یک. نقد عملکرد و تاباندن نور به نقاط تاریک، هدیه به مجریان است؛ اما گویا گاهی بد فهمیده میشود. در واکنش به نقد، بیتاب و کمتحملاند و عجیبتر آنکه کسانی مردم را در برابر نداری و درد بیسرپناهی و اجارهخانه و گرانی خودرو به صبر و سازگاری دعوت میکنند که خودشان در برابر کوچکترین نقدی، آشفته میشوند و واکنش عجولانه نشان میدهند.
دو. این چند سطر را نه از باب نقد که از باب دلسوزی و نصیحت مشفقانه مینویسم. حالا که سایه سنگین مطالبه و توصیه عزیزان و اطرافیان بر این قلم افتاده و به احترامشان، نقد صریح سیاستهای اقتصادی و اجتماعی را تقلیل دادهام، حداقل چند نکته را باید یادآور شوم؛ هرچند تداوم وضع کنونی، شاید چارهای جز نقد صریحتر هم باقی نگذارد.
سه. مسئله راحت و روان است، دولت و دولتمردانی بر سر کار آمدهاند که ریشه بسیاری از ناکامیها و نقایص در دولت قبل را ناکارآمدی مدیران میدانستند، حالا همانها بر سر کارند و وضع در برخی حوزههای اساسی نهتنها تکانی نخورده بلکه بدتر شده است. اما این همه ماجرا نیست؛ طبیعی است که افراد پس از مواجهه با مسئولیت، بیشتر متوجه سطح پیچیدگی مسائل و دشواری مشکلات کشور میشوند. مسئله بزرگتر، آن است که همچنان در موضع مطالبه ایستادهاند و هیچ متوجه نیستند که امروز باید پاسخگو باشند نه مطالبهگر و حوالهدهنده به دولت قبل؛ اصل مسئله اینجاست.
چهار. اصل مسئله یک فرع هم دارد که گاهی از اصل، پررنگتر هم میشود و تحمل مشکلات اقتصادی را برای مردم دشوارتر میکند. مردم، عیال حکومتاند و بهواسطه موقعیتی که خودشان به دولتها دادهاند، مهمان دولتاند و بر سر سفره دولت نشستهاند. دولت باید درک میزبانی داشته باشد؛ اگر هم بهواسطه انبوه مشکلات یا بیتدبیری یا فشار بیرونی، غذا کم آمده و عدهای در فشارند، حداقل آن است که میزبان با آرامش و شرمساری، از مهمانان عذرخواهی کند، نهآنکه مهمانان معترض را شناسایی کرده و بخواهد بهنحوی صدایشان را خاموش کند.
این مهم است که اگر مهمانی گرسنه از خانه میزبان رفت، حداقل خسته و دلگرفته نرود و اخلاق خوش میزبان او را آرام کرده باشد.
پنج. ممکن است بعد از این نصایح، عدهای بگویند رئیس دولت فعلی که از اسلاف خود اخلاق مدارتر و خوشروتر است که البته نکته درستی است و حق هم همین است. اما تأسف آنجاست که ناچاریم مطلبی از «داستان راستان» شهید مطهری نقل کنیم که امام صادق که سلام و صلوات خدا بر او و اجدادش باد، دوستی داشت که آنقدر ملازم و همراه امام بود که گاهی در خطاب، نه به نام خودش بلکه به «رفیق امام صادق» خوانده میشد، این رفاقت و همنشینی تا روزی ادامه داشت که رفیق قصه ما، به کسی دشنامی داد، امام فرمودند: «من گمان میبردم که تو اهل تقوایی». امام صادق، رفیق دیرین را طرد کرد و دیگر کسی آن دو را با هم ندید. ما انتظارمان از رئیس محترم دولت آن است که برخی حواشی و اطرافیان را از متن دولت بزداید تا دولتی در تراز خدمت به مردم ایران اسلامی و پیراسته از کوتهبینیهای مرسوم و شلختگیهای معمول در انظار شکل بگیرد.
شش. مسئله پیراستن دولت و اساسا هر مجموعهای از حواشی و اطرافیان نااهل یا هزینهساز، غیرقابل چشمپوشی است. اصرار به حفظ افراد نااهل و هزینهساز ولو نزدیکترین افراد به دولت باشند، همانند اصرار نوح علینبیناوآلهوعلیهالسلام برای نجات فرزندش است؛ اما در نهایت، این خطاب آمد: «قالَ یا نوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِحٍ فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّی أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ». خدا فرمود: «ای نوح! به یقین او از خاندان تو نیست، او [دارای] کرداری ناشایسته است، پس چیزی را که به آن علم نداری از من مخواه، همانا من تو را اندرز میدهم که مبادا از ناآگاهان باشی.»
هفت. نکته پایانی آن است که نباید فراموش کرد حتی امیرالمؤمنین علیهالسلام از اصحاب خود طلب موعظه میکرد. هیچکس، از نصیحت و موعظه بینیاز نیست، بهویژه آن که مسئول و متولی سفره مردم باشد. شهید مطهری در دهگفتار آوردهاند که ممکن است فردی از تعلیم شخص دیگری بینیاز باشد اما از موعظه او بینیاز نیست. زیرا دانستن، یک مطلب است و متذکر شدن و تحت تأثیر تلقین یک نفر واعظ مؤمن متقی قرار گرفتن، مطلب دیگر است. میگویند علی علیهالسلام به یکی از اصحابش میفرمود «عظنی» مرا موعظه کن؛ و میفرمود در شنیدن اثری هست که در دانستن نیست.