ایالات متحده ۲ سال پس از آغاز جنگ اول جهانی، سرانجام با درخواست اروپاییها موافقت کرد و وارد این جنگ شد. تلاش ۲ ساله «وودرو ویلسون» برای دور نگه داشتن آمریکا از این جنگ، در نهایت آوریل سال 1917 با شکست مواجه شد و ایالات متحده به یکی از طرفهای درگیر جنگ تبدیل شد. مساله برای آمریکا در جنگ دوم جهانی تفاوت زیادی داشت. حمله ژاپن به بندر «پرل هاربر» در سال 1941، یعنی یک سال پس از آغاز جنگ، اعلان جنگ به ایالات متحده بود. آمریکا در نهایت با استفاده از احساسات ضدژاپنی به وجود آمده در این کشور، بار سفر از اقیانوسها و جنگیدن در اروپا و در نهایت انداختن ۲بمب اتم روی سر مردم در هیروشیما و ناکازاگی ژاپن را به جان خرید. جنگ دوم جهانی اما آغاز عصری بود که از آن با عنوان «قرن آمریکایی» یاد شد؛ قرنی که با پایان جنگ سرد و شروع رقابتهای ۲ ابرقدرت شوروی و ایالات متحده در جنگ سرد آغاز شد و در نهایت با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 به اوج رسید.
ایالات متحده بعد از جنگ دوم جهانی در واقع اعتماد به نفس بیشتری برای پایان دادن به سیاست «انزواگرایی» و وارد شدن به عصر جدیدی از دخالت در مسائل جهانی و رهبری آن رسید. قدرت آمریکا در طول این دوران با ورود یا دخالت در هر جنگ دیگری تا حد زیادی افزایش مییافت و اوج آن در ماجرای فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و تکقطبی شدن نظام بینالملل قابل مشاهده بود. بعد از آن اما دوران افول آمریکا آغاز شد؛ دورانی که با جنگهای بیدلیل و شکست خورده همراه بود و نمیتوانست امپراتوری آمریکا را با مولفههای قدرت جدید همراه کند. بسیاری از تحلیلگران، حادثه 11 سپتامبر 2001 و پاسخ آمریکا به آن در قالب ۲ جنگ افغانستان و عراق را آغازی بر پایان قرن آمریکایی میدانند و برخی دیگر نیز معتقدند سر بالا آوردن چین در دنیای اقتصاد، نقطه آغاز این افول بوده و خواهد بود.
نکته جالب توجه در تمام تلاشهای دولتهای ایالات متحده در طول دوران تاریخ این کشور برای استفاده از جنگ در جهت نمایش افزایش قدرت نظامیاش این است که همیشه وارد شدن به جنگ، برای ایالات متحده فایدهای قابل تامل و توجه داشته است، در غیر این صورت اصولا تلاشی برای وارد شدن به آن صورت نمیگرفت؛ مانند جنگ اول جهانی و تلاشهای وودرو ویلسون برای بیرون ماندن ایالات متحده از دایره جنگ اروپایی.
مشکل اما از آنجا آغاز شد که پیشبینیهای ایالات متحده از تامین منافعش از حمله به کشورهای دیگر اشتباه از کار درمیآمد؛ همانطور که این اتفاق در افغانستان و عراق افتاد و یا باعث آبروریزی و اشتباهی مهلک در ویتنام و لیبی شد. جنگهای زیادی در طول تاریخ تبدیل به باتلاقی برای سیاست خارجی آمریکا شده و این کشور را از پی گرفتن اهدافش در دنیا بازداشته است. بسیاری از تحلیلگران اقتصادی، بحران اقتصادی سال 2008 را نتیجه جنگ آمریکا در افغانستان و عراق میدانند و بسیاری دیگر معتقدند در شرایط فعلی نیز افزایش تورم کشورهای اروپایی و آمریکا ناشی از ورود دولتها به جنگ اوکراین و روسیه است.
اما سوالی که اینجا مطرح میشود و البته در شرایط فعلی هم به صورت جسته و گریخته در صحبتهای برخی سیاستمداران و روزنامهنگاران آمریکایی دیده میشود، این است: آیا دخالت آمریکا در جنگ اوکراین میتواند به نفع این کشور تمام شود یا اینکه این جنگ نیز به عاملی برای افزایش سرعت افول این کشور در عرصه جهانی تبدیل خواهد شد؟
آمارها نشان میدهد با بسته جدید حمایتی دولت بایدن از اوکراین که همزمان با سفر زلنسکی به واشنگتن تایید شد، ایالات متحده هم اکنون در حال نزدیک شدن به مرز 100 میلیارد دلار کمک مالی به کییف است. اگرچه ایالات متحده از ابتدای جنگ اعلام کرد به صورت نظامی در این جنگ مشارکت نخواهد کرد اما به نظر میرسد این کشور در حال پرداختن هزینههای یک جنگ تمامعیار جهانی علیه روسیه است و هر روز نیز بیشتر از روز قبل در ادامه دادن به این جنگ مصمم میشود. حال سوالی که مطرح میشود این است: ایالات متحده چه سودی از جنگ روسیه با اوکراین میبرد که حاضر است هزینههای آن و همچنین کمکهای تسلیحاتی بیدریغ به کییف را بپذیرد؟
نگاهی به برخی اخبار اقتصادی و تعاملات تجاری ایالات متحده با اروپا میتواند به این سوال پاسخ شفافتری بدهد.
از ابتدای جنگ، ایالات متحده بستههای متنوعی از محصولات نظامی را به اوکراین فرستاده و کشورهای اروپایی را نیز وادار کرده است در انبارهای تسلیحاتی خود را باز کرده و تا جای ممکن به اوکراین برای مقابله با تهاجم نظامی روسیه کمک کنند. در طول 10 ماه گذشته میزان کمکهای نظامی کشورهای اروپایی به اوکراین به قدری بالا بوده است که در ماه سپتامبر سال 2022 یعنی 5 ماه پیش، «جوزف بورل» مسؤول سیاست خارجی اتحادیه اروپایی هشدار داد انبارهای تسلیحاتی کشورهای اروپایی در حال خالی شدن است. هشدار بورل به کشورهای اروپایی برای این بود که آنها فکری به حال انبارهای خالی تسلیحاتی خود کنند و امید داشت بتوانند با تولید روزافزون تسلیحات، جای سلاحهای از دست رفته را به سرعت پر کنند. با این حال بسیاری از رسانهها و تحلیلگران نظامی بیان کردند به احتمال زیاد اروپا نمیتواند به میزان نیازش تسلیحات ساخته یا فراهم کند و باید بعد از مدتی دست به سوی کارخانههای تولید سلاح در آمریکا دراز کند؛ تجارتی بسیار پررونق و پرسود برای آمریکا که میتواند تا بخش زیادی، هزینههای انجامشده در اوکراین را جبران کند.1
از سوی یکی دیگر از بحرانهای به وجود آمده بعد از جنگ اوکراین، افزایش قیمت انرژی و بلاتکلیفی کشورهای اروپایی در چگونگی تهیه سوخت مورد نیازشان، بویژه گاز برای روزهای سخت زمستان بود. با آنکه همکاریها و هماهنگیهایی با کشورهای عرب منطقه شد تا بخش زیادی از این کمبود جبران شود اما عربستان و متحدانش اجازه ندادند قیمت انرژی کاهش یابد و به میزان تولیدات خود اضافه نکردند. در حوزه گازی نیز قطر و ترکیه که نامزدهای اصلی برای جانشینی گاز روسیه بودند، اعلام کردند ظرفیت لازم برای تولید گاز مورد نیاز اروپا را ندارند. در اینجا نیز این ایالات متحده بود که خود را به عنوان یکی از بزرگترین فروشندگان گاز به اروپا مطرح کرد. دولت بایدن در همان روزهای ابتدایی جنگ اعلام کرد میزان تولیدات گازی خود را افزایش میدهد تا بتواند بخشی از گاز LNG مورد نیاز اروپا را تامین کند. رسانهها اما خبر از افزایش بیسابقه تولیدات گازی ایالات متحده میدهند. رویترز در این باره نوشته است وعده بایدن در ماه مارس 2022 برای افزایش تولید 15 میلیون متر مکعبی گاز «الانجی»، نهتنها محقق شده است، بلکه در ماههای پایانی سال، افزایش تولیدات گازی آمریکا به رقمی بسیار فراتر از این رسیده و ایالات متحده را به نخستین فروشنده گاز «الانجی» در دنیا تبدیل کرده است. البته دولت بایدن قراردادهای گازی خود را به گونهای بسته است که به احتمال زیاد باعث ایجاد مشکلاتی در کشورهای غیراروپایی خواهد شد. فرستادن تمام گاز تولیدی آمریکا به اروپا به احتمال زیاد باعث میشود کشورهایی مانند پاکستان و هندوستان با کمبود شدید گاز و گرانی انرژی روبهرو شوند. آمارها نشان میدهد میزان صادرات گاز «الانجی» آمریکا به اروپا در 6 ماه ابتدایی سال 2022 بیشتر از تمام میزان گاز صادراتی این کشور به اروپا در سال 2021 بوده است.2
وبسایت تحلیلی- اقتصادی «بیزینس اینسایدر» در گزارشی از میزان سود شرکتهای گازی در صادرات گاز به اروپا نوشته است این شرکتها به دلیل افزایش قیمت انرژی در اروپا، سود بسیار زیادی از این معامله میکنند و به همین دلیل قراردادهای قبلی خود با بسیاری از کشورهای دیگر مانند هندوستان، کرهجنوبی، برزیل، پاکستان و مکزیک را انجام نداده و بر هم زدهاند. شرکتهای کشتیرانی آمریکایی نیز سود بسیار زیادی از این معامله میبرند و با قیمت بیشتر این محصولات را به اروپا ارسال میکنند. این وبسایت در نهایت به این نتیجه رسیده است که دوران رونق و شکوفایی برای شرکتهای گازی بزرگ آمریکا فرا رسیده است و میتواند با ادامه یافتن تحریمهای روسیه، تا سالها در همین وضعیت بماند.
بر همین اساس به نظر میرسد بهترین سناریو برای آمریکا در جنگ روسیه و اوکراین، ادامه این جنگ و افزایش تهدیدات علیه اتحادیه اروپایی باشد. «آنتونی کوردزمن» از تحلیلگران برجسته روابط بینالملل در اندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا نوشته است: اقدام آمریکا در کمک به اوکراین، نه کمکی بلاعوض، بلکه سرمایهگذاری عظیمی است که میتواند سود سرشاری را نصیب ایالات متحده کند؛ سودی که بسیار بیشتر از هزینههای آمریکا برای اوکراین است.
مساله بعدی در این باره، سود سرشاری است که آمریکا از افزایش بودجههای نظامی کشورهای اروپایی عضو ناتو میبرد. همواره در دولتهای گذشته ایالات متحده، بزرگترین چالش آمریکا با متحدان اروپاییاش، پایین بودن بودجههای نظامی این کشورها بود. دولت ترامپ بارها از اروپاییان خواسته بود سهم خود در بودجه نظامی ناتو را بالا ببرند و میزان هزینههای دفاعی خود را به ۲ درصد تولید ناخالص داخلی خود برسانند. کشورهای مختلف از جمله آلمان، بارها از این کار سر باز زده بودند اما جنگ اوکراین باعث شد بسیاری از این کشورها از ترس تهدیداتی که ممکن است روسیه برای کل اروپا داشته باشد، به افزایش بودجههای نظامی خود رو آوردند و این به معنای بالا رفتن بودجه نظامی ناتو و کم شدن سهم دولت آمریکا از هزینههای دفاعی ناتو است؛ مسالهای که تا یک سال گذشته احتمال وقوع آن بسیار دور از انتظار بود.
ایالات متحده غیر از مسائل اقتصادی، در مسائل سیاسی نیز سود بسیاری از جنگ اوکراین میبرد که مهمترین آن، جلوگیری از زوال قدرت و هژمونی این کشور در دنیاست؛ پروسهای که بر اساس نگاه تحلیلگران بینالمللی از مدتها پیش آغاز شده، در دوره ریاست جمهوری ترامپ سرعت بیشتری گرفت و حالا بایدن سعی دارد با دخالت در مسائل بینالمللی جلوی آن را گرفته و بار دیگر ثابت کند رهبری دنیا – یا حداقل کشورهای غربی- هنوز هم با ایالات متحده است.
فرزانه دانایی