در شرایط فعلی همه با واژه سلبریتی آشنایی دارند و میدانند این واژه درباره چه کسانی به کار برده میشود. این افراد به طور گسترده به عنوان افراد شناختهشده عرصههای سرگرمی، ورزش و هنر و بازیگری سینما و تلویزیون به طور فزایندهای قابل مشاهده هستند. سلبریتیها سکوهای وسیعی برای پیشرفت خود دارند و متاسفانه اغلب به آنها اجازه دسترسیهای متنوعی داده میشود. با گسترش فضای مجازی امکان فعالیت آنها به شکل آزادانهتر و البته مخربتر هم بیشتر فراهم شده است. عرصه رسانه یکی از عناصر مهم و اصلی شهرت و شهرتطلبی است. قرار گرفتن در معرض رسانه مانند اکسیژن، افراد مشهور را حفظ میکند. با ظهور فناوریهای جدید رسانههای اجتماعی تقریبا هرکس میتواند به شهرت برسد. شهرت و شهرتطلبی دموکراتیکتر شده اما از عیار آن کاسته شده است. افراد میتوانند بدون هیچگونه قابلیت ارزشی به شهرت برسند. وقتی رسانه افراد فاقد فضلیت اخلاقی و اجتماعی را به شهرت میرساند گرایشات بیهوده و فاقد ارزش در جامعه زمینه ظهور مییابد. در طول سالهای گذشته سلبریتیها در ترویج توجه بیش از حد به ظواهر زندگی، نقش زیادی داشتهاند و خطشکنیها و قبحزداییهایی از برخی محرمات کردهاند. شاید بتوان گفت آنها در ترویج سگبازی و عمل زیبایی بینی و تزریق ژل و بوتاکس و ناخنکاری و زندگی مجردی و ازدواج سفید و کشف حجاب و پوشیدن لباسهای عجیب و غریب و... نقش اساسی را داشتهاند.
متاسفانه هر قدر گرایشات بیهوده و بیمحتوا و فاقد ارزش در جامعه بیشتر میشود فضیلتها بیشتر از متن زندگی میگریزد و در نتیجه افراد فاقد فضیلت بیشتر در بین افراد جامعه مرجعیت پیدا میکنند. در دوران کنونی که گرایش به ابعاد حیوانی انسان بیشتر تبلیغ میشود، رجوع به فضایل و ابعاد قدسی زندگی رنگ میبازد و افراد جامعه به جای افزایش کیفیت درون به آرایش و افزایش کمیت برون میپردازند و در نتیجه کسانی شهرت و مرجعیت پیدا میکنند که از لحاظ درونی کممایه اما از لحاظ بیرونی به شهرت و ثروت و قدرتی بادآورده رسیدهاند. افزایش گرایش به مرجعیت فکری هنرپیشگان، فوتبالیستها و خوانندگان زنگ هشدار را درباره حرکت رو به زوال جامعه به صدا درمیآورد. این هشدار زمانی حالت جدی به خود میگیرد که جریانهای سیاسی تلاش میکنند مطالبات خود را از زبان همین سلبریتیهای کممایه اما دارای مرجعیت و پایگاه اجتماعی مطرح کنند. یکی از پروژههایی که دشمنان نظام اسلامی در راستای براندازی تعریف کرده و آن را به عنوان موضوع و مساله این روزهای کشور مطرح کردهاند، مبارزه با حجاب و عفاف زنان ایرانی و مسلمان ماست. حجاب و حفظ حیا و عفت فردی و عمومی از تاریخ باستان تاکنون در ایران به عنوان یک فضیلت انکارناپذیر مطرح بوده است. در طول نیم سال اخیر سلبریتیها در رأس مبارزه و نفی این فضیلت فردی و اجتماعی بودهاند و با کشف حجاب و قبحشکنی تلاش کردهاند از دامن زنان مسلمان ایرانی فضیلتزدایی کنند. این مسیر فضیلتزدایی و عریان کردن زن را غربیها قبلا تا انتها رفتهاند و از زن یک برده جنسی باقی مانده است. در میان پژوهشهای غربشناسی به مطلب قابل تاملی از «ژان ژاک روسو» متفکر غربی درباره نقد غرب برخورد کردم که بیشباهت به شرایط فعلی ما نیست.
روسو شرارت حاصل از تلاش بیهوده غربیان را به قدمت عالم میداند و معتقد است هرچه انواع علوم و هنر در غرب بیشتر رشد میکند، ارزشهای زندگی بشر بیشتر از متن زندگی میگریزد. وی یونان قدیم را مثال میآورد که دو بار بر آسیا و یک بار بر تروا و یک بار بر سرزمین خودشان غلبه کردند اما پیشرفت هنرها و هنرمندان فاقد فضیلت و ضدارزش موجب ازهمگسیختگی اخلاقی آنان شد. یونانی که مردمش دانشمند بودند و با کار زحمتکشان نامور شده بود، پس از ظهور اوید (یکی از بزرگترین نویسندگان روم)، کاتول (شاعر غنایی مشهور روم) و مارسیالها (هجوپرداز رومی) و خیل عظیم نویسندگان وقیح؛ تماشاخانه جنایت و ننگ ملتها شد. مقدونیه پایتخت که روزی معبد فضیلت و ارزشها بود، روزی سقوط کرد که روز قبل از آن نرون پادشاه خونریز به یکی از شهروندانش لقب «داور ذوق»! عطا کرده بود. جالب است بدانیم ژان ژاک روسو در مقابل یونان قدیم ایران را مثال میآورد که به لطف فضایل و ارزشهای پایدار مردمانش الگویی برای سایر ملل بود و هرگز فضیلتها و ارزشهای فرهنگی خود را در مقابل پیشرفت هنرها و علوم قربانی نکرد.
«در مقابل این تصاویر، تصاویر و خلقیات شمار اندکی از مردمانی را قرار دهیم که مصون از این مسمومیت ناشی از شناختهای بیهوده، به لطف فضایلشان سعادت خویش و الگویی برای سایر ملل را تحقق بخشیدند. پارسیان نخستین چنین بودند. ملتی یکتا که مردمان نزد آنان فضیلت را میآموختند. آنگونه که نزد ما دانش را فرامیگیرند. ملتی که آسیا را با چنان سهولتی مطیع ساخت و یگانه ملتی بود که این افتخار را یافت که تاریخ نهادهایش به داستانی فلسفی تبدیل شود».
ملت فهیم و متمدن ما باید مراقب رشد و نمو کاتولها و مارسیالها و اویدهای عرصه هنر و ورزش امروز باشد. سلبریتیسم وقتی میتواند تمدنی به عظمت یونان را از بین ببرد قطعا برای تمدن اسلامی- ایرانی ما نیز تاثیر مخربی به جا خواهد گذاشت. وقتی این هشدار جدیتر میشود که به وضوح دشمنان کشور به ترویج و حمایت از مرجعیت سلبریتیها اقدام میکنند. در داخل کشور نیز برخی جریانات سیاسی در راس قدرت یا در پی کسب قدرت در تلاشند از پایگاه اجتماعی سلبریتیها نهایت استفاده را ببرند.