تقریبا تمام بدنش خالکوبی بود؛ تصویری از رضا خان روی شکم و پس از سقوط رضا پهلوی، تصویری از محمدرضا پهلوی به همراه تاج پادشاهی و دو پرچم شیر و خورشیدنشان بر روی سینه و تصویر دیگری از محمدرضا پهلوی بر روی دست داشت. عضو هیئترئیسه جمعیت «قیام رستاخیز 28 مرداد»(عنوانی که طرفداران محمدرضا پهلوی برای توصیف کودتای 28 مرداد به کار میبردند) بود و به پاس خدماتش در کودتای 28 مرداد از وزارت جنگ شاهنشاهی مدال درجه 2 رستاخیز گرفته بود. اما 11 آبان 1342 وقتی در میدان تیر پادگان حشمتیه تهران، گلولهها تصاویر پدر و پسر پهلوی را روی بدنش سوراخ کردند و به قلبش رسیدند معلوم شد برخلاف جسمش آنچه در قلب و جان «طیب حاجرضایی» حک شده نه دودمان پهلوی که خاندان نبوی(ص) بود. مردی که جایگاهش در نسبت با خاندان پهلوی را کنار گذاشت، به ایمان قلبیاش رو کرد و دست آخر حاضر نشد علیه امام خمینی(ره) جملهای بر زبان بیاورد. انقلاب خمینی(ره) شاید اولین جلوههای خود را آنجا نشان داد؛ در سفر یک فرد از ناسوت به ملکوت.
15 دی 1357 تنها یک روز از آمدن ژنرال رابرت هایزر به ایران با هدف ساماندهی ارتش شاهنشاهی برای کودتا میگذشت که ویلیام سالیوان سفیر وقت آمریکا در تهران طی اولین جلسه رسمی خود با هایزر ارزیابی ناامیدکنندهاش را از ارتش ایران بیان کرد و گفت: «ارتش ایران به جایی رسیده است که توان انجام هیچ کاری را ندارد.» خبری که پذیرشش برایهایزر سخت بود اما 4 روز بعد، پس از گفتوگو با برخی فرماندهان ارشد ارتش او نیز تقریبا به همین نتیجه رسیده بود.هایزر در گزارش 19 دی 1357 خود از اوضاع ارتش ایران نوشت: «این که ارتش یک ضعف عمومی داشت انکارناپذیر بود. ارتش آموزش ندیده بود که فی نفسه مشکلات را حل کند. ارتش به رهبری پر قدرتی متکی بود که در وجود شاه و آمریکا خلاصه شده بود.» با چنین ارتشی در آن زمان کوچکترین حمله نظامی خارجی میتوانست فاتحه یکپارچگی ایران را بخواند اما مدتی بعد در اوج هرج و مرجهای اول انقلاب، وقتی رژیم بعث عراق با چراغ سبز آمریکا به ایران حمله کرد، تاریخ جور دیگری رقم خورد. جنگی که فرماندهان بلندپایه نظامی عراق با توجه به از هم گسیختگی ارتش ایران، مدت زمانش را حداکثر 6 ماه و با پیروزی صدام پیشبینی میکردند، 96 ماه طول کشید تا بهعنوان طولانیترین جنگ قرن بیستم شناخته شود و البته چیزی که صدام هرگز به آن دست نیافت پیروزی در جنگ بود! انقلاب این بار از جوانان غیرنظامی و جنگندیده آن روزگار، سربازان و فرماندهانی کارکشته ساخت که محاسبات ارتش بعث صدام و حامیان اروپایی و آمریکاییاش را کاملا به هم ریخت. «نزار الخزرجی» رئیس ستاد مشترک ارتش وقت عراق درباره روزهای پایانی جنگ و صفوف متراکم رزمندگان ایرانی در جبهه به روزنامه «الحیات» میگوید: «این احتمال وجود داشت که جبهه عراق از هم فرو بپاشد... عراق نمیتوانست ادامه بدهد، چون درآمدهایمان ته کشیده بود و بدهیهایمان وحشتناک شده و تلفات انسانیمان به نسبت جمعیت کشور بالا رفته بود... در حالی که در طرف مقابل، ایرانیها از نظر عددی بر ما برتری داشتند.» ظاهرا طیب حاجرضایی تنها مسافر آن سفر نبود، این سِیری جمعی بود؛ در انقلاب خمینی(ره) یک ملت برای خدا از خود میگذشت.
صبح روز 22 بهمن 1357 امیرحسین ربیعی، ارتشبد نظام شاهنشاهی برای فرار از وطن به هر دری میزد تا جایی که به اسحاق سگو(مستشار ارتش اسرائیل در ایران) رو زد و گفت: «لطفاً حواستان باشد که مرا هم ببرید.» البته این کار ربیعی در مقایسه با واکنش معاونِ سپهبد ناصر مقدم(رئیسوقت ساواک) آبرومندانهتر بود. او همان روز به دست و پای گیزی تزفریر(نماینده موساد در ایران) افتاده بود و التماس میکرد: «خواهش میکنم، اگر راهی برای خروج داری مرا هم با خود ببر.» امیرحسین ربیعی فرمانده نیروی هوایی ارتش شاهنشاهی بود. فارغ از هر ابتکار و اعتماد به نفسی، سعی کرده بود همه چیز در نیروهای تحت امرش تقلیدی از نیروی هوایی آمریکا باشد؛ تا جایی که هایزر میگوید: «حتی شکل اسکادرانهای هوایی او از شیوههای آمریکایی تقلید شده بود.» همه تجهیزات نیروی هوایی، آمریکایی بود و آنها حتی در عمل زبان انگلیسی را به کار میبردند. به همین دلیل بود که پس از تحریمهای آمریکا علیه ایران، فرماندهان ارتش جمهوری اسلامی در اولین روزهای جنگ تحمیلی طی گزارشی به نماینده امام(ره) در ارتش نوشتند «با توجه به قطعات زودتعویض در هواپیماها و کمبود قطعات یدکی، تمامی هواپیماهای نظامی موجود اعم از جنگنده، آموزشی، پشتیبانی و ترابری ظرف 15 تا ۳۳ روز آینده زمینگیر خواهند شد.» با این وجود اما نیروی هوایی جمهوری اسلامی هرگز زمینگیر نشد. این بار نظامیان و همافرانی که برای تأمین نیازهای روزمره نیروی هوایی محتاج مستشاران و قطعات آمریکایی بودند تبدیل به افسران و مهندسانی کارآزموده و با اعتماد به نفس شدند تا چهل سال بعد «آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا»(DIA) در گزارشی از اقدامات آنها بنویسد: «پس از دههها تحریم بینالمللی بهدنبال انقلاب اسلامی ایران و خسارات جنگی در طول جنگ ایران و عراق، بسیاری از هواپیماهای آمریکایی که ایران در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ به دست آورد، هنوز هم توانمندترین سکوها را امروز در نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران تشکیل میدهند... نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران ثابت کرده است در نگهداری از این هواپیماهای قدیمی برای انجام عملیات پروازی، مهارت دارد.» آنها با مهندسی معکوس جنگندههای آمریکایی، نسخه بومی خود را ساختند و فراتر از آن جوانان خودباور پس از انقلاب با توسعه فناوریهای موشکی و پهپادی به دومین قدرت نظامی جهان تجهیزات صادر کردند. روندی که باعث شد جاناتان مارکوس، عضو موسسه مطالعات راهبردی و امنیت دانشگاه اکستر در توصیف آن بنویسد: «حالا جهت انتقال تسلیحات معکوس شده است.» اگر انقلاب به معنای «دگرگونی و بازگشت از حالی به حال دگر» باشد. انقلاب خمینی(ره) به تمام معنی انقلاب بود.
انقلاب خمینی(ره) در ایران بود اما برای ایران نبود. این انقلاب به رزمندگان حزبالله، قدرت بیرون راندن رژیم صهیونیستی از جنوب لبنان را داد، لکه سیاه داعش را از عراق و شام زدود. مردم یمن را در مقابل رژیم سعودی وحامیانش مقاوم کرد و به مبارزان فلسطینی در غزه و جنین و کرانه باختری جرأت مقابله با اشغالگران داد.
روحالله جسم بیجان جهان اسلام را زنده کرد.
تحول از ترس به شجاعت، از فردیّت به تعاون و از خودباختگی به خودباوری را ما در انقلاب خمینی(ره) دیدیم اما خودش میگفت کار خداست و این «تحول» را مهمتر از پیروزی انقلاب میدانست:
«یک تحول روحى در جامعه پیدا شد، که من غیر از اینکه بگویم یک معجزه بود و یک اراده الهى، نمىتوانم اسمى رویش بگذارم.»
«یکى از برکات این نهضت قضیه «تحول روحى» در جامعه ما هست که من مکرر این را گفتهام که این تحول روحى که در ایران پیدا شده است و این نهضت توانست این تحول روحى را ایجاد کند به خواست خداى تبارک و تعالى؛ از این پیروزى که نصیب ما شده است و دست اجانب را کوتاه کردیم و دست خیانتکارها را، اهمیتش بیشتر است.»
«ما بندگانى هستیم که هیچ نداریم و هیچ نیستیم و هر چه هست قدرت الهى است. معجزههایى که در این نهضت واقع شد همه از جانب خداى تبارک و تعالى بود، و بشر کوچکتر از آن است که بتواند این معجزهها را انجام دهد. تحولات روحى که در این مدت قلیل براى ملت ما پیدا شد، تحولات قلبى، تحولات روحى، تحولات ارادى؛ هیچ کس نمىتوانست این تحولات را ایجاد کند. آنچه که عظمت دارد این تحولات روحى است که در ملت پیدا شده، و او بالاتر از این پیشبرد و پیروزى است که ملت ما پیدا کرد.»
سید محمدعماد اعرابی