قتل‌ عام 17 هزار نفری توسط مجاهدین خلق در 30 خرداد 1360

انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن یعنی جمهوری اسلامی سال‌های حساس و پرالتهابی را تجربه کرده و برخی از اتفاقات و وقایع سیاسی آن بر سال‌های بعدی خود اثرگذاری شگرفی داشت.

سالی پر التهاب برای جمهوری اسلامی

سال 60 برای تاریخ سیاسی معاصر ایران از اهمیت بسیاری برخوردار است و مطالعه دقیق آن ما را در فهم و تحلیل دقیق تاریخِ جمهوری اسلامی و چرایی برخی تحولات چند دهه اخیر یاری می‌رساند. ترور شخصیت‌های مهم و اصلی نظام نظیرِ آیت‌الله بهشتی و اعضای حزب جمهوری، حجت‌الاسلام باهنر، محمدعلی رجایی رئیس جمهور کشور، ترورِ نافرجام مرحوم‌هاشمی و آیت‌الله خامنه‌ای، تشدید حملات عراق و تحرکات تجزیه‌طلبان وقایعی بودند که به تنهایی می‌توانستند یک نظام نوپای انقلابی مثل جمهوری اسلامی را از پا درآورند و کشور را به مرز متلاشی شدن بکشانند. اما به راستی چه چیزی فضا را به این حد ملتهب و امنیتی ساخت و سایه رعب و وحشت را بر سر مردم این سرزمین گستراند؟ برای پاسخ به این سؤال باید به 30 خرداد سال ۶۰ برویم؛ جایی که نقطه عطفی در تاریخ ایران و البته سازمان مجاهدین خلق (منافقین) است. 

قدم‌ به‌ قدم تا فاز مسلحانه

پس از غائله ۱۴ اسفند ۱۳۵۹ و درگیری نیروهای مجاهدین خلق با حزب‌اللهی‌ها به بهانه دفاع از رئیس‌جمهور، پیامِ خطرناکی به ساختار نظام مخابره شد. این اتفاق به قدری حساس بود که شهید بهشتی در نامه‌ای به امام، حوادث ناگوار و جنگ شهری در کشور را پیش‌بینی کرده بود. تقریباً سازمان به شکل جدی‌تری مخالفت خود را با نظام ابراز کرد. آن‌ها سعی می‌کردند با مظلوم‌نمایی مقدمه‌ای برای کارهای خباثت‌آلود خود آماده سازند. یکی از مظلوم‌نمایی‌های مجاهدین، این بود که در تظاهرات خودجوش مردم علیه‌شان به نیروهای خود می‌گفتند که چاقو بخورید یا اینکه برخی از نیروهای خود را می‌کشتند و آن را به گردن حکومت می‌انداختند تا راه اعمال خشونت‌آمیز آن‌ها باز شود. نظر آن‌ها این بود که باید زمانی اعمال اصلی خود را شروع کنند که آمادگی ذهنی و شرایط عینی وجود داشته باشد.

مخالفت‌های سازمان تنها به مظلوم‌نمایی ختم نمی‌شد؛ بلکه برگزاری میتینگ‌ها، توهین به مسئولان مملکتی در روزنامه‌های حامی خود و حد آخر آن، ترور مردم بیگناه بود. واقعیت آن است که اگر ادعای منافقین و سایر گروهک‌ها، مصداق واقعی و دقیقی در متن انقلاب داشت و آنان صاحب سهمی اساسی در پیروزی جنبش انقلابی منتهی به انقلاب اسلامی بودند، نیازی به تبلیغات گسترده در «عرصه‌های خاکستری» جامعه نمی‌داشتند. بی‌رغبتی مردم به مجاهدین تا حدی بود که حتی در اولین انتخابات مجلس هم انتخاب نشدند و این مارکسیست‌های اسلامی برای اولین بار در انقلاب اسلامی مسأله تقلب در انتخابات را پیش کشیدند که البته هیچ کس بدان‌ها توجهی نکرد. 

قتل‌ عام 17 هزار نفری توسط مجاهدین خلق در 30 خرداد 1360

در آستانه بررسی طرح عدم کفایت سیاسی بنی‌صدر در مجلس شورای اسلامی، سازمان مجاهدین خلق، شورش مسلحانه ۳۰ خرداد را تدارک دید. تشکیلات و ساختار سازمان از مدت‌ها قبل به خدمت شرایط جدید درآمده بود. اکیپ‌های مختلفی توسط عناصر مسئول نهادها، به خصوص نهاد دانش‌آموزی و دانشجویی، سازماندهی شدند که هر کدام باید با چند تیم، جریان راهپیمایی مسلحانه را پیش ببرند. بعضی مسئول ایجاد درگیری و رودررویی با پاسداران بودند و بعضی باید به کار تبلیغی و افشاگری تهاجمی می‌پرداختند. عصر روز سی‌ام خرداد درگیری‌های وسیع و گسترده‌ای توسط دسته‌های مسلح سازماندهی‌شده میلیشیا و هواداران سازمان در سطح شهر تهران رخ داد و در بعضی شهرهای دیگر کشور نیز اقدامات مشابهی از سوی عوامل منافقین انجام شد.

شروع شورش

سازمان مجاهدین خلق با صدور اطلاعیه‌ای رسماً ورود خود به مبارزه مسلحانه با نظام جمهوری اسلامی ایران را اعلام کرد تا به زعم رجوی ایران به لبنان تبدیل شود. رجوی در میتینگ امجدیه در ۲۲ خرداد ماه ۵۹ گفت: یک عده می‌خواهند ایران را ترکیه کنند، ولی ایران که ترکیه‌بشو نیست، لبنان خواهد شد. ما خواستار تروریسم نیستیم، اما نمی شود انکار کرد، تروریسم واکنش‌های اجتناب ناپذیری دارد که در آن صورت عین لبنان نه قدرتی برای دولت خواهد گذاشت و نه برای مجلس. (نشریه مجاهد، شماره ۸۸). تعداد این افراد بیش از چند هزار نفر نبود. طبق گزارش خبرگزاری رویترز حدود ۳۰۰۰ نفر از افرادی که به سازمان چریکی مجاهدین خلق تعلق داشتند، خیابان‌ها را بستند و تعدادی اتومبیل و موتورسیکلت را آتش زدند و علیه حکومت اسلامی به شعاردادن پرداختند. شروع تظاهرات ساعت چهار بعدازظهر تعیین شده بود و مکان‌های تظاهرات تهران عبارت بودند از: خیابان انقلاب، میدان فردوسی، خیابان طالقانی، منیریه، خیابان ولی‌عصر، میدان ولی‌عصر، بلوار کشاورز، میدان فلسطین، خیابان نظام‌آباد و پل سیدخندان.

تظاهرکنندگان در چند خیابان از جمله خیابان سهروردی به اتومبیل‌های سواری و اتوبوس‌ها حمله کرده و تعداد زیادی از شیشه‌های اتومبیل‌های مردم را خرد کردند و به ساختمان‌های مردم و اموال بیت‌المال خسارت وارد آوردند. افراد گروهک منافقین به مردم حزب‌اللهی و پاسداران حمله کرده و با سلاح‌های خود، آن‌ها را شهید یا مجروح می‌کردند. به‌عنوان مثال شکم یکی از پاسداران توسط منافقین با تیغ موکت‌بری دریده شده بود یا این جنایتکاران در خیابان سهروردی به کتابدار کتابخانه مسجد حضرت علی (ع) به نام سیدخلیل حسینی حمله کرده و شاهرگ او را بریدند و وی را به شهادت رساندند. همچنین در خیابان‌های مختلف تهران، از جمله ولی‌عصر، نظام‌آباد، طالقانی، میدان فردوسی و… این جنایتکاران علاوه بر حمله به مردم، به اموال عمومی و خصوصی نظیر اتوبوس‌ها، بانک‌ها، اتومبیل‌ها، مغازه‌ها نیز آسیب می‌رساندند و آن‌ها را آتش می‌زدند.

30 خرداد را باید آغاز سراشیبی سازمان مجاهدین خلق دانست که عاقبت کار آن‌ها را به جایی رساند تا دوشادوش صدام‌حسین، دشمن شماره یک این ملت علیه هموطنان خود سلاح بکشند و جاده‌صاف‌کن اهداف جبهه دشمن باشند. سازمان مجاهدین خلق همواره با تکرار یک کلیشه بی‌اساس خود را صاحب انقلاب و نهضت مبارزه را ملک طلق اعضای خود می‌دانست؛ در صورتی که صاحبان اصلی این انقلاب نه مجاهدین خلق بلکه مردم ایران هستند، حتی به گفته امام خمینی، روحانیت باوجود هدایت و امامت نهضت باز هم صاحب این انقلاب نبوده و تنها نقش مبارز و مجری را ایفا کرده‌اند. 30 خرداد موقف بیرون زدن دم‌خروس مجاهدین خلق است، زمانی که اقتدارگرایی و انحصارطلبی مارکسیست‌های اسلامی آنان را واداشت برای کسب قدرت و براندازی نظام خلق را به بهانه دفاع از خلق قربانی کنند.