سندروم (Syndrome) به بیماری یا اختلالی اشاره دارد که بیش از یک ویژگی یا علامت شناسایی دارد. کلمه سندروم در واقع ریشه در زبان یونانی دارد که از ۲ عبارت «دویدن» - Run - و «با هم» - Together - شکل گرفته است و میشود «با هم دویدن/ با هم همراه شدن»؛ این تعبیر با معنی سندروم که در ادامه آمده است، بسیار همخوانی دارد.
معنای سندروم در زبان پارسی را میتوان نشانههای طبی یک بیماری بیان کرد؛ در واقع مجموعه علائم و نشانههایی که نشاندهنده یک بیماری در فرد است.
بیماری سندروم، با توجه به معنای پارسی و انگلیسیاش، نمود قابلتوجهی در فضای سیاست داخلی و حوزه احزاب ایرانی بویژه جریان فتنه (اصلاحات) دارد، تا جایی که گاهی اوقات، صدای عناصر اصلاحطلب نسبت به تشدید این بیماری بلند میشود.
بیماری سندروم در حوزه پزشکی معطوف به یک موضوع خاص نیست و ممکن است انواع اختلالات و درگیریهای روانی و جسمی را برای فرد به وجود بیاورد اما آنچه در این نوشتار به دنبال بررسی و توجه به آن هستیم، سندروم لالشدگی اصلاحات نسبت به حوادث و اتفاقاتی است که موجب تعجب و گاهی تمسخر ناظران داخلی و خارجی میشود و البته این بیماری در اصلاحات حائز یک ویژگی هم هست، این سندروم بهصورت خوداختیاری فعال و غیرفعال میشود.
در مدل سندروم لالشدگی اصلاحات، این جریان نسبت به برخی اتفاقات فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و نظامی در داخل و خارج از کشور، از توانایی تکلم و موضعگیری ناتوان میشود تا جایی که تردید ایجاد میشود که اصلاحات حیات دارد یا خیر.
برای آشنایی بیشتر با این سندروم در جریان مدعی اصلاحات، مصادیق بسیاری وجود دارد که در ادامه نکاتی اشاره میشود.
۱- بعد از حادثه سوءقصد به آیتالله حاج شیخ عباسعلی سلیمانی رحمهالله علیه که به شهادت ایشان منتهی شد، تمام کارشناسان، تحلیلگران و بلبلزبانان جریان اصلاحات، نسبت به ریشههای این مساله در یک سکوت مرگبار فرورفتند به نوعی که این مساله به ذهن متبادر میشود که چگونه برای مرگ غیرعمد مهسا امینی، این جریان اسلام و آرمانهای انقلاب اسلامی را مورد لعن و نفرین قرار داد، ولی نسبت به چنین حادثهای، سکوت و سانسور را پیش گرفته است؟
در واقع این جریان اگر موضعی هم بگیرد، اعلام میکند معنای این سوءقصد این است که مردم نسبت به دین و روحانیت به مرحله انزجار رسیدهاند و باید دین از سیاست جدا شود ولی نسبت به تشییع باشکوه آیتالله شهید سلیمانی در بابلسر و چند شهر دیگر، وارد سندروم لالشدگی میشود.
۲- نماز عید سعید فطر سال ۱۴۰۲، در مصلای تهران و اقصینقاط کشور و حضور انبوه و متراکم مردم عزیز ایران در این مراسم باشکوه، پیامی مهم به دشمن داشت و آن چیزی نبود جز اتحاد و همدلی ملت ایران.
مردم ایران با وجود سلایق مختلف سیاسی، همواره از تفرقه و دوقطبیسازی پرهیز کردهاند.
همانطور که قابلپیشبینی بود، رسانههای معاند از جمله بیبیسی، صدای آمریکا، سعودیاینترنشنال، رادیو فردا و... از انتشار تصاویر صفوف بههمپیوسته نماز عید فطر در سراسر کشور پرهیز و آن را سانسور کردند.
اما نکته قابل توجه و البته قابل تأمل این است که برخی رسانههای داخلی نیز که منتسب به جریان فتنه (اصلاحات) هستند، همصدا با رسانههای دشمن، این تصاویر زیبا و افتخارآمیز را سانسور کردند؛ از روزنامه اشرافی سازندگی گرفته تا آفتاب یزد، شرق، هممیهن و اعتماد، به این نتیجه رسیدند که باید سندروم لالشدگی را نسبت به اتحاد ملی مردم ایران، به صورت اختیاری فعال کنند.
۳- روزنامههای اصلاحطلب همواره مراسم ۱۳ آبان را که مورد توجه رسانههای غربی قرار میگیرد سانسور میکنند اما یکی از اتفاقات جالب، سانسور جمعیت میلیونی ۱۳ آبان سال ۱۴۰۱ آن هم در اوج فتنه مهسا امینی بود، زمانی که کشور نیاز به همدلی، وحدت و مقابله با آشوبگران و فتنهگران داشت. جمعیت قابلتوجهی نسبت به سالهای گذشته در مراسم ۱۳ آبان در سراسر ایران شرکت کردند اما این روزنامهها به شکل عجیبی نسبت به حضور مردمی در این مراسم سکوت را انتخاب کردند و فقط به پاسخ آیتالله رئیسی به بایدن اشاره کردند؛ به عنوان مثال روزنامه شرق ترجیح داد صرفا به یک تیتر کوچک از پاسخ جناب رئیسی به گزافهگویی بایدن بسنده کند؛ از منظر این روزنامه، حماسه ۱۳ آبان ۱۴۰۱ ملت ایران، از موضوع «دخل و خرج سینمای کشور» که به عنوان یکی از تیترهای اصلی در نظر گرفته شده بود، اهمیت کمتری داشت.
۴- یکی دیگر از مصادیق بیماری فوقالذکر، در موضوع سانسور سوابق علیرضا اکبری (معدوم) ابرجاسوس انگلیس در نشریات زنجیرهای اصلاحطلب است تا جایی که این رسانهها برای فرار از این فضاحت، به دروغ اعلام کردند علیرضا اکبری، ارتباطی با جریان اصلاحطلب ندارد.
پس از انتشار اخبار اولیه درباره این جاسوس انگلیس، دولت انگلیس و همچنین آمریکا، فرانسه و آلمان به این مساله واکنش نشان داده و خواستار آزادی فوری این جاسوس دوتابعیتی شدند. همین مساله حاکی از اهمیت وی برای دستگاههای جاسوسی- اطلاعاتی غرب است.
در این سو، رسانههای منتسب به جریان اصلاحطلب ۲ خط رسانهای را در پی گرفتند؛ یکی سانسور حداکثری خبر مهم شناسایی و دستگیری بود و دیگری، سانسور سابقه و گرایش سیاسی جاسوس انگلیس. این جاسوس انگلیسی پیش از این یکی از کارشناسان رسانههای اصلاحطلب بود.
۵- یکی از کارویژههای اصلی دشمن، سانسور اخبار خوب و امیدوارکننده و پمپاژ اخبار بد و ناامیدکننده است. نکته قابل تأمل این است که برخی رسانههای داخلی که منتسب به جریان اصلاحات هستند، دقیقا همراستا با این پروژه عمل میکنند.
در همین رابطه وقتی به دفعات آمار فوتیهای روزانه کرونا در ایران به صفر میرسد، هیچ صدایی از رسانههای جریان اصلاحطلب بلند نمیشود و این خبر خوب را سانسور میکنند. این رسانهها پیش از این دقیقا همصدا با دشمن، با تحقیر و توهین نسبت به واکسنهای ایرانی کرونا واکنش نشان داده و با حسرت از واکسنهای آمریکایی و اروپایی و نتیجه بهکارگیری آن در کشورهای غرب، تحلیل و گزارش منتشر میکردند.
در یک نمونه دیگر در مقطعی که قیمت دلار و سکه افزایش مییابد، رسانههای منتسب به جریان اصلاحطلب با هیاهو و جنجال نسبت به وقوع این رویداد واکنش نشان داده و آیندهای سیاه و وحشتناک را ترسیم میکنند اما همین رسانهها وقتی قیمت دلار و سکه در سراشیبی میافتد و روند کاهشی به خود میگیرد، این رویداد را به صورت کامل سانسور کرده و خود را به ندیدن میزنند.
6- یک روز پس از شهادت ۱۰ فلسطینی توسط نیروهای رژیم صهیونیستی در شهر جنین در کرانه باختری، «خیری علقم» جوان ۲۱ ساله فلسطینی در عملیات استشهادی، ۹ صهیونیست را به هلاکت رسانده و چندین نفر را زخمی کرد. بعد از این عملیات، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی در صحنه تیراندازی حاضر شد که چهره مضطرب و مغموم او توسط رسانهها انعکاس بسیاری داشت.
نتانیاهو با اذعان به غافلگیری از این عملیات استشهادی گفت: «این یکی از بدترین حملاتی بود که در سالهای اخیر دیدهایم. قلب ما با خانوادههای مجروحان و کشتههاست».
با اینکه این رویداد مهم در رسانههای جهان بازتاب گستردهای داشت و روزنامههای ایران نیز در شماره نهم بهمن 1401 به آن پرداختند اما برخی رسانههای منتسب به جریان اصلاحطلب، در صفحه اول، به هیچ عنوان به این اتفاق مهم نپرداخته و آن را سانسور کردند.
آنچه در بالا اشاره شد، گوشهای از بیتوجهی و سانسور موضوعات مهم و اخبار امیدآفرین است که توسط رسانههای اصلاحطلب در تیغ سانسور و بیتوجهی قرار میگیرد ولی در مقابل، پیگیری اتفاقات بد، منفی و یأسآفرین چند روز تبدیل به تیتر یک و اصلی این رسانهها میشود تا جایی که خوراک اصلی شبکههای ضدانقلاب، پیگیری تیترها و گزارشهای رسانههای زنجیرهای اصلاحات است.
علیاکبر غلامی