اکثریت قریب به اتفاق تحلیلگران و اندیشکدههای آمریکایی در این موضوع اتفاقنظر دارند که مدتهاست نظم جهانی به سرکردگی آمریکا با چالشهای جدی مواجه شده است و ایران ، روسیه و چین اصلیترین قدرتهایی هستند که این نظم را دچار تغییر کرده و در حال دگوگونی آن هستند.
اتاق فکر و ساختار مشورتدهنده به حاکمیت در آمریکا، در ادامه برای سنگاندازی در مسیر تغییر نظم جهانی، تاکید کرده است که باید با تمام قوا و بهکارگیری تمامی ظرفیتها، کشورهایی که رهبری آمریکا را دچار چالش کرده، تضعیف و از میدان به در کرد. در این میان، نوع مواجهه آمریکا و شرکای واشنگتن با ایران قابلتأمل است. آمریکا و تروئیکای اروپا(انگلیس، فرانسه و آلمان) بارها اعتراف کردهاند که براندازی جمهوری اسلامی ایران امکانپذیر نیست. در جدیدترین نمونه، یکی از عناصر اپوزیسیون ضمن افشای محتوای دیدار اخیر «امانوئل مکرون» رئیسجمهور فرانسه با عناصر ورشکسته ضدانقلاب در کاخ الیزه، اعتراف کرده است که مکرون در این دیدار گفته «نه وظیفه داریم، نه اعتقاد داریم و نه مایلیم که نظام سیاسی ایران را تغییر دهیم». آمریکا و تروئیکای اروپا و نوچههای واشنگتن- بخوانید گاوهای شیرده- در منطقه، ناتوان از براندازی بهدنبال بیثباتسازی ایران از داخل با آشوب و اغتشاش و دوقطبیسازی هستند. نشریه نیوزویک اخیرا در گزارشی به قلم 2تن از کارشناسان اندیشکده آمریکایی «بنیاد دفاع از دموکراسیها»(FDD) به نامهای «ژنرال جیکوب ناگل» مشاور امنیت ملی نتانیاهو و «مارک دوبوویتز» متخصص حوزه تحریمهای ایران، با اشاره به آشوبهای اخیر در ایران نوشته است: «اگرچه حملات سایبری و اقدامات تروریستی از سوی اسرائیل، ابزارهای موثری در بیثبات کردن داخل ایران هستند؛ اما اعتراضات داخلی یک راه ساده، در دسترس و قدرتمند برای بیثبات کردن راهبردهای ایران است.»
در ادامه این گزارش آمده است: «باید این پیام به ایرانیان منتقل شود که حاکمیت، پولهایتان را دزدیده است و مردم ایران گمان کنند که بانکها بودجه کافی برای بازپرداخت پولهایشان را ندارند و در نتیجه، تمام پسانداز خود را از بانکها بیرون بکشند... باید محصول عملیات روانی این باشد که روزبهروز بر مردم خشمگین(از دانشآموز تا معلم) افزوده شود.» در «جنگ رسانهای» که بخشی از «جنگ ترکیبی» علیه ملت ایران است، حساب دشمن مشخص است. اما یکی از واقعیتهای بدیهی و انکارناشدنی در این جنگ، نقش عوامل داخلی و به عبارتی دنبالههای دشمن در داخل است. رهبر معظم انقلاب- 5 آذر 1401- در دیدار بسیجیان فرمودند: «اینجا آدم واقعاً متأسف میشود؛ یک عدهای ادعای فهم سیاسی هم میکنند لکن تحلیلهایشان در بعضی از روزنامهها یا در بعضی از بخشهای فضای مجازی واقعاً انسان را متأسف میکند. میگویند برای اینکه بتوانید این اغتشاشها را که در این چند هفته راه انداختهاند در کشور، تمام کنید و ساکت کنید- حالا این را کسانی میگویند که مدعی سیاستورزی و سیاستدانی و اطلاع از اوضاع جهانند!- باید مشکلتان را با آمریکا حل کنید... یا میگویند باید صدای ملت را بشنوید. من این دو تعبیر را دیدهام در نوشتهها: با آمریکا مشکلتان را حل کنید، صدای ملت را بشنوید.» ایشان همچنین- 28 آبان 1401 – در دیدار مردم اصفهان فرمودند: «پیشرفت احتیاج دارد به امید. دشمن روی امید ملت ایران متمرکز است. این امکانات گستردهای که دشمن به کار گرفته، این رسانهها، این ماهوارهها، این فضای مجازیِ عجیب و غریب، این تلویزیونهای مزدورِ مأجور، همه اینها برای این است که این امید را در مردم بکُشند...
اینها حتی به مسئولین هم طمع دارند که امید را از آنها بگیرند. خب، حالا یک امتدادی هم متأسفانه در داخل دارند؛ من ناچارم این را بگویم. آدم دلش نمیخواهد چنین واقعیتی وجود داشته باشد، اما هست؛ اینها در داخل امتداد دارند. امتداد آنها هم همین القای یأس، القای ناامیدی که «فایدهای ندارد»، «به جایی نمیرسیم»، «چه کار میخواهیم بکنیم» است؛ از این حرفها میشنوید. در داخل هم فلان روزنامه، فلان فعالِ فضای مجازی، متأسفانه از این چیزها دارند؛ اینها هم امتداد آنها هستند.» نکته قابلتأمل آنکه همصدایی و خطوط مشترک و به عبارتی فصل مشترک برخی در داخل- در پوشش روزنامه، سایت خبری، استاد دانشگاه، فعال سیاسی و...- با دشمن در جنگ ترکیبی اخیر، آنقدر متعدد و پرشمار است که به هیچ عنوان نمیتوان این همصدایی را اتفاقی و تصادفی نامید. به این موارد توجه کنید:
1- در ماهها و هفتههای گذشته، «بخش میدانی و خیابانی» پروژه دشمن در جنگ ترکیبی، چند مرحله داشت. الف- اعتراض، ب- اغتشاش، ج- شرارت مسلحانه، د- اقدامات تروریستی و کشتار دستهجمعی مردم. نکته قابلتأمل اینجاست که رسانههای معاند تمامی این اقدامات را صرفا «اعتراض» نامیده و افراد دخیل در این اقدامات را نیز «مردم معترض» و «جوانان معترض» مینامیدند. و اما بخش تأسفبرانگیز ماجرا آنکه دنبالههای دشمن در داخل در روزنامهها و سایتهای خبری و شبکههای اجتماعی، با تکرار ادبیات دشمن، اقدامات آشوبگران را از «اعتراض» فراتر نخوانده و حتی با عنوان «جنبش» از آن نام بردند.
2- در جنگ ترکیبی اخیر، وقتی اعتراض به سمت اغتشاش و شرارت مسلحانه و اقدامات تروریستی رفت، روزبهروز بر تعداد شهدا افزوده شد. از «مادرِ آرتین» تا «کیانِ 9 ساله» و از «آرشامِ 11 ساله» تا «آرمان علیوردی» طلبه شهید و «سید روحالله عجمیان» کارگر بسیجی شهید و.... در این میان قاطبه ملت ایران ضمن محکومیت و انزجار از اقدامات وحشیانه آشوبگران، با صدای بلند فریاد زدند که محاکمه و مجازات اشرار مسلح و تروریستها، با قاطعیت و بدون مماشات انجام شود. دستگاه قضا نیز در پاسخ به مطالبه آحاد مردم ایران، اشرار را محاکمه و مجازات کرد. در این مقطع رسانههای «سعودی- انگلیسی- اسرائیلی- آمریکایی» با هیاهو و جنجال جای ظالم و مظلوم و قاتل و مقتول را عوض کرده و به طرق مختلف تقلا کردند تا از محاکمه و مجازات اشرار جلوگیری کنند. در این میان برخی روزنامهها و سایتهای خبری منتسب به جریان مدعی اصلاحات همصدا و همراه با پروژه جنگ ترکیبی، با بیشفعالی به تولید محتوا پرداختند. این رسانهها از یکسو به پروژه «کشتهسازی» ضریب داده و از سوی دیگر با موجسواری بر احساسات مردم، با پدر و مادر و خواهر و برادر و خاله و دایی و عمو و عمه اشرار مسلح و تروریستها مصاحبه کرده و آنان را افرادی بیگناه و خیرخواه جازده و تقلا کردند تا از اجرای حکم جلوگیری کنند. نکته قابلتأمل اینجاست که مطالب و گزارشهای تولیدی رسانههای مدعی اصلاحات در این خصوص با استقبال رسانههای معاند همراه بوده و بهصورت ویژه و حداکثری بازنشر داده میشد.
3- یکی از علتهای اینکه آشوبهای اخیر با عنوان «جنگ ترکیبی» یا «جنگ هیبریدی» نامیده شد این بود که در آن بهصورت همزمان بر چند گسل تمرکز شد. الف- گسل جنسیتی، ب- گسل قومیتی، ج- گسل شیعه و سنی و د- گسل طبقاتی. در این میان، نقش رسانههای جریان مدعی اصلاحات در دامن زدن به این گسلها، قابلتأمل است. رسانههای مدعی اصلاحات از یکسو با سانسور جنایت اشرار مسلح و تروریستها، در ادعایی مضحک مدعی بودند که قومیتها علیه حاکمیت دست به قیام زدهاند و از سوی دیگر اخبار مثبت از جمله بهرهبرداری راهآهن استراتژیک خاش- زاهدان در سیستان و بلوچستان و بهرهبرداری از پروژه عظیم آبرسانی در کردستان و اقدامات مثبت دولت در خوزستان و دیگر استانها را سانسور میکردند. ادعای ظلم سیستماتیک به زنان در ایران و ادعای ظلم به اهل تسنن توسط حاکمیت در ایران از دیگر مصادیق همصدایی مدعیان اصلاحات با دشمنان در آشوبهای اخیر بود.
4- یکی از بخشهای اصلی جنگ ترکیبی اخیر، سنگاندازی در مسیر آموزش و فشلکردن روند آموزش در دانشگاهها و مدارس بود. در این میان برخی رسانههای مدعی اصلاحات همسو با دشمن با ضریب دادن به تجمعات اعتراضی در دانشگاهها، طوری القا میکردند که گویا تمامی دانشگاهها در سراسر کشور ملتهب بوده و مراکز دانشگاهی در حالت تعلیق و تعطیلی است. دشمن همزمان با دانشجویان و دانشگاهها، به سراغ دانشآموزان و مدارس هم رفت و اینگونه القا کرد که دانشآموزان در سراسر کشور علیه حاکمیت به میدان آمدهاند. رسانههای مدعی اصلاحات در این بخش نیز در پروژه دشمن بازی کردند. این در حالی بود که مشابه اعتراضات دانشجویی، تعداد مدارس و دانشآموزانی که در پروژه عملیات روانی دشمن بازی خورده بودند، در مقایسه با جمعیت کل دانشآموزان در سراسر کشور بسیار اندک و ناچیز بوده است.
5- تضعیف «تعامل با شرق» و «تطهیر و بزک اقدامات خصمانه غرب» نیز از دیگر بخشهای جنگ ترکیبی اخیر بود. در ماههای اخیر برخی دولتهای غربی و از جمله مقامات آلمانی با گروهکهای تروریستی و تجزیهطلب در اقلیم کردستان عراق دیدار کرده بودند. همچنین رئیسجمهور فرانسه صراحتاً از گروهکهای تروریستی و تجزیهطلب حمایت کرد. وزیر خارجه انگلیس صراحتاً گفت که در 90 روز 300 شخصیت و نهاد ایرانی را تحریم کردیم. مقامات سابق و فعلی آمریکایی نیز بارها بر ایجاد جنگ داخلی در ایران و تکهتکه کردن کشورمان اذعان کرده بودند. با این حال رسانههای مدعی اصلاحات همزمان با سرپوش گذاشتن بر این خصومت آشکار، عملیات روانی «شرقهراسی» را کلید زده و به آن ضریب دادند.
6- نفرتپراکنی علیه مدافعان امنیت، تردیدافکنی در فعالیت گروهکهای تروریستی از جمله داعش، باورسازی گسترده بودن اغتشاشات در سطح کشور و القای مخالفت اکثریت مطلق مردم ایران با جمهوری اسلامی، نفرتپراکنی علیه اقشار متدین و مذهبی، القای رخ دادن وضعیت بغرنج اقتصادی در آینده نزدیک، سانسور اقدامات مثبت حاکمیت و نادیده گرفتن اخبار خوب، سانسور حضور چشمگیر مردم در تشییع شهدا و راهپیمایی ۱۳ آبان و... از دیگر مصادیق همصدایی مدعیان اصلاحات با دشمن در جنگ ترکیبی اخیر بود.
7- همانطور که آحاد ملت ایران بر محاکمه و مجازات اشرار مسلح و تروریستها تاکید داشته و دارند؛ برخورد قاطع و بدون مماشات با معاونین در جرم نیز از مطالبات جدی و فراگیر مردم است. باید کسانی که با قلم خود، قمه اشرار را تیز و سلاح تروریستها را مسلح کردهاند، بدون مماشات محاکمه و مجازات شوند. چرا برخی رسانههای مدعی اصلاحات و برخی احزاب مدعی اصلاحات هر روز با لجنپراکنی، خوراک رسانههای معاند را تأمین کرده و جای قاتل و مقتول و ظالم و مظلوم را عوض کرده و بهجای برخورد قاطع و بازدارنده، شاهد برگزاری جلسات برخی مقامات با مدیران این رسانهها و سران احزاب مدعی اصلاحات هستیم؟! چرا رسانههایی از جمله اینترنشنال سعودی- بهعنوان بازوی رسانهای موساد- و بیبیسی فارسی- رسانه ساختار حاکمیتی دیکتاتوری و استعماری انگلیس- همزمان با برخی مدیران رسانهای مدعی اصلاحات، برای آزادی برخی روزنامهنگاران فعال در جنگ ترکیبی اخیر، یقه میدرند؟! چرا برخی فعالین مدعی اصلاحات دقیقا همسو و همصدا با دشمن، ضمن سانسور میراث نامطلوب «دولتِ اصلاحطلبان» بر معیشت مردم و سانسور تأثیر اغتشاشات اخیر بر اقتصاد، «دولت پُرکار» را ناکارآمد جلوه میدهند؟! همان دولتی که تنها در یک قلم همچنان مشغول تسویه بدهی کلان دولت اصلاحطلبان است. همانطور که پیش از این نیز اشاره شد، مطالبه آحاد ملت ایران، محاکمه و مجازات بخشی از فعالین مدعی اصلاحات به اتهام «معاونت در جرم» و همچنین «مباشرت در جرم» است. آن هم بدون مماشات و رودربایستی؛ خواه آن شخص مدیرمسئول فلان روزنامه باشد، یا نماینده سابق مجلس، یا مقام سابق دولتی.
مسعود اکبری