رسانه‌های نارس و نارسانا

قلم، همیشه حرمت داشته و دارد؛ مشروط بر اینکه چرخش آن بر مدار حق باشد. آنچه با آن قلم هم نوشته می‌شود محترم است به‌شرط آنکه پرده از حقیقتی بردارد و راهی را بنمایاند. امروز البته به‌جای دوات و لیقه و قلم، رایانه و تلفن همراه و کیبورد، جایگزین شده و تفاوت‌های بزرگی در امر رسانه ایجاد کرده و این تفاوت‌ها بار سنگین‌تری بر عهده صاحب‌قلمان یا صاحبان تریبون گذاشته است. 

دیروز اگر گستره رسانه به اندازه برد صدای جارچی و نسخه کاغذی یک خبر بود، امروز این گستره، جهانی شده است. دیروز اگر از نگارش تا انتشار یک مطلب چندخطی، یک روز زمان نیاز داشت، امروز یک دقیقه هم‌زمان نمی‌خواهد و همین سرعت انتشار و بلادرنگی، امکان وقوع خطا را تشدید و گستره انتشار و گاهی گمنامی عامل، امکان اصلاح خطا را تضعیف می‌کند.

 بنابراین رسانه‌های امروز چون قلم دیروز حرمت دارند و باید با زحمت صدچندان، از حریم آن پاسبانی کرد، چراکه با لحظه‌ای غفلت، سقوط حتمی است. در دنیای رسانه‌زده کنونی که چندین ساعت از شبانه‌روز در اکوسیستم رسانه‌ها صرف می‌شود و هدایت افکار عمومی به‌نوعی دست این‌هاست، باید اولا سراغ رسانه‌های بالغ رفت و ثانیا رسانه‌هایی که واقعا رسانای اصل پیام‌اند را پیدا کرد.

 بسیاری از رسانه‌های امروز، نارس‌اند؛ چراکه هنوز چارچوب‌های یک رسانه را پیدا نکرده‌اند ولی مثل میوه کال بالاخره روی درخت دیده می‌شوند و خودنمایی می‌کنند؛ اما اگر کسی عجولانه، آن را مصرف کند، لاجرم دچار سوءهاضمه خواهد شد؛ حال می‌خواهد رسانه‌های شخصی باشد یا عمومی؛ فرقی ندارد.

 نکته دوم که تشخیصش از اولی سخت‌تر است، یافتن رسانه‌هایی است که نارسانا نیستند. رسانه‌های نارسانا ، اصل و حقیقت مطالب را می‌دانند ولی آن را در خود نگه می‌دارند و محصول دیگری به خورد مخاطبان خود می‌دهند. بزرگنمایی و کوچک‌نمایی‌های مغرضانه، قسمت کمتر شیطنت‌آمیز ماجرا و تحریف و تقطیع و دروغ‌بستن، قسمت کاملا شیطانی این رسانه‌های نارساناست.

رسانه‌های نارس و نارسانا

گاهی تیتر مطلب که باید مثلا کل یک سخنرانی دو ساعته را نمایندگی کند را به دو دقیقه از صحبت‌ها اختصاص می‌دهند و با بزرگنمایی کاری می‌کنند تا مخاطبی که به اصل مطلب رجوع نمی‌کند، گمان کند کل بحث، حول این دو دقیقه بوده است و گاه این برداشت، بسیار حائز اهمیت و اثرگذار است. حالا چاره کار چیست؟ اولا شناخت رسانه‌های حقیقی که مغرضانه عمل نمی‌کنند و ثانیا افزایش سواد رسانه و پیگیری صحیح مطالب.  مسئولیت‌های رسانه، عجیب است و این در حقیقت، مسئولیت‌های ضریب‌یافته زبان است که ازقضا بیشترین جهنم را می‌سازد! نمی‌شود خواسته یا ناخواسته یکی از بزرگترین گناهان کبیره را تطهیر و تلطیف کرد و خود را مسئول ندانست. نمی‌شود با چگالی بیشتر اخبار سیاه و تلخ، بذر ناامیدی در دل مردم کاشت و خود را کنار کشید. نمی‌شود نامسئله‌ها را مسئله کرد و مسئله‌ها را نامسئله جلوه داد و از زیر بار آثار آن شانه خالی کرد. نمی‌شود این و آن را به جان هم انداخت و اختلاف‌افکنی کرد و آنگاه مورد مؤاخذه قرار نگرفت. نمی‌شود آبروی افراد را بازیچه مطامع و منافع شخصی و حزبی کرد و از عقاب الهی نجات یافت. یکی از ارکان اصلاح روندها در کشور، داشتن رسانه‌های حق‌گرا، بالغ و بلیغ است که با هنرمندی و مسئولانه بتوانند هم حق را بیان کند هم مخاطب را اقناع و همراه گردانند.

مسعود پیرهادی