بهمن ماه امسال بود که کارفرمای غربیِ ضدانقلاب ، هشت نفر از چهرههای ضدایرانی از جمله رضا پهلوی، علی کریمی، شیرین عبادی، نازنین بنیادی، حامد اسماعیلیون، مصیح علینژاد، گلشیفته فراهانی و عبدالله مهتدی را در دانشگاه جورج تاون واشنگتن گرد هم آورد تا به زعم خود از لیدرهای اصلی گروههای اپوزیسیون ایران رونمایی کرده باشد.
حالا یک ماه پس از آن نشست مضحک که هر کدام از اعضای شرکت کننده نقض غرض آن دیگری بود، ۶ نفر از آنها بیانیهای ضدایرانی با عنوان «منشور همبستگی و سازماندهی» منتشر کردند که عملاً از تکه تکه شدن ایران سخن گفته و از تجزیهطلبی دفاع کرده اند. رضا پهلوی، عبدالله مهتدی، حامد اسماعیلیون، مصیح علینژاد، نازنین بنیادی و شیرین عبادی امضاء کنندگان بیانیه ضدایرانی «منشور همبستگی و سازماندهی» هستند.
امضاء کنندگان این بیانیه در حالی بر حکمرانی دموکراتیک، حقوق بشر، کرامت انسانی، عدالت و صلح تاکید کردهاند که هر کدام به نحوی تفکر و عملی ضد این مفاهیم دارند. به طور مثال رضا پهلوی در حالی امروز از حقوق بشر و حکمرانی دموکراتیک صحبت میکند که پدر و پدربزرگ دیکتاتورش بهعنوان نمادی از استبداد و خفقان در جامعه ایرانی شناخته میشوند. در کنار او، عبدالله مهتدی سرکرده گروه تروریستی و تجزیه طلب کومله قرار دارد که برای هدف شوم تجزیه طلبی جنایتهای متعددی را در منطقه غرب کشور انجام داده و نقض غرض این بیانیه به ظاهر بشر دوستانه است.
در حالی که در ابتدای این بیانیه شعار حفظ یکپارچگی سرزمینی ایران به چشم میخورد، امضاء کنندگان آن در ادامه خواستار تمرکززدایی از قدرت با سپردن اختیارات مالی، اداری و سیاستگذاری به نهادهای منتخب استانی، شهری و ناحیهای شدهاند. به عبارتی ساده، لیدرهای جریان ضدایرانی هدف تجزیهطلبانه خود را در پوشش تمرکززدایی از قدرت مرکزی مطرح کردهاند. رایزنی با دولتهای غربی برای اخراج سفرای جمهوری اسلامی و ایجاد فشار بینالمللی بر جمهوری اسلامی، برای به انزوا کشاندن ایران، دیگر درخواست مطرح شده ضدانقلاب در بیانیه مورد اشاره است.
تشت رسوایی از بام افتاد
وطن پرستی و ایران دوستی از مفاهیمی هستند که لیدرهای جریان ضدایرانی کمترین قرابتی با آن دارند. این را شخصیت و تفکر هر یک از ۶ نفر امضاء کننده بیانیه اخیر تایید میکند. عبدالله مهتدی سرکرده کومله نقض غرض آشکار این گروه است.
کومله در طول دهههای گذشته همواره خواستار جدایی کردستان از ایران بوده و برای رسیدن به این هدف دست به ترورها و جنایتهای بیشماری زده است. این گروهک تروریستی از فردای پیروزی انقلاب اسلامی، به همراه دیگر گروههای تجزیهطلب از جمله حزب دموکرات و روزگاری پروژه جدایی کردستان از ایران را کلید زد و با اقدامات جنایتآمیز خود در منطقه غرب کشور، سعی در پیشبرد هدف ضدایرانی خود داشت.
در جریان اغتشاشات پاییز امسال نیز گروهک تجزیهطلب کومله با ایجاد آشوب و ناامنی در مناطق غرب کشورمان پروژه ضدایرانی خود را دنبال میکرد. علاوه بر این مهتدی سرکرده این گروهک نیز در اظهارات متعددی بر لزوم تکه تکه شدن ایران تاکید کرده است.
حامد اسماعیلیون نیز که در سالهای اخیر با موجسواری روی خون خانوادهاش توانسته اسم و رسمی برای خود دست و پا کند، در ارتباط با تمامیت ارضی ایران نظراتی مشابه تجزیهطلبان کومله دارد؛ چنانکه چند وقت قبل در اظهاراتی اعلام کرده بود نگران تجزیه ایران نیست و از همین رو گروههای مختلف ضدایرانی باید دست همکاری با یکدیگر بدهند.
حضور این افراد تجزیهطلب از سویی و حضور رضا پهلوی بهعنوان سرکرده سلطنتطلبان از سوی دیگر، بخوبی پوچ بودن شعارها و ادعاهای به ظاهر ایران دوستی جریان ضدایرانی را نشان میدهد. در مضحک بودن هیات ۶ نفره همین کافی است که در یک سوی آن سلطنتطلبان مدعی ایرانپرستی ایستادهاند و در سوی دیگر گروهکها و افراد تجزیهطلبی مثل کومله و حامد اسماعیلیون قرار دارند و برای مردم ایران نسخه براندازی میپیچند.
البته این رویکرد جدید نیست؛ در پاییز گذشته و در تجمع عناصر ضدانقلاب در برلین شاهد اتحاد تجزیه طلبان و ویرانی طلبان بودیم و طبق تصاویر ثبت شده ۱۶ پرچم عجیب به عنوان پرچم ایران در این تجمع به اهتزاز درآمد که بار دیگر نشان داد در این جنگ احزاب علیه ایران، انواع و اقسام تجزیه طلبان حضور دارند و ایران متحد نمی خواهند.
منشوری که حتی نامی از «ملت ایران» ندارد
با وجود تلاش جبهه دشمن برای یکدست نشان دادن جریانهای مخالف جمهوری اسلامی ایران، هر بار که طرحی نو برای نمایش این اتحاد رو می شود، گوشه ای از خوان نعمت اربابان غربی آنان فرو می ریزد؛ «منشور همبستگی و سازماندهی برای آزادی»(مهسا) هم از این قاعده مستثنا نیست و به محض انتشار، موجی از مخالفت و تمسخر و حتی تردید درباره موفقیت آن را در بین جریان های مخالف ایران داشت و تناقضات موجود در این منشور را فهرست کردند.
در صدر این تناقض ها «حفظ تمامیت ارضی» بود که با بند بعدی منشور با فدرالیسم و تمرکز زدایی در تعارض است؛ نبود هیچ نشانی از پرچم و نمادهای ملی ایرانیان چون زبان مشترک فارسی و یا حتی عبارتی چون «ملت ایران» از دیگر نقاط مبهم این بیانیه است که انسان را وادار می کند به راستگویی نویسندگان آن شک کند.
یا در بند دیگری بر رفع تبعیض های تاریخی علیه ملت ایران تاکید شده است در حالی که نگارندگان و امضا کنندگان آن خود بخشی از دست اندرکاران تبعیض علیه مردم ایران بوده و هستند.
نکته مبهم بعدی، منابع و حامیان مالی این جریان است؛ آیا ربع پهلوی از محل اموالی و دارایی هایی که خاندانش از مردم ایران به یغما برده اند، می خواهد به پولپاشی بین اپوزسیون شش نفره بپردازد و یا مهتدی به عنوان چهرهای تجزیه طلب با ارتزاق از جریان صهیونیستی آن را تامین خواهد کرد.
با این رویکرد به نظر می رسد که منشور مورد اشاره بیش از آنکه برای همبستگی جریان ضد ایران باشد، پیش نویسی برای چگونگی تجزیه ایران است که هزینه آن را جریان های برانداز و لابی آمریکایی - صهیونیستی که از هیچ کوششی برای تجزیه ایران فروگذار نمی کنند، خواهد پرداخت.