«مشارکت بالا» یکی از شاخصههای انتخابات ی است که همواره مورد تاکید ویژه مقامات عالیرتبه کشور به ویژه شخص رهبر معظم انقلاب قرار داشته است. چهلمین «انتخابات» در تاریخ انقلاب ۴۴ ساله کشورمان، روزهای پایانی سال ۱۴۰۲ برگزار خواهد شد تا نمایندگان دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی و ششمین دوره خبرگان رهبری با رأی مردم آغاز به کار کنند.
مقام معظم رهبری، چهاردهم فروردین ماه در یکی از اولین سخنرانیهای سال جدید به اهمیت کیفیت برگزاری انتخابات پیش رو پرداختند و متذکر شدند که مسئولان، راهبرد «مشارکت، امنیت، سلامت و رقابت انتخابات» را از هم اکنون مشخص کنند تا انتخاباتی خوب، سالم و با مشارکت بالا داشته باشیم.
از این رو سراغ دو چهره سیاسی اصولگرا و اصلاحطلب رفتهایم تا هر کدام از منظر جریان و افکار خود، راهبردهای عملیاتی برای برگزاری انتخابات مشارکتی و رقابتی ارائه دهند و درباره خلأها و نقاط ضعفها اظهارنظر کنند.
« محسن پیرهادی » عضو هیئت رئیسه مجلس شورای اسلامی و « سید شهابالدین طباطبایی » دبیرکل حزب ندای ایرانیان در گفتگوی چالشی که حدود دو ساعت به طول انجامید، وجوه مختلف چگونگی بهبود شاخصههای انتخاباتی را مورد بررسی قرار دادند و در جریان این مباحثه به ابعاد مختلف «اصلاح قانون انتخابات» و «ترمیم دوقطبی در جامعه» به عنوان دو فاکتور تأثیرگذار در انتخابات پیش رو پرداختند. مشروح این گفتگو به شرح زیر است:
*در جریان بررسی طرح اصلاح قانون انتخابات مجلس، مصوبهای مبنی بر تناسبی شدن انتخابات تهران تصویب شد. چه شد که این پیشنهاد ارائه شد و چه اهدافی را برای برگزاری انتخابات اسفند ماه دنبال میکند؟
پیرهادی: تقریباً از اوایل مجلس یازدهم پیگیر تناسبی شدن انتخابات و تغییر موضوع انتخابات حداکثری بودیم؛ هم از بیرون مجلس و هم از سوی نمایندگان پیشنهاداتی در این باره و در راستای افزایش میزان مشارکت ارائه شد. البته شورای نگهبان نیز بحثهایی در این مورد داشت که در پروسه قانونگذاری باید آنها را در نظر میگرفتیم. ادوار قبلی مجلس برای اصلاح قانون انتخابات گامهای برداشته بودند اما معمولاً به نتیجه نمیرسید، گاهی فرصت نمیشد، در اولویت دستورکار مجلس قرار نمیگرفت یا بعضاً تضاد منافعی در برخی دورهها وجود داشت. مجلس یازدهم تاکید ویژه مقام معظم رهبری مبنی بر رسیدگی به این موضوع را داشت، سیاستهای کلی انتخابات چند سال قبل ابلاغ شده بود؛ اما در ادوار گذشته به نتیجه نرسیده و جمعبندی نشده بود. البته در جریان رسیدگی مجلس یازدهم به اصلاح قانون انتخابات نیز کار به سختی جلو رفت.
درباره تناسبی شدن انتخابات تهران هم در ابتدای کار، تناسبی شدن برای حوزههای انتخابیه با ۳ نماینده و بالاتر مطرح شد که مورد پذیرش قرار نگرفت. پس از آن این پیشنهاد برای حوزههای انتخابیه ۴ نماینده و بالاتر ارائه شد اما باز هم با آن موافقت نشد. در نهایت پیشنهادی درباره تهران ثبت شد.
از مزایای مدل تناسبی این است که در این مدل، اندیشهها، آرا و گفتمانهایی که در جامعه وجود دارد و سرمایه اجتماعی دارند، متناسب با هوادارانی که دارند و آرایی که کسب میکنند، میتوانند نماینده و وکیلی در مجلس داشته باشند.
*مدل تناسبی چه تفاوتی با مدل انتخابات حداکثری دارد؟
پیرهادی: در مدل اکثریتی این ایراد وجود داشت که دوقطبی شکل میگرفت و به این دلیل جریانهای دیگر حذف میشدند اما در مدل تناسبی این اتفاق نمیافتد، یعنی اگر گروهی ده درصد آرا را کسب کند، میتواند در شهر تهران ۳ نماینده در مجلس داشته باشد. برای مثال در دوره بعدی، اصلاحطلبان با توجه به مشارکت جریان خود و آرایی که کسب میکنند، میتوانند تعدادی از کرسیها را به خود اختصاص دهند.
بنابراین اگر فرض کنیم بیشتر اکثریت جامعه به سمت یک جریان باشد و جریان دیگری در اقلیت قرار گیرد، هر دو طرف میتوانند در مجلس نمایندگانی داشته باشند و طیف حداقلی حذف نخواهد شد. در این شرایط اندیشه و گفتمانی حذف نخواهد شد. پیش از این وقتی یک جریان سیاسی، در انتخابات مجلس پیروز میشد، جریان دیگر به طور کامل حذف میشد و گروه حذف شده بنا بر یک قانون نانوشته به اپوزیسیون سیاسی یا منتقد تخریبگر تبدیل میشود، اما از مزیتهای این اصلاح، آن است که دیگر این اتفاق نمیافتد و نماینده جریان میتواند در مجلس حرفهای خود را بزند. این موضوع میتواند در داخل این جریانها هم صادق باشد. ممکن است گروهها نتوانند با یکدیگر به جمعبندی برسند و یک لیست بدهند، اما این عدم توافق به منزله حذف آنها نیست و خودشان میتوانند فهرستی ارائه دهند و به میزان رأیی که در تهران کسب میکنند، در پارلمان کرسی داشته باشند.
طباطبایی: ظاهراً درباره این طرح اول باید مجلس راضی شود، بعد شورای نگهبان، بعد مجمع تشخیص و ممکن است همه این مسیر به نقطه اول خود نیز بازگردد. من فکر میکنم سفرهای در حال چیده شدن است اما به نظر میرسد اغلب مهمانان این سفره هنوز قانع نشدهاند. تازه غذایی هم سر سفره نیست. با این طرحها تغییری در دیدگاه مردم ایجاد نخواهد شد. بخش عمده مردم از حوادث سال گذشته رنجیدهاند و به جای این طرحها باید از آنها دلجویی شود.
تا پیش از حوادث سالهای اخیر، اپوزیسیون خارج از کشور که نمادی از عقب ماندگی بود و گفتمان براندازی نیز که عتیقه محسوب میشد، توسط جوانان متولد پس از انقلاب به حاشیه رانده شد و جوانان اجازه عرض اندام به گفتمان اپوزیسیونی و براندازی نمیدادند. من تصور میکنم سال گذشته برای اولین بار بخشی از جامعه از کنشگران داخل کشور ناامید شد و با استیصال نگاهش را به خارج کشور دوخت. بر خلاف شما من نمیتوانم برداشتهای خودم را به همه مردم نسبت دهم. باید بپذیریم بخشی از جامعه از پیگیری مطالباتش در داخل ناامید شده است.
چراکه اساساً بخشی از جامعه توسط حاکمان کشور نادیده گرفته شده و مطالباتش به رسمیت شناخته نمیشود. همین اعتراضات سال گذشته را ببینید. در ابتدای این اعتراضات چقدر از ساز و کارِ شنیدن صدای مردم گفته شد؟ چقدر آقایان از تغییر حکمرانی گفتند؟ کسی شک داشت بخش زیادی از جوانان کشور چه آنان که در کف خیابان حاضر میشوند و چه بخش اکثریتی که با افراد کف خیابان همدل هستند، جوانان همین سرزمین هستند که نسبت به سیاستها و به این شیوه حکمرانی اعتراض دارند؟ مگر از تفکیک معترض و اغتشاشگر استفاده نمیکردند؟
خب چه شد که یکباره با کنترل فضای اعتراضات همه این حرفها را یادشان رفته و هم رسانهها و هم آقایان مسئول، اسم اعتراضات سال گذشته را گذاشتهاند اغتشاشات؟ یک کلمه هم از اعتراضات حرف نمیزنند؟ واقعاً فکر میکنید معترضین قانع شدهاند که شرایط کشور خیلی هم خوب است و اشتباه میکردند؟
من قبلاً هم گفتهام ما اپوزیسیون برانداز جدی نداریم، دلیلش هم این است که نسلهای با تجربه کشور حتی اگر منتقد هم باشند، به براندازی باور ندارند. وضع اپوزیسیون خارج کشور را هم میبینید. قابل پیش بینی هم بود. معتقدم اگر اپوزیسیون وزن گرفت، به دلیل عملکرد ضعیف و بد برخی از مسئولان در داخل کشور بود.
زمانی که صدا و سیما برای همه اقشار جامعه برنامه سازی نمیکند، شبکه اینترنشنال مخاطب پیدا میکند. رسانههای ما باید در هر موضوعی که به کشورمان مربوط میشود، روایت اول را داشته باشند. اگر ما روایت اول را نداشته باشیم، اخبار کشورمان در رسانههای بیگانه منتشر میشود که شاید فقط ۱۰ درصد آن واقعی و ۹۰ درصد آن فیک و غیرواقعی باشد. در مسائل گوناگون باید واقعیتها را به مردم بگوییم و نشان دهیم.
قاطبه مردم هیچگاه هیچ حسابی روی خارج از کشور نمیکنند. مردم ثبات را دوست دارند و نمیخواهند کشور دچار ناآرامی و اغتشاش شود. ممکن است به موضوعی اعتراض کنند و شاید باز هم اعتراض داشته باشند، اما کسی حق ندارد به بهانه اغتشاش حق اعتراض را نادیده بگیرد. در همین اتفاقات سال گذشته ۹۰ درصد اعتراض بود و ۱۰ درصد سو استفاده کردند. اینها نباید با هم خلط شود. باید پاسخ درست به اعتراض داده شود نه اینکه معترض را محکوم به اغتشاش کنیم و خوشحال باشیم که موضوع حل شد. شاید به صورت مقطعی جمع شود، اما با این روش چیزی حل نمیشود.
پیرهادی: بنده اعتراض را محترم میدانم، اما زمانی که اصل ۲۷ قانون اساسی درباره اعتراض قانونی به خوبی اجرا نمیشود و مردم نمیتوانند اعتراضات خود را به صورت قانونی اعلام کنند، اغتشاش ایجاد میشود.
*به موضوع اصلی بحث یعنی طرح اصلاح قانون انتخابات مجلس بازگردیم. فکر میکنید نقطه قوت این طرح کدام بخش آن است؟
پیرهادی: درباره تصمیم دستگاه نظارتی مبنی بر رد یا عدم احراز صلاحیتها مقرر شد به کاندیدا توضیح داده شود که علت چه بوده است و این فرصت به او داده میشود که از خود دفاع کند. این ماده قانونی قطعاً نقطه قوتی در مسیر برگزاری انتخابات است. البته این تصمیم با رایزنی و پس از هماهنگی شورای نگهبان اتخاذ شده و آنها نیز با آغوش باز پذیرفتند که این فرصت به کاندیداها داده شود که از خود دفاع کنند.
مجلس در طرح اصلاح قانون انتخابات مصوب کرد دلایل ردصلاحیت به داوطلبان گفته شود و آنان بتوانند از حقوق خود دفاع کنند در سنوات گذشته وقتی کسی رد صلاحیت میشد، نهایتاً اعتراضی میکرد، جوابی میگرفت و ماجرا تمام میشد. شورای نگهبان هم میگفت زمان رسیدگی ما محدود است و امکان چالش و تعامل با کاندیداها را نداریم. اما طبق این اصلاحیه، اگر کسی احراز صلاحیت شود باید دقیق و با جزئیات به او گفته شود که این تصمیم به چه علت بوده است و فرد میتواند با ارائه مستندات از خود دفاع کند.
پاسخگویی شورای نگهبان به داوطلبان انتخابات اهمیت زیادی دارد، چرا که بسیاری از داوطلبان نمیتوانستند پس از رد صلاحیت از خودشان دفاع کنند و در قانون هم چنین موضوعی نیامده بود که اگر فردی رد صلاحیت شد، بتواند دلایل رد صلاحیت خود را بداند و از سوی دیگر از خودش دفاع کند.
*آقای طباطبایی نظر شما در رابطه اطلاحیه های مجلس بر قانون انتخابات چیست؟
طباطبایی: زحمت نمایندگان مجلس را زیر سوال نمیبرم، اما در بحث بررسی اصلاح قانون انتخابات و تصمیمات مجلس نقدهایی به بحث تناسبی وارد است. یکی از این انتقادات این است که پیش از این ۱۲ شرط برای کاندیداها در نظر گرفته میشد، اما حالا ۴۰ شرط قید شده است و به نظر میرسد این افزایش شروط دست شورای نگهبان را برای رد صلاحیت بازتر میکند.
پیرهادی: برخلاف آنچه که میگویند شورای نگهبان سیاسی عمل میکند، به هیچ وجه این حرف را قبول ندارم. سابقه شورای نگهبان نشان داده که اگر فردی حتی از جریان اصولگرایی دارای ایراد و اشکالی بوده، توسط شورا رد صلاحیت شده است. شورای نگهبان سیاسی نیست و برخورد سیاسی نمیکند.
*آیا نهادهای نظارتی را میتوان در موضوعات مختلف قانع کرد و سطح تعامل شما با این دستگاهها چگونه است؟
پیرهادی: ما درباره شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت نظام، مجلس و دیگر ارکان نظام میتوانیم ایرادات و اشکالات آنان را بگوییم، اگر بعد از آنکه اشکالات را به آنها گفتیم و از آنان بی انصافی و بی عدالتی دیدیم، مشخص میشود که آن بخش اصلاح پذیر و نقد پذیر نیست، اما من میگویم که اینگونه نیست. موید این مسئله آن است که بنده درباره برخی از مفاد طرح اصلاح قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی با اعضای شورای نگهبان صحبت کردم و آنان گفتند که آن موارد را قبول دارند.
ما در جریان بررسی طرح اصلاح قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی مصوبهای داشتیم مبنی بر اینکه زمان بررسی صلاحیت نامزدهای انتخاباتی افزایش یابد که در این مورد با اعضای شورای نگهبان گفتگو کردیم و آنان از این موضوع استقبال کردند و گفتند ما هم قبول داریم که زمان بررسی صلاحیت نامزدهای انتخاباتی در شورای نگهبان باید افزایش یابد و از سوی دیگر افزایش فرصت شورای نگهبان در این موضوع باعث میشود بتوانیم دلایل عدم صلاحیت افراد را اعلام کنیم. اعضای شورای نگهبان تاکید کردند نمیخواهیم حق کسی بر گردن ما باشد و واقعاً بنده از این نوع برخورد اعضای شورای نگهبان نسبت به این مصوبه خوشحال شدم.
طباطبایی: آیا با این طرح یا هر طرح دیگری، حتی اگر هیچ شرط و شروطی برای کاندیداها قائل نباشیم و همه بتوانند در انتخابات حضور پیدا کنند، اتفاق خاصی رقم خواهد خورد؟ صرفاً احزاب و گروهها کمی خوشحال میشوند که میتوانند در رقابت شرکت داشته باشند. اما مردم واقعاً میآیند؟
اگر بخواهیم تغییر ایجاد کنیم دیر نیست. نمیتوانیم بگوییم دیر شد. فاعل این امر مشخص است. مجموعهای از مسئولان مشخص داشتیم که زمان مشخصی برای تصمیمگیری داشتند؛ بنابراین دیر نشد! بلکه دیر کردیم! مردم در شرایطی هستند که اگر حق و تکلیف آنها را در دو کفه ترازو قرار دهیم، کفه تکلیف سنگین و کفه حقوق آنها سبک است. تکلیف دارند در انتخابات شرکت کنند، اما زمان حق و حقوق آنها برای انتخاب کی میرسد؟ در وهله اول نیز باید دو کفه ترازوی حق و تکلیف را به یکدیگر نزدیک کنیم.
*با پایان اغتشاشات که دشمنان و براندازان سعی داشتند از اوضاع به وجود آمده برای رسیدن به اهداف نامشروع خود بهره گیرند، لزوم تغییر و تحول در جامعه حتی توسط عالیترین مقام نظام نیز مطرح شد که پس از آن حرکت به سمت تغییر در سطوح مختلف جامعه و کشور محسوس است و حالا در آستانه انتخابات که خود بهترین بستر برای تغییر است بهتر نیست برای امیدآفرینی در جامعه تلاش کنیم؟
طباطبایی: پیش از همه اینها باید همه ما تمام توان خود را بگذاریم و اعتماد بخش زیادی از جامعه را که دچار آسیب شده، ترمیم و بازسازی کنیم که این بازسازی با قول و وعده و فعل آینده به دست نمیآید، بلکه باید بگوییم فلان اقدام را انجام دادیم و فلان هدف را اجرایی کردیم و وعدههایی مثل کاهش مثلاً تورم و ساخت مسکن عملیاتی شدند.
پیرهادی: قدرت بین بنده و دوستانم و در مقابل طیف اصلاحطلبان چرخیده و در ادامه هم میچرخد. دوستان بنده و آقای طباطبایی در مجمع، مجلس و دولت هم حضور دارند و ما نباید خودمان را از حاکمیت جدا کنیم و نباید خودمان را این طرف میز و حاکمیت را آن طرف میز بگذاریم. ما بالاخره تا حدی روی مسئولان در کسوتهای مختلف تأثیرگذار هستیم و سوال بنده از آقای طباطبایی آن است که خود شما روی دولتمردان روحانی تأثیرگذار نبودید؟
طباطبایی: حسن روحانی گزینه ابتدایی و اولیه ما نبود. خاطرتان باشد در انتخابات سال ۹۲ آیت الله هاشمی رفسنجانی رد صلاحیت شد. از هفته آخر که شورای مشورتی اصلاحطلبان تصمیم به حمایت از روحانی گرفت، نتیجه انتخابات عوض شد. به صورت کلی جریان اصلاحطلب همیشه با بحران کاندیدای ایده آل مواجه بوده است.
دستگاههای نظارتی همیشه بین کاندیداهای جریان اصلاح طلب و کاندیداهای جریان اصولگرا تبعیض قائل شده است. جریان اصلاح طلب و کاندیداهای آنان همیشه در یک رقابت نابرابر با رقبای خود قرار گرفتهاند. در بسیاری از موارد هم مجبور به حمایت از افرادی شدهاند که اساساً ریشه در جریان سنتی اصولگرایان داشتهاند. سوابق سیاسی حسن روحانی پیش از انتخابات سال ۹۲ و در دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی بر کسی پنهان نیست، چون شورای نگهبان اجازه حضور کاندیداهای اصلاح طلب را نداد آنها به سراغ روحانی رفتند. البته روحانی هم در سال ۹۲ نسبت به سال ۷۸ خیلی تغییر کرده بود.
* در همان انتخابات آقای عارف نیز کاندیدا بودند که به دستور آقای خاتمی مجبور به کناره گیری از انتخابات شد و یا در دوره بعدی انتخابات یعنی سال ۹۶، آقای جهانگیری که به نظر میرسد گزینه مطلوبی برای اصلاح طلبان باشد به نفع آقای روحانی کنارهگیری کرد.
طباطبایی: در سیاستهای کلی و کلان، دولت روحانی خود را پاسخگو به اصلاح طلبان و پایگاه اجتماعی آنان میدانست. مثلاً نگاهی که در حوزه فیلترینگ و سانسور در دولت وجود داشت با نگاه اصلاح طلبان کاملاً همسو بود. یا در حوزه سیاست خارجی دولت روحانی کاملاً به دنبال صلح با دنیا و رفع تحریمها بود. به همین دلیل اصلاحطلبان از او حمایت کردند. دولت روحانی تا روز آخر به این رویکردها وفادار بود.
ما حتی یک مورد نداشتیم که مثلاً آذری جهرمی از فیلتر دفاع کند یا وزیر ارشاد نامه بزند به تهیهکنندگان و بگوید حق ندارید با این بازیگران همکاری کنید. در این رویکردهای کلی دولت شنونده انتقادات بود و میپذیرفت. اما در موارد ریزتر مثلاً در مورد انتصابات همیشه تأثیرگذار نبودیم که البته بخشی هم به دلیل محدودیتهای دولت بود.
* آیا مصوبات مجلس در طرح اصلاح قانون انتخابات در میزان مشارکت در انتخابات پیش رو تأثیری دارد؟
پیرهادی: امروز اگر انتخابات آینده را تحلیل کنیم، ممکن است برداشتهای متفاوتی داشته باشیم اما در تصمیمگیری باید بدانیم و بپذیریم که قانون را برای امروز و فردا نمینویسیم و قرار است یک مشکل نظام سیاسی و انتخاباتی را برای آینده برطرف کنیم. اینکه برای قانونگذاری صرفاً به شرایط فعلی و امروز خود نگاه کنیم به صلاح نیست، باید تصمیمی بگیریم که برای حال و آینده به نفع مردم باشد. در موضوع اصلاح قانون انتخابات مجلس با توجه به مطالعاتی که صورت گرفته به نظر میرسد، این اصلاح میتواند اثر مثبتی در مشارکت و رقابت داشته باشد.
در مجموع، تناسبی شدن هم باید بگویم که در نظام سیاسی ما که یک نظام ریاستی است به صرفه و صلاح است، مشارکت را افزایش میدهد و این موضوع باعث میشود گفتمانهای مختلف در یک دوره مجلس حذف نشوند. از این طریق صدای جریانهای مختلف در مجلس شنیده خواهد شد و اگر به تصویب برسد و در ادامه تأیید شود، ده درصد کرسیهای مجلس شامل حال این گروهها میشود.
* یکی از موضوعات دیگری که در بیانات رهبر انقلاب به آن اشاره شد، افزایش حوزههای انتخابیه تهران بود. برای این موضوع چه تصمیمی گرفته شده است؟ آیا مدل تناسبی در تناقض با افزایش تعداد حوزههای انتخابیه تهران نیست؟
پیرهادی: فرمایش مقام معظم رهبری مبنی بر افزایش مشارکت و رقابتی شدن است و به نظر میرسد مدل تناسبی به این موضوع کمک میکند. البته از طرف دیگر در حال حاضر کمیسیون شوراها، موضوع جدا شدن حوزه انتخابیه پردیس از تهران را هم بررسی میکند.
در مجموع، مدل تناسبی برای مشارکت جریانات، احزاب و نخبگان و افزایش مشارکت مردم اثرگذار است، چرا که میزان آرای ایجابی را بیشتر میکند. متأسفانه در حال حاضر بسیاری از افراد رأی سلبی میدهند و در نگاه خود، بین بد و بدتر انتخاب میکنند. اما در مدل تناسبی این طور نیست و مردم میتوانند از جریانات و لیستهای مختلف چهرههای مدنظر خود را انتخاب کنند. بنابراین تناسبی شدن انتخابات یک اقدام مترقی است.
* آیا وزارت کشور آمادگی اجرای این موارد را در صورت تأیید و قانونی شدن دارد؟
پیرهادی: زمان زیادی تا انتخابات باقی مانده و حدود ۹ ماه فرصت داریم. در صحبتهایی که با همکاران وزارت کشور داشتهایم عنوان کردهاند که میتوانند شرایط را فراهم کنند و مشکلی در این زمینه وجود ندارد، بنابراین وزارت کشور مخالفتی ندارد.
ما معتقدیم سیستم انتخابات در کشور نیاز به اصلاح دارد و اگر سیستم اصلاح شود، برخی از اشکالاتی که وارد است خود به خود حل خواهد شد. بخشی از اشکال آن است که وقتی همه مجلس از یک طیف باشد نمیتوانیم با جریانها گفتگو کنیم. ایجاد همبستگی در جامعه و انسجام عمومی موضوعی است که درباره آن شعار میدهیم، اما باید به آن عمل کنیم. امروز باید قبول کنیم ۸۵ میلیون جمعیت داریم که عائله این حکومت هستند. نه اصلاحطلب و نه اصولگرا نباید نگاه خود را به طیف و گروه خاصی از جامعه محدود سازند و با تقسیمبندی، جامعه را دوقطبی کنند. متأسفانه هر دو جریان اشتباهاتی کردهایم و به این نقطه رسیدهایم؛ امروز باید بپذیریم که سرمایه اجتماعیمان کاهش پیدا کرده است.
* راهحل چیست؟
پیرهادی: یک راه این است که سیاهنمایی کنیم و بگوییم وضع آنقدر بد است که مشکلی حل نمیشود تا جایی که تمام دستاوردها و موفقیتهایی که حاصل شده است را هم از دست دهیم. راه دیگر آن است که نگاه امیدوارانهای داشته باشیم و مسائل را خودمان حل کنیم. به این فکر کنیم که اگر بخشی از سرمایه اجتماعی را از دست دادهایم، میتوانیم تا جایی آن را احیا کنیم. از دست دادن سرمایه اجتماعی موضوعی است که اگرچه تا حدی به دشمن و خارج از کشور برمیگردد اما بخش دیگری از آن مربوط به داخل و کمکاریهای خودمان است.
این کمکاری که به آن اشاره کردید، بالاخره چگونه و چه زمانی جبران میشود؟
پیرهادی: سلیقههای سیاسی متفاوتی که در کشور داریم، بعد از این باید در مسیر رقابت با یکدیگر اخلاقی و عقلایی برخورد کنند و دست به تخریب نزنند. هرگاه از این نوع ادبیات استفاده کنیم، برنده خواهیم بود. میتوان گفت تا اوایل دهه ۷۰ و ۸۰ نیز اینگونه بود اما بعد از آن دچار بداخلاقی سیاسی شدیم. در حقیقت از جایی سرمایه اجتماعی خود را از دست دادیم که سیاستمداران ما در رسانهها بداخلاقی سیاسی را آغاز کردند. اینجا بود که جامعه دوقطبی شد، مردم مقابل یکدیگر ایستادند و با این شکاف، سرمایه اجتماعی را از دست دادیم.
همه کنشگران سیاسی باید به اخلاق و انصاف بازگردند، چرا که ما هرگاه انحصارگرایی کردیم و دچار خود حقپنداری شدیم، ضرر کردیم البته این دوقطبی کاملاً ویرانگر بوده و تا بخشی قابل اصلاح است. برای اصلاح، همه کنشگران سیاسی باید به اخلاق، انصاف و عدل بازگردند و بپذیریم که دیگران هم رأی و نظر دارند و باید در قدرت سهیم باشند. همه اینها شدنی است چرا که ما هرگاه انحصارگرایی کردیم و دچار خود حق پنداری شدیم، ضرر کردیم.
گاهی ما به صورت شخصی موضوعی را نمیپسندیم، برای مثال ممکن است به عنوان فردی سنتی و مذهبی مسئلهای را قبول نداشته باشیم اما حق نداریم اگر قدرتی را در دست داریم، آن را برای کل جامعه تجویز کنیم. نباید چنین حقی را برای خود قائل شویم و این یک بلوغ در حاکمیت است. اینها را باید اینقدر گفت و هزینه داد تا اصلاحات لازم رقم بخورد.
*جریانهای سیاسی در تمام دورهها برای داغ کردن تنور انتخابات و تحریک جامعه هوادارشان برای حضور در انتخابات راه دوقطبیسازی میروند. چگونه میتوان مانع دو قطبی سازی شد؟
طباطبایی: دو قطبی اصلی ما در حوزه انسانی بحث «نوچه و نخبه» است که همه با آن مواجه شدهایم و افرادی را بر مسند مسئولیت دیدهایم و از خود پرسیدهایم چنین کسانی با چه تخصص و توانایی در این جایگاه قرار گرفتند. کافی است که اوضاع قبل و بعد از حضور چنین افرادی در یک مجموعه را مقایسه کنیم تا ببینیم چقدر ضرر و آسیب به آن مجموعه وارد کردهاند. این حاصل دوقطبی «نوچهپروری» به جای «نخبهگرایی» است. نمیتوانیم اینها را نگوییم. اگر اینها خط قرمز هستند باید آنها را بشکنیم. اگر میگوئیم اراده کردهایم که اوضاع را بهبود بخشیم و اصلاح کنیم، باید از خودمان شروع کنیم نه از مردم و مردم باید این تغییرات را ببیند. ملموس و نقد نه وعده و نسیه.
اخیراً یکی از چهرههای روحانی اصولگرا گفته است «یکی از عوامل عدم مشارکت بیشتر مردم در انتخابات، احزاب هستند. نمیدانم چرا احزاب خود را به جای مردم جا میزنند؟» این حرف را در شرایطی میزنند که من و شما بر سر چگونگی افزایش فعالیت حزبی با یکدیگر گفتگو میکنیم. کسانی که میتوانند باید در مقابل چنین اظهارنظرهایی واکنش نشان دهند. چنین حرفهایی در شرایطی که نزدیک به انتخابات هستیم، تأثیرات منفی در میزان مشارکت در انتخابات دارد. آیا نمیتوان به کسانی که از روی آگاهی یا عدم آگاهی پشت تریبونهای مختلف با اظهارنظرها ایجاد دوقطبی میکنند، تذکر داد؟ قطعاً برخورد با همین افراد میتواند بخشی از این فضا را کنترل کند.
پیرهادی: باید بحثهای منطقی و منصفانه را در جامعه بیشتر کنیم تا جایی که مشارکت را افزایش دهیم و اعتماد را بازسازی کنیم. مهمتر از اینکه چه کسی انتخاب میشود، میزان مشارکت در انتخابات است. ما نسبت به این جمعیت وظایفی داریم، باید در این مسیر بازسازی را ادامه دهیم و اگر دست از تلاش بکشیم، کسانی خواهند آمد که با انصاف و عدالت رفتار نمیکنند و کشور را دچار پراکندگی و دوقطبی میکنند. مطمئن باشید که دشمن یا غریبهها قرار نیست برای ما کاری کنند. هرکس در هر موقعیتی که قرار دارد باید کاری که از دستش ساخته است را انجام دهد. من در موقعیت قانونگذار هستم و این از دستم برمیآمده که قانون انتخابات را به نوعی که فکر میکردم مشارکت را افزایش میدهد، اصلاح کنم.
برای مقابله با دوقطبیهای کور باید دیدگاهی از گفتمان رقیب را که میپذیریم، در جریان خود پیش ببریم. در دعواهای سیاسی، اندیشهورزان سیاسی و مردم اسیر ماجرا میشوند اما کاسبان اقتصادی در این دعواها به دنبال سود اقتصادی میروند و کاسبی میکنند. این یک واقعیت است و آنها از این شرایط سود میبرند. باید سعی کنیم دوقطبی شکل نگیرد. برخی مسائل ملی را نباید در خلال رقابتهای سیاسی وارد کنیم و جزو خطوط قرمز هستند. مسائلی مانند هستهای نباید به موضوعی در گفتمانهای عمومی و سیاسی تبدیل میشد اما مرتکب این اشتباه شدیم و پای مسئله هستهای را به مناظرات سیاسی ریاست جمهوری باز کردیم.
طباطبایی: اگر حرف از مشارکت در انتخابات میزنیم و نگران آن هستیم، باید درباره خطوط قرمز تجدیدنظر کنیم. اگر شورای نگهبان خط قرمزی دارد باید درباره آن تجدیدنظر کند. خطوط قرمز از ابتدای امر وجود نداشته است. اگر میخواهیم تغییر کنیم و اصلاحی صورت گیرد، باید خط قرمزها را با توجه به شرایط عوض کنیم.
رهبر انقلاب هم گفتند، مصلحت یعنی شناخت موارد انعطاف و انعطاف منافاتی با اصول ندارد. همین را ملاک بگذارند و این همه برخوردهای غیر منعطف و بی دلیل را بشکنند. امروز نیاز است خود را با تغییراتی که اتفاق افتاده تطبیق دهیم. وقتی این تغییر را رقم زدیم باید آن را به جامعه نشان دهیم. باید بدانیم دوقطبی را بیش از همه کسی ایجاد میکند که قدرت را در دست دارد. امروز بسیاری از تصمیمات و قانونگذاریها منجر به دو قطبی میشود. واقعیت این است که بخش زیادی از مردم از مداد سفید بودن خسته شدهاند به ویژه جوانترها و نسل معترض. رنگ سفید داخل جعبه مداد رنگی هست اما مهم نیست. این خودی و ناخودی کردنها لازم است تمام شود.
مشخص است که جمهوری اسلامی در سطح منطقه، منافع خود را به خوبی تأمین میکند، اما ما به عنوان مسئولان و چهرههای سیاسی باید از خود بپرسیم منفعت مردم در این میان کجاست؟ اینها سوالاتی است که ما در سطح جامعه هر روز با آن مواجه هستیم. گاهی ناامیدی چیز بدی نیست. شاید لازم باشد گاهی در درون ناامید باشیم تا به یک امید واقعی و حقیقی دست پیدا کنیم. یکی از گرفتاریهای ما امید واهی داشتن است. حرف از اهدافی میزنیم و در مورد آن ابراز امیدواری میکنیم اما نمیدانیم با چه ابزاری قرار است این اهداف محقق شود. صرفاً امیدواری نتیجه نمیدهد. باید اراده، علم، تخصص و تدبیر در کنار یکدیگر قرار بگیرند تا اهداف محقق شود.
*برای تحولآفرینی در کشورمان لازم است چه کارهایی انجام شود؟
پیرهادی: ما باید به سمت تغییر برویم و باید از تغییر استقبال کنیم و نباید شرایط ما را مجبور به تغییر کند. گاهی اوقات به واسطه آنکه در تصمیم گیریهای خود تأخیر داریم، شرایط ما را مجبور به تغییر میکند که در این صورت سرمایه اجتماعی ما از بین میرود و مردم متوجه میشوند که این تغییرات بنا به ضرورت اتفاق افتاده است و این نوع تغییر خوب نیست.
اگر ما میخواهیم نظام حکمرانی ما وضعیت بهتری داشته باشد، باید فهم دقیقی از جامعه داشته باشیم و باید این فهم دقیق را به خوبی مورد بررسی و تحلیل قرار دهیم و متناسب با آن برای جامعه برنامه داشته باشیم و تغییر ایجاد کنیم. در انتخابات هم باید هر شخصیتی را که فکر میکنیم برای ایران مفید است و در چارچوب کشور تعریف میشود، برای انتخابات دعوت کنیم. باید به افراد، اعضا و گروههای مختلف که فکر میکنیم میتوانند باری را از کشور بردارند و مشکلی را حل کنند، کمک کنیم که روی کار بیایند. درخواست ما از دستگاههای نظارتی آن است که در بررسی صلاحیت نامزدها در انتخابات به سطوح نیروی انسانی و وضعیت فعلی کشور از این حیث توجه داشته باشند. افرادی که بخش قابل توجهی از شرایط لازم را دارند، نباید از دایره انتخابات حذف شوند.
طباطبایی: برای ایجاد تحول در کشور اول از همه، نیاز داریم بپذیریم که این کشور ۸۵ میلیون نفر جمعیت دارد و کشور متعلق به یک جریان خاص و یا حامیانش نیست. در حال حاضر این نگاه در کشور وجود ندارد. مشکل اصلی حکمرانی در کشور ما این است که هر جریانی که روی کار میآید، باقی جامعه را نادیده میگیرد و مطالبات آنها را نادیده میگیرد. برای گام اول تحول در کشور باید آقایان این نگاه شهروند درجه یک یا درجه دو را بردارند و بپذیرند که این کشور متعلق به همه شهروندان دارای تابعیت ایرانی است. اگر این نگاه را بپذیرند، به طور طبیعی گامهای دیگر برداشته خواهد شد.
پیرهادی: یکی از آسیبهایی که با آن مواجه هستیم این است که گروهی که بر قدرت حاکم میشود معتقد است کسی که با ما نیست باید از مسئولیت حذف شود. این موضوع و این نگاه در هر دو جریان وجود دارد. در حالی که ما امروز با مشکل منابع انسانی مواجه هستیم. هر کس توانایی دارد در چارچوب نظام جمهوری اسلامی فعالیت کند، دلسوز و علاقهمند به مردم است باید فرصت خدمت داشته باشد، باید بتواند مسئولیت بگیرد، اما متأسفانه وقتی انتخابات ریاست جمهوری تمام میشود، برخی رسماً مکاتبه میکنند که از دولت قبل نباید عنصری باقی بماند.
گرچه ما در مسائل منطقهای مؤثر هستیم، اما از نظر منابع انسانی با ضعف و تحلیل مواجه شدهایم. وقتی قد و قواره برخی مدیران را نگاه میکنیم میبینیم که شرایط لازم را ندارند. بنابراین باید کمک بگیریم و هرکس کارآمد است را به کار بگیریم. بنابراین اگر کسی معتقد به امام و انقلاب است و به دنبال خدمت به مردم است باید به او فرصت دهیم، البته این را هم بگویم برخی واقعاً به ارزشهای جمهوری اسلامی پایبند نیستند. این موضوع در دو جریان هم وجود دارد. ممکن است کسی به جریان اصولگرا نفوذ کند یا در جریان اصلاحطلب این مخالفت با ارزشهای انقلاب را علنی عنوان کند. چنین کسی شرایط آن را ندارد که کرسی قدرت در نظام داشته باشد چراکه به دنبال ضربه زدن به نظام است.
در مجموع باید قائل به افزایش مشارکت در انتخابات باشیم و محبت را در سطح جامعه بهبود بخشیم. متأسفانه اتفاقات اخیر بسیار تلخ بودند. کار به جایی رسیده که مردم رو در روی هم به آرمانها و ارزشهای یکدیگر توهین میکنند. چنین مردمی نداشتیم. گرچه اختلاف سلیقهای وجود داشت اما با محبت و احترام با یکدیگر برخورد میکرد. نباید اجازه دهیم این محبت از بین برود چراکه همین محبت میان مردم میتواند بسیاری از مشکلات را حل کند.
طباطبایی: ما مدام یک تجربه را تکرار میکنیم و درس هم نمیگیریم. برای آنکه میزان مشارکت در انتخابات پیش رو افزایش یابد، جامعه باید در زمینههای گوناگون پالس مثبت دریافت کند و لازم است اقداماتی ملموس و عینی انجام شود. سرچشمه پایین آمدن مشارکت در انتخابات کاملاً مشخص است. نهادهای نظارتی مانند شورای نگهبان باید در بررسی صلاحیت داوطلبان انتخابات فضا را بازتر کنند و تا حد امکان سختگیری نکنند.
* با توجه به آنکه هر دو نفر شما عزیزان عضو احزاب فعال کشور هستید به عنوان یک فعال حزبی، وظیفه و کارکرد احزاب و گروههای سیاسی را برای عملیاتی کردن چهار راهبرد تبیین شده از سوی رهبر معظم انقلاب برای انتخابات پیش رو تحت عنوان مشارکت، امنیت، رقابت و سلامت چه میدانید؟
طباطبایی: در مورد سوال شما در مورد وظایف احزاب و جریانهای سیاسی در مورد انتخابات باید بگویم که صحبت از وظایف احزاب در ایام انتخابات بدون اشاره به کارکرد اصلی آنان، تقلیل دادن کار حزبی به یک دوره محدود است. انتخابات صرفاً زمان چیدن میوه فعالیت احزاب پس از یک یا دو سال فعالیت مستمر است.
بدون این فعالیتهای مستمر احزاب اصلاً ظرفیتی نخواهند داشت که بشود برایشان وظیفهای تعریف شود. احزاب در طول یک یا دو سال – با توجه فاصله انتخابات در کشورها تلاش میکنند، با جامعه ارتباط بگیرند، مطالبات بخشهای مختلف جامعه را پیگیری کنند و صدای مردم باشند تا در ایام انتخابات بتوانند نتیجه کنشهای خود را ببینند، اما وقتی در تمام طول سال بستر فعالیت برای احزاب فراهم نشود و یا اجازه کنش به احزاب داده نشود، در ایام انتخابات محلی از اعراب نخواهند داشت.
یک مثال بزنم. بارها حزب ندای ایرانیان بیانیههایی در انتقاد از دولت در موارد مختلف صادر کرد. خبرگزاریهایی که از بودجه عمومی تزریق میشوند، حاضر به انتشار این بیانیه نشدند. وقتی یک حزب نتواند صدای مردم باشد یا صدای خود را به مردم برساند، طبیعتاً در ایام انتخابات هم نمیتواند بخشی از جامعه را دعوت به شرکت در انتخابات کند.
اساساً موضعگیریهای یک حزب در طول یک دوره برای این است که بتواند بخشی از جامعه را جذب کند و در ایام انتخابات آنها را نمایندگی کند و به صحنه انتخابات بیاورد. جواب سوال شما را با این سوال میدهم که رسانههایی که اتفاقاً با بودجه بیت المال اداره میشوند، چه اقدامی برای ایجاد بستر برای احزاب کردند؟ جوابش را خودتان میدانید. هیچ. تا توانستند احزاب را تضعیف هم کردند و حالا از وظایف احزاب در ایام انتخابات میپرسید. حتی حاضر به انتشار بیانیههای رسمی احزاب که کاملاً در چارچوب قانون است هم نیستند.
همین مساله در مورد صدا و سیما به طور هولناکتری وجود دارد. در تمام دنیا رسانهها از احزاب و جریانات سیاسی دعوت میکنند که حرفهایشان را بزنند و مخاطب پیدا کنند. معتقدم صدا و سیما فقط برای قشری خاص از جامعه برنامه تولید میکند و خود را فقط مسئول اقناع بخشی از جامعه میداند. شما نگاهی به برنامههای صدا و سیما و مهمانانش بیندازید. اغلب از یک طیف خاص و از قضا رادیکالترین طیف موجود. احزاب که اصلاً دعوت نمیشوند. به ندرت برنامهای مثل شیوه یا ناپرهیزی مثل افق برگزار میشود. خب با این اوصاف صدا و سیما نمیتواند از من دبیرکل حزب سوال کند برنامه ات برای انتخابات چیست. از همان مهمانان همیشگی اش باید سوال کند.
با وجود چنین نگاهی به صداوسیما باز هم از آنجا که به اصلاحات در چارچوب معتقد هستم، یک بار در برنامههایی از جمله شبکه افق صدا و سیما حضور یافتم، اغلب دوستانم در مقام مشورت گفتند که نباید در برنامههای صدا و سیما حضور مییافتی، معتقدم گفتگو باعث میشود افراد با جریانهای فکری مختلف صحبتها و نقطه نظرات یکدیگر را تکمیل کنند و شاید از این طریق دردی دوا شود. وقتی مردم حرفهایشان را در رسانهها و صدا و سیما نمیشوند، کف خیابان رفتن برای پیگیری مطالبات را انتخاب میکنند و شخصاً معتقدم کف خیابان جای درستی برای طرح مطالبات نیست.
اگر به دنبال افزایش مشارکت در انتخابات هستیم، باید برخی نکات را در نظر بگیریم، چراکه گاهی اوقات حرفهایی زده میشود اما به مرحله اجرا که میرسد، اقدام دیگری عملیاتی میشود. بنابراین اگر واقعاً میخواهیم اتفاق مثبتی درباره انتخابات بیفتد، باید برخی اصلاحات را به صورت جدی دنبال کنیم. به نظر میرسد برای برگزاری انتخابات با رقابت و مشارکت بیشتر باید دو موضوع محقق شود؛ اول آنکه شورای نگهبان در رد و تأیید صلاحیتها همراهی داشته باشد و دوم آنکه، صدا و سیما مشی درستی را در ایام انتخابات دنبال کند. این قبیل از اصلاحات و اقدامات در شرایط فعلی اثرگذار نیست. به نظر میرسد باید یک پله به عقب بازگردیم و پیش از آنکه درباره چگونگی برگزاری انتخابات حرف بزنیم، درباره فضای انتخابات و میزان مشارکت مردم بحث کنیم. از طرف دیگر باید به این سوال نیز پاسخ دهیم که وقتی میگوئیم «مردم» از کدام مردم حرف میزنیم؟ شخصاً و مکرراً با این موضوع مواجه شدهام که همه از مردم حرف میزنیم اما گویا هر کس بخش و گروه مشخصی از مردم را مد نظر دارد و بخش دیگری را فراموش میکند یا نمیبیند.
لازم است صادقانه از خودمان بپرسیم در انتخابات آینده مجلس اگر با این دست فرمان پیش برود و برگزار شود، چه میزان از همین ۳۷ درصد واجدین شرایط در انتخابات شرکت خواهند کرد؟ باید بپرسیم این عدد کمتر شده یا افزایش پیدا کرده است؟ به جد معتقدم فکری اساسی باید کرد و در این میان به انتخابات اعتقاد داریم و نشانهاش هم اینکه در شرایطی که بسیاری از احزاب اصلاح طلب انتخابات را تحریم کرده بودند، در انتخابات گذشته حضور داشتیم و کاندیدا معرفی کردیم، چرا که معتقد بودیم انتخابات در این کشور نباید تعطیل یا دچار لطمه شود.
برای افزایش مشارکت، دو ضرورت وجود دارد؛ اول اینکه مردم و گروههای مختلف پای کار بیایند و دوم آنکه حاکمیت نیز شرایط خود را اصلاح کند. حالا که ۹ ماه فرصت داریم باید مرور کنیم که چه اتفاقی افتاده که امروز علیرغم آنکه به این نتیجه رسیدهایم که باید برای پرشور شدن انتخابات اقدام کنیم، از درون مجلس انقلابی صدای اعتراض شنیده میشود مبنی بر اینکه این اصلاح، محدودیتهای بیشتری ایجاد میکند.
باید اصل کار را حل کنیم. نمایندگان مجلس باید اعضای شورای نگهبان را دعوت کنند و در تعامل مداوم با آنها، شرایط واقعی کف جامعه را برای دوستان بازگو کنند. متأسفانه به نظر میرسد در شرایط فعلی، رقابت بین خودیهایی است که برخی از آنها حس میکنند از دایره به بیرون رانده شدهاند، دایرهای که هر روز جمعتر میشود و روزی ممکن است که همین آقای پیرهادی را هم از این دایره بیرون کنند. این مدل اصلاح در شرایط فعلی جواب نمیدهد. باید ساختاری را اصلاح کنیم که علی لاریجانی و حسین دهقان که معتمد نظام هستند را هم از دایره بیرون میکنند و صلاحیت آنها احراز نمیشود. ما این مسائل را که اصل قصه هستند، نادیده میگیریم و به سراغ طرح و قانون و مصوبه در مجلس میرویم. تازه مصوبهای که باید منتظر باشید شورای نگهبان و مجمع هم توجیه باشند و رأی دهند! برای مردم اینها خسته کننده و فرسایشی است.
پیرهادی: باید امید را در جامعه زیاد کنیم و سطح مشارکت را بالا ببریم و مردم را دعوت به مشارکت در انتخابات پیشرو کنیم. ما میدانیم که یکسری مشکلات در کشور وجود دارد، اما میدانیم هیچ جایگزین دیگری مانند انتخابات وجود ندارد و باید با مشارکت در انتخابات و تعیین مسئولان کارآمد مشکلات کشور را حل کنیم.
یک موقع است که فردی میگوید قهر میکنم و انتخابات را تحریم میکنم که شاید این تحریم باعث شود یک جریان داخلی سیاسی خاصی در انتخابات پیروز شود و روی کار بیاید، اما زمانی که افراد و جریانات سیاسی در جامعه ناامیدی ایجاد کنند، بدنه جامعه به کل افسرده میشود، از هم میپاشد و دیگر در انتخابات مشارکت نمیکند و ما این موضوع را در حکمرانی ۴۵ ساله تجربه کردیم. من میگویم اگر فردی منتقد است اما به چارچوبهای نظام باور دارد، باید به وی کمک کنیم که در انتخابات حاضر شود و حتی روی کار بیاید.