دیروز مردم با حضور گسترده و تماشایی خویش در مراسمی که با عنوان « میهمانی غدیر » در تهران و سراسر کشور برگزار شده بود، حماسه بینظیر دیگری در حمایت از اسلام و ارادت خالصانه به حضرت امیرالمومنین علیهالسلام آفریدند. جوانان و نوجوانان بیشترین سهم را در این حضور حماسی و عاشقانه داشتند تا آنجا که انگار از زمین و زمان جوان و نوجوان جوشیده و به صحنه آمده است. اما، حضور پُرشور دیروز حاشیهای داشت که نه فقط بیرون از متن نبود، بلکه برخاسته از ژرفای دل و جان ملت بود و آن، صدها جلد از کلام الله مجید بود که مردم در اعتراض به اقدام خباثتآمیز آتش زدن قرآن در سوئد روی دست بلند کرده بودند. یادداشت پیشروی نگاهی هرچند گذرا به جایگاه کلامالله مجید است.
قرآن، کلام خدا و آخرین و کاملترین کتاب در بین کتب ادیان آسمانی و ابراهیمی است که از زمان نزولش تا انتهای تاریخ، برای هدایت بشر کافی است و با توجه به حقایق و وقایع علمی، عقل بشر به هراندازه که رشد کند و شکوفا شود، باز هم به مفاهیمش نیاز مبرم دارد. ادیان آسمانی و ابراهیمی به این معنی نیست که خدا برای هدایت بشر، دینهای مختلف فرستاده و یا ابراهیم خلیل که سلام خدا و خوبان نثارش، ادیان مختلف داشته است. خیر. دین خدا از حضرت آدم تا حضرت خاتم، یکی است و آن اسلامی است که در هر دوره تاریخ، بهاندازه نیاز و ضرورت و فهم بشر به پیامبر همان عصر، از آن نازل و در اختیار مردم قرار داده شده و به همان اندازه هم از آنها مطالبه خواهد شد. دین خدا مثل خدا یکی است ولی به خاطر تکامل تدریجی فهم انسانها در گذر زمان، در هر دوره قسمتی از آن گفته شده و در نهایت با قرآن کامل شده، و نامگذاری ادیان به معنی تفاوت و تنوع آنها نیست. و همه ادیان الهی اسلام است. إن الدین عندالله الأسلام.
تحریف کتابهای آسمانی گذشته هرگز نمیتواند و نباید بدبینی به قرآن بیاورد. به ویژه انسان امروزی که پروتکلها را وحی منزل میداند، چگونه میخواهد در این کتاب محکم و متقن شک کند؟ قرآنی که بارها تأکید
بر تعقل و تفکر و تدبر دارد کجا و تورات و انجیل تحریف شده توسط یهودیان افراطی کجا؟ مثلاً قرآنی که مراحل خلقت و تولد انسان را در 1457 سال پیش، بهگونهای میگوید که دانشمندان مدعی امروز، متحیر ماندهاند کجا و کتابی که معتقد است خدا با پیامبرش کشتی گرفت کجا؟ کتابی که یک «واو»ش جابهجا نشده و کودک عقل آدمی را با هر کلمهاش به وجد و حیرت میآورد کجا و کتابی که به صلیب کشیده شدن عیسای مسیحی که درود خدا و خوبان نثارش را آورده کجا؟ از خود نمیپرسند چگونه میشود خدای خالق با مخلوق خود کشتی بگیرد یا چگونه خبر مرگ یک پیامبر در کتابی که قرار است خودش راوی و رسولش باشد آمده است؟ اگر کنیسه و کلیسا نتوانستند پاسخ عقلی و اقناعی به تناقضات و سؤالات مردم بدهند و سبب بدبینی شدند، هرگز در مورد قرآن و فقه پویای اسلام ناب، اینگونه نیست.
اینکه ما مسلمانان معتقدیم تمامتر و خشک خلقت، و تمام آنچه که نیازهای حیاتی بشر را شامل میشود و به سعادتش مرتبط است در قرآن آمده، حاکی از حقایق واقع شده است نه تعصب کور. اگر بیهوده گفته بودیم، مستکبران و قلدران و حتی باهوشهای تاریخ، هزاران بار با قرآن همان میکردند که با کتب «عهد قدیم و عهد جدید» کردند. بیراهه نیست اگر بگوییم دشمنی و کینه ستمگران و ظالمان هر دوره تاریخ با قرآن به این دلیل است که هرگز نتوانستند حتی شبیه یک آیه کوتاه آن را بیاورند و در برابر بزرگی و زیبایی و جذابیت و استواری قرآن عاجز و ناتوان بودند، ولی برخلاف فطرت، به جای سرسپردگی به قرآن، سرکشی کرده و گمان میکنند با پاره کردن و سوزاندنش میتوانند آن را از بین ببرند و خود را مسلط نشان دهند و کودکانه، میخواهند با دستان کوچک خود جلو نور خورشید را بگیرند.
نمیدانند میخواهند چه چیز را انکار کنند وگرنه برای پیدا کردن راه برونرفت خود از مشکلات، با حق درنمیافتادند و به جای هتاکی، کمی فکر میکردند. هرچند این که میگوییم برای کسانی است که ریشه و اندیشهای دارند و هنوز، فطرت را لگدمال نکردهاند وگرنه برای آن صهیونیست بزدلی که از مبارزه با جوانان جهاد و حماس عاجز و گریزان است، پاره کردن چند صفحه قرآن، نه نشانه شجاعت و حقانیت است و نه عمرش را اضافه میکند و از قدیم هم گفتهاند « خر، چه داند قیمت نقل و نبات». در مورد سوئد و حامیان این حرکت سفیهانه هم همینگونه است و اینها که گفته شد برای اهل خرد است و باید در مواجهه با اینگونه از هتاکان، شرایط روحی، روانی و استیصال آنها را هم دید و دانست در میان آنها کسانی هستند که با تأثیر گرفتن از تبلیغات رسانهای دشمن چنین فریب خوردهاند.
واقعیت این است که دوران فرامدرن به سر آمده و غرب در مهلکه افتاده است. مثلاً وقتی که جهان بیخبر از خدای غرب، سه قرن است که فرانسه را به اشتباه، مهد قانون و دموکراسی و جمهوری میداند و وضعیت امروزش را میبیند که رئیسجمهورش را « غرق شده» مینامند، نمیتواند تحلیل درستی از حقایق و وقایع داشته باشد و نمیتواند کاخ آرزوهایش را در حال فروریختن ببیند؛ همانگونه که بسیاری وقتی خود را در محاصره امواج دریا یا شعلههای آتش میبینند و راه فراری نمییابند، از ترس مرگ، خودکشی میکنند. وقتی تمام عالم و تکنولوژی و تمدن و حتی انتهای تاریخ را در آمریکا خلاصه کردند و امروزه میبینند، شیشه عمر این بهشت شدّاد بین ترامپ بیشخصیت و بایدن بیهوش و حواس دست به دست میشود، حق دارند آتش بگیرند و شعله آن را به قرآنی برسانند که خط به خط زوال طاغوتها را نوشته و حقایق را به صاحب این بدن سرطان گرفته، گفته است.
مردم باهوش باید نتیجه مبارزه با عقل و فطرت و بیهویتی و بیاندیشهای مدعیان غربی را در جریانات امروز جهان و تمدن غرب ببینند و بدانند که اجداد همین اروپاییان هم پس از آنکه در دوران باستان، پادشاهان خود را غرق در خون و خشونت و کلیسا را غرق در تحریف و خرافات دیدند، به جای طرد تحریفگران و حقهبازان، دین را نفی کردند و از چاله قرون باستان به چاه قرون وسطی افتادند. پس از آن نیز وقتی که چند قرن از قرون وسطی گذشت و باز هم غرب سرگردان و گمشدهتر شده بود و کلیسا، درمانده از پاسخ عقلانی برای سؤالات جدید مردمی که بدبختی خود و پیشرفت مسلمین را میدیدند و مقایسه میکردند مانده بود و پادشاهانی که مشغول دریدن یکدیگر بودند را میدید؛ فکری پلید و نامرئی، پادشاهان ستمگر و فئودالهای زمینخوار و اربابان انحراف کلیسا را برای حمله به سرزمینهای اسلامی ترغیب کرد.
آنها با حمله به بلاد مسلمین و راهاندازی جنگهای دویست ساله صلیبی و کشتار و سربریدنهای داعشوار مسلمانان مظلوم، اندوخته و انباشته آنها را غارت کردند تا شاید بتوانند اکسیر خوشبختی بیابند و همچون مسلمانان از مواهب خلقت و زندگی مثل آدم، لذت ببرند. همدستی کلیسا با فئودالها در فریب مردم و راهاندازی جنگ و آشوب، گویای انحراف و همکاری ریشهای این دو گروه در اعوجاج مردم و همراهی آنان در ستمگری پادشاهان بود و نتیجه آن، به دست آوردن شیوه بانکداری و داد و ستدهای نو، علوم جدید آن روز و کتب ارزشمند مرجع، شیوههای معماری و شهرنشینی و... و زمینهچینی برای عصر روشنفکری و رسیدن به رنسانس بود. و اگر نبود مواریث اسلامی که در جنگهای صلیبی از مسلمین به غارت بردند، مگر غرب میتوانست با «حکمت مدرسهای» که ایمان را بر عقل مقدم میدانست و در غرب رایج بود و منکرین را یا شکنجه میکردند و یا زنده در کوره میسوزاندند،وارد عصر روشنگری و انقلاب صنعتی و رنسانس شود؟
اینها که گفته شد و تنها بخشی از بسیار بود، اوضاع اروپا را جهنمی کرده بود و حتی تا رنسانس هم این فضای سیاه و خشن و عقلستیز ادامه داشت و دادگاه گالیله و توجیه «خدای رخنه پوش» نیوتن و امثال اینها در دوران رنسانس، گویای اضطرابی است که بهخاطر «خفقان بیان» و توحش پادشاهان و اربابان کلیسای آن روز که خود را «خازنان بهشت» مینامیدند بر جان این دانشمندان افتاده بود. ولی آن افراط در خشونت و ستیز با عقل، به تفریطی رسید که تا میتوانست در هرچیزی شک میکرد جز شیوه اشتباه مواجهه با عقل و دین و خرافهپرستی و تحریفی که استادش یهود بود. شاید همین دست نامرئی بود که اروپایگریزان و منزجر از کتب تحریف شده و کلیسای تهی از منطق و... را از اسلام نیز ترساند و رماند. غافل از اینکه قرآن، کتابی است که بر تدبر و تعقل، تأکید بسیار کرده و سؤال کردن و اشکال گرفتن، نه تنها جرم نیست که باعث معرفت و شناخت و در نهایت، ایمان بیشتر میشود.
آنکه فرمود «آینه چون نقش تو بنمود راست / خود شکن آیینه شکستن خطاست» راست گفت و غرب باید به جای یقه عقل و دین، یقه پادشاهان و اربابان طماع کلیسا و ثروتمندان فاسد را در دست میپیچاند. این بداخلاقی نهادینه شده در غرب که وقتی از تفکر و گفتوگو عاجز میشوند، قرآن میسوزانند، در اصل فریاد ناتوانی آنها از مواجهه با حقیقتی است که هر روز آنها را بیشتر احاطه میکند. و ای کاش بزرگانی داشتند که به آنها حالی میکرد، تا عبرت بگیرند که وقتی جنگ و تحریم تحمیلی چهل و چهار ساله انقلاب اسلامی ایران آن را ابرقدرت کرد و وقتی سناریوی حمله به برجهای دوقلو، قرآن را پرفروشترین کتاب آمریکا کرد و محاصره غزه، آن را قویتر نمود و...، هتک احترام قرآن هم چهره وحشی و نافهم مدعیان دروغین آزادی بیان در اروپا و آمریکا را عیان میکند و حکومتهای دروغگو را رسوای عالم و عبرت تاریخ میکند، روز ما نزدیک است. انشاءالله
محمدهادی صحرایی