حنیف غفاری کارشناس ارشد روابط بین الملل طی یادداشتی درخصوص رفتار کشورهای اروپایی در قبال دیپلماسی منطقه ای ایران نوشت:
اتحادیه اروپا ، خصوصا تروییکای اروپایی( سه کشور انگلیس، آلمان و فرانسه) طی روزهای اخیر، هجمههای تبلیغاتی و سیاسی خود را علیه نظام و ملت ایران افزایش داده اند.
صدور بیانیه ها و قطعنامه های گوناگون به همراه آماده سازی بسته های تحریمی علیه کشورمان، نقاط آشکارساز بازی ضد ایرانی اتحادیه اروپا در برهه حساس کنونی محسوب می شود.
در این میان، جوزف بورل مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در اظهاراتی، نتوانست نارضایتی خود را از عادی سازی روابط تهران-ریاض کتمان کند! وی مدعی شده است که برجام پروژه ای جدا از دیپلماسی منطقه ای جمهوری اسلامی محسوب می شود و عادی سازی روابط تهران-ریاض، ارتباطی اساسا با دیگر پروژه های جاری در حوزه سیاست خارجی کشورمان ندارد.
البته، وی ( بورل) این را نه به عنوان اصل تفکیک پدیده ها در حوزه سیاست خارجی کشورها، بلکه بر اساس نارضایتی خود نسبت به تحقق دیپلماسی منطقه ای ایران بیان کرده است!
آنچه مسلم است اینکه هرگونه توافقی در منطقه غرب آسیا، فارغ از اینکه چه کسی واسطه این توافق باشد، هرگز مطلوب آمریکا و تروییکای اروپایی نبوده و نخواهد بود.
در این میان نارضایتی اروپاییان در ابعاد گوناگونی قابل تفسیر است. بدیهی است که "منطقه امن" برای بازیگران غربی و صهیونیستی حکم یک خط قرمز را دارد. اروپا، آمریکا و رژیم اشغالگر قدس قویا معتقد هستند "ثبات منطقه ای" فضای تنفس مسموم غرب- تل آویو را محدود و قدرت مانور آنها در مناسبات غرب آسیا را به حداقل خواهد رساند.
فراتر از آن، برخی مقامات آمریکایی و اروپایی که کماکان بر روی طرح تجزیه منطقه بر مبنای مولفه های قومیتی و مذهبی تاکید دارند، تحقق امنیت منطقه را مانعی بزرگ درمسیر تحقق این نقشه خطرناک قلمداد می کنند.
اظهارات اخیر جوزف بورل را دقیقا باید در چنین فضایی مورد تحلیل قرار داد.بنابراین، بخشی از نارضایتی اروپاییان از توافق اخیر تهران با بازیگران منطقه ای، ناشی از تحقق صلح و ثبات در منطقه می باشد که خط قرمز غرب به شمار می آید.
بخش دیگری از موضوع، ریشه در ابطال یا نقض دیپلماسی غرب گرایانه بر اثر تحرکات منطقه ای موثر جمهوری اسلامی ایران می باشد.
اروپاییان در عرصه دیپلماس عمومی، سرمایه گذاری زیادی با هدف عجین ساختن افکار عمومی کشورمان با دیپلماسی اروپایی با دیپلماسی برجامی صورت داده بودند. در این منظومه سازی، بازیگران غربی از خود تحت عنوان متغیرهای مستقل و از بازیگران منطقه ای تحت عنوان متغیرهای وابسته به غرب یاد می کردند.
بدیهی است که اکنون با وارونه شدن این هرم تبلیغاتی، بسیاری از سرمایه گذاری های آمریکا و تروییکای اروپایی در عرصه دیپلماسی عمومی (با هدف تصویرسازی کاذب در نزد افکار عمومی کشورمان) بر باد رفته است! در چنین شرایطی نارضایتی بورل و همراهانش قابل درک است!
نکته آخر، به نقش آفرینی چین در واسطه گری موثر میان تهران و ریاض باز می گردد. این واسطه گری درست زمانی صورت گرفته است که بازیگران اروپایی از خود به عنوان تنها "دلالها" و نه "واسطه گران" در نظام بین الملل یاد می کردند.
آنها ( اروپاییان) مدعی بودند هرگونه اصلاح روابطی که در جای جای دنیا بخواهد صورت گیرد، باید مصدری آتلانتیکی ( آمریکایی-اروپایی) داشته باشد و سود بازیگران غربی از آن محاسبه و مشخص شود! اما میانجی گری چین در عادی سازی روابط تهران-ریاض، این قانون خودخوانده، القایی و نادرست را نیز به چالش کشید.
اکنون افکار عمومی دنیا بیش از پیش نسبت به این حقیقت واقف شده اند که بدون "دیپلماسی آمریکایی-اروپایی" نیز می تواند برخی چالشهای مهم را در عرصه دیپلماسی و سیاست خارجی برطرف کرد! این همان گزاره ای ایست که تثبیت آن در اذهان حکم یک کابوس سخت را برای دستگاه دیپلماسی اروپا و آمریکا دارد...