهم خواهد زد!