«زن، زندگی، آزادی » را باید از نو بخوانیم. منظورشان کدام زن و کدام معنا از زن است؟ یا آرمان شان کدام زندگی است؟ و اینکه آزادی در منظومه این جریان چه معنایی می دهد؟
آزادی یا دیکتاتوری ؟
یک مغازه دار اهل سردشت در مصاحبه ای می گوید صبح روزهایی که فراخوان اعتصاب می دهند چند موتوری از ابتدای بازار شروع به حرکت می کنند و در مسیرشان هر کدام از مغازه ها باز باشد شیشه اش را می شکنند و خسارتی وارد می کنند. بعضی مغازه دارها معمولا از ترسشان جرات نمیکنند در آن روزها مغازه شان را باز کنند.
ماجرای آن مغازه دار سنندجی با رئیس جمهور هم یک مورد دیگر است. وقتی یک مغازه دار کُرد از روی محبت به رئیس جمهور شیرینی تعارف می کند با تهدید مدافعان «زن زندگی آزادی» مواجه می شود و بعد از چند ساعت برای در امان ماندن از آسیب احتمالی با انتشار فیلمی از تعارف خود به رئیس جمهور ابراز پشیمانی می کند.
این صحنه دو سکانس دارد: اولی شخصیت خود آن مغازه دار است و دومی شخصیتی که پس از تهدید از خود نمایش میدهد. جالب آنکه این مغازه دار مطمئن است حتی اگر علیه رئیس جمهور حرف بزند خطری او را تهدید نمی کند اما میداند اگر علیه رئیس جمهور موضع نگیرد حتما دچار خسارت می شود.
برخی از هنرمندان هم که به عنوان خبرنگار سراغشان میرویم تا نظرشان را بپرسیم از ابراز نظر واقعی خودشان ابا دارند. میگویند همین جماعت تهدیدشان کرده اند که اگر از نظام دفاع کنید تمام کنسرت هایشان به آشوب کشیده می شود.
توییتر منوتو معنای آزادی را از این منظر بهتر به تصویر می کشد و آن را ابتکاری برای پیوستن به اعتصابات معرفی می کند.
زن، جسدی برای براندازی!
مدافعان «زن زندگی آزادی» کدام زن را می خواهند؟ تمام زنانی که نماد این جریان شده است را مرور کنید. همه شان زنانی هستند که یا خودکشی کردهاند و یا به دلایلی فوت شدند. زن در منظومه این جریان یک جسدی است که می تواند نماد مظلومیت باشد تا عواطف اجتماعی را تحریک کنند و مردم را علیه حکومت اسلامی تهییج کنند.
زن در منظومه این جریان یک ابزار است. گاهی ابزاری برای هوس رانی و گاهی ابزاری برای تهییج افکار عمومی برای یک براندازی!
زندگی با طعم تحریم و تجزیه!
سابقه تحریم ها به دوران ملی شدن صنعت نفت ایران باز میگردد. زمانی که دکتر مصدق و آیت الله کاشانی در دولت و مجلس کار را برای غربی ها سخت کردند و در نهایت نفت ایران از چنگ انگلیسی ها و غربی ها درآمد، شرکت های ایرانی توسط همین کشورها تحریم شد.
حالا مدافعان «زن زندگی آزادی» در تمام فراخوان هایشان به مردم فشار می آورند در اعتصابات نه چیزی بخرند و نه چیزی بفروشند. بازار را هم بهم میریزند تا کسی جرات نکند خرید و فروشی کند.
این جریان یک گام فراتر میرود. فضای مجازی را پر میکنند از این عبارت که مردم پول هایتان را از بانک ها بیرون بکشید چون میخواهیم سیستم بانکی را هک کنیم! بماند که صرف این عمل ضربه به بانک و اقتصاد کشور است اما اولین کسی که از هک بانک دچار گرفتاری و مشکلات خواهد شد چه کسی است؟ جز اینکه مردم در نقل و انتقال مالی برای ضروری ترین امور خود به بن بست می خورند؟ طنز روزگار ما این است که همین کمپین سازها مدعی حمایت از مردم هم هستند. زندگی مردم را به بن بست می کشانند و شعار زندگی سر می دهند.
این شروع ماجرا است پایان آن نیست. برنامه این جریان برای فردای براندازی چیست؟ ما می گوییم تجزیه، خودشان می گویند کنفدرالیسم! تعریف مایکل لدین از کنفدرالیسم را بخوانید. تعبیر لدین به این معناست: فدرالیسم یک دستی است که وصل به یک بدن است اما کنفدرالیسم دستی است که دیگر بدنی ندارد! بدن را بخوانید ایران و دست ها بخوانید اقوام.
تمام گروه های معارض از کومله و دموکرات و اهوازیه و ... وقتی در جلسه ای با محوریت امریکن اینترپرایز حول مایکل لدین عضو ارشد این اندیشکده آمریکایی جمع شدند بر سر یک ایده در مورد ایران توافق کردند و آن ایده کنفدرالیسم برای فردای براندازی در ایران بود. ایده محوری این جریان برای زندگی حذف ایران است. کردستانی بدون آذربایجان و آذربایجانی بدون سیستان و بلوچستان و خراسانی بدون خوزستان و ... این طرح فردای براندازی است که مدافعان «زن زندگی آزادی» بر سر آن توافق کرده اند.