بازگشت به خشونت های رادیکال سال ۶۰ پایان مسیری است که در دوماه اخیر آمدهایم، گرچه این راه از یک اعتراض کاملاً اجتماعی شروع شد و بخشی از مردم هم با آن همراه شدند، اما در کمتر از ۶۰ روز ما ابتدا به فاز آشوب و در آخرین روزهای آبان به تندترین فاز یعنی خشونت مسلحانه دچار شدیم و یک حرکت اعتراضی به سرعت به تروریسم خیابانی و شهری تبدیل شد، درواقع این انقلاب ادعایی، بازتولید همان تروریسمی بود که داعش را در سوریه به سیاهی کشاند. وقتی هم خشونت وجه غالب یک حرکت شود، به مرور چهره ضد مردمی طراحان آن برای مردم آشکار میشود و ریزش اجتماعی و فاصلهگذاری با تروریسم خونین شروع میشود و به همین دلیل دیگر شما در سرخط خبرهای بیبیسی واژههایی مثل خیزش سراسری را نمیبینید.
وقایع پایان آبان دیگر هیچ نسبتی با اعتراضات اولیه شهریور ۱۴۰۱ نداشت و بیشتر شبیه تروریسم خرداد و تابستان سال ۶۰ بود و از این رو آنچه در سه روز فراخوان آبان در برخی شهرهای ایران گذشت، قطعاً «مجاهدینی کردن» عرصه فعالیت براندازان و تجزیهطلبان بود که چشمانداز نهایی آن تبدیل ایران به ایرانستان و خرابهای جنگ زده مثل سوریه، سودان و لیبی و تضعیف حداکثری جمهوری اسلامی بود.
برای بررسی صدر تا ذیل این اتفاقات از نقطه مبدا یعنی در شهریور ۱۴۰۱ تا نقطه پراکندگی آن و تبدیل شدن به تروریسم عریان و خشن در آبان با یکی از چهرههای امنیتی و تحلیلگران حوزه امنیت و جنگ شناختی گفتگو کردهایم که مشروح این گفتگو در ادامه آمده است:
این تحلیلگر حوزه امنیت با بیان اینکه ما میتوانیم حوادث اخیر را در سه فاز مورد بررسی قرار دهیم، اظهار داشت: درباره اتفاقات اخیر در ایران، قرار بود ابتدا درگیری را بین گرایشها و سلایق مختلف از دانشگاه آغاز کنند و سپس آن را به جامعه سرایت دهند و موجب شکلگیری خشونت گسترده و درگیری بین صفوف ملت ایران شوند، اما اتفاق مهمی که در دانشگاه افتاد این بود که خوشبختانه این روند در دانشگاه به دلیل بردباری و صبری که از سوی دانشجویان نشان داده شد، به سنگ خورد و به شکست انجامید و دانشگاه به عنوان کانون احساسات رقیق جوانی نتوانست این نتیجه دلخواه دشمن را رقم بزند.
فاز اول؛ آشوب در دانشگاه
وی با تاکید بر اینکه در فاز اول دشمن نتوانسته نتیجه دلخواه را از دانشگاه بگیرد، ادامه داد: با اینکه دانشجویان در کف دانشگاهها فحش شنیدند، اما در مقابل آن، گل و شعارهای بسیار مهربانانه دادند و این رفتار ناشی از این بود که هدف دشمن را برای ایجاد تشنج و خشونت از سطح دانشگاه کاملاً درک کرده بودند و از این رو در مقام مقابله با اینکه شعار و فحشهای بسیار رکیک داده میشد، اما منجر به عصبیت و تندی کردن قطبه دانشجویان نشد در حالی که دشمن تصور میکرد با این فحاشیها بتواند، نیروهای معتقد را به عصبانیت بکشاند و این چرخه خشونت را تشدید کند به طوری که این خشونت از دانشگاه به جامعه سرریز شود به طوری که دیگر جمع نشود.
این کارشناس حوزه جنگ شناختی با بیان اینکه دشمن به درستی برای این فاز برنامهریزی کرده بود، اما آنچه به عنوان پادزهر این پلنِ خطرناک عمل کرد، خویشتن داری و صبر دانشگاه و رفتار صبورانه دانشجویان بود، گفت: این روند سبب شد، این طرح در دانشگاه به شکست بیانجامد و از آن مقطع فاز دوم را فعال کردند.
فاز دوم تحریک کردن شهرستانها
وی ادامه داد: بعد از شکست در فاز دانشگاه، فاز دوم که فعال کردن شهرستانها بود، کلید خورد و آنها جمعیت و نیروهایی را به سمت شهرهای کوچک فرستادند به این امید که این امر موجب شود تبلیغات گستردهای علیه ایران شکل بگیرد و طوری وانمود شود که انگار سراسر ایران دچار آشوب است؛ بنابراین در هر شهر کوچکی یک حرکت سازماندهی شده شکل گرفت و این سیاستی بود که برای ادعای خیزش سراسری دنبال شد.
این تحلیلگر حوزه امنیت با بیان اینکه در روزهای شروع این اتفاقات، سر خط و تیتر اصلی رسانههای خارجی ضد ایرانی همین عنوان خیزش سراسری مردم ایران نام گرفت، اما بعد شکست در فاز دوم هم مجبور شدند تیتر محوری خود را تغییر دهند، گفت: شبکههای تلویزیونی ضدایرانی و معاند اکنون یک عنوان کلی دارند که اخبار مربوط به ایران را ذیل آن میآوردند.
بازگشت به ناآرامی تهران با تز سازگارا
به گفته وی بعد از شکست در این فاز محسن سازگارا مطرح کرد که ما باید یک حرکت سراسری در ایران شکل دهیم و مشخص بود که این بحث در یک اتاق فکری به عمل آمده است، افزود: آنها تصورشان این بود که این تز میتواند برای آنها نتایج خوبی داشته باشد، اما وقتی که این فاز هم جواب نداد، آنها ضربه جدی خوردند، به این معنا که نیروهایی که از خارج کشور آمده بودند، در بین مردم شناخته شدند و این یک ضربه جدی به سیستم عملیاتی آنها بود.
«این روند موجب شد که محسن سازگارا اعلام کند باید به تهران بازگردیم و اجازه ندهیم تهران روی آرامش ببیند چراکه اگر تهران آرام باشد، یعنی ما قافیه را باختهایم بنابراین آنها بحث آشوب در تهران را مجدداً در دستور کار قرار دارند که در این زمینه هم شکست مهمی را متحمل شدند.»
فاز تروریستی و انقطاع کامل از مردم
این کارشناس مسائل سیاسی تاکید کرد: با شکست این فازهای مهم مشخص بود که آنها وارد فاز ترور خواهند شد، هرچند این فاز هزینههای زیادی را برای ملت به بار میآورد، اما قطعاً ارتباط آنها با تودههای مردم قطع میشد چراکه این جریان بنا داشتند بتوانند تودههای ناراضی را و کسانی که دچار دلخوری و ناراحتی از مسائل اقتصادی و اجتماعی بودند را با خود همراه کنند درحالی که در فاز نظامی به هیچ وجه این امکان برای آنها وجود نداشت که بتوانند مردم را با خود همراه کنند، چون در فاز نظامی و تروریسمی هیچ منطقی وجود ندارد. البته شاید در روزهای اول بتوانید بگویید این کار را انجام ندادیم یا آن را به گردن نظام بیندازید، اما در مجموع ورود به فاز تروریستی یک انقطاع ایجاد میکند، اما توجهی به این انقطاع نشد.
وی در خصوص ناآرامیهای کردستان تصریح کرد: مقوله کردستان و ناآرامیها در این استان هم موضوع دیگری بود که به صورت مستقل دنبال کردند به این معنا که آنها طرحی را دنبال کردند که مهاباد را به دلیل سابقه تاریخی و اینکه یکبار توانستند در دوره پیشهوری، جمهوری را در مهاباد به وجود آورند، لذا طرحی را مختص مهاباد طراحی کردند و این جدا از بخش اغتشاشات و درواقع پروژه کردستان کاملاً یک پروژه مستقل بود.
طرح مهاباد برای تبدیل به کانون تحرکات
«در مهاباد نیروهای خود را از خارج کشور وارد کردند، یعنی نیروهایی که توسط صهیونیستها و آمریکاییها در کردستان عراق آموزش دیده بودند را به داخل کشور آوردند، اما وقتی سپاه مراکز آموزشی آنها را موشکباران کرد، یک مربی آمریکایی هم در آنجا کشته شد؛ بنابراین طرح مهاباد برای اینکه تبدیل به کانون تحرکات علیه ایران شود به دلیل ذهنیت بسیار منفی خود کردها از کوموله به نتیجه نرسید.»
این کارشناس حوزه جنگ شناختی ادامه داد: در اوایل انقلاب کوموله و دموکراتها در این منطقه حاکم شدند و در آنجا جنایات بی شماری مرتکب شدند، به همین دلیل خود مردم کرد نسبت به این جریان یک ذهنیت منفی داشتند و با این جریان همراهی نکردند. نهتنها حمایت نکردند بلکه اطلاعاتی توسط خودشان به نیروهای امنیتی ارائه شد که اعلام کردند چنین تحرکاتی در حال شکلگیری است و در مجموع سبب شد این طرح کاملاً شکست بخورد.
وی درباره پشتوانه این جریان در خارج از کشور گفت: این جریان بر روی حمایت بیرونی حساب بسیار ویژهای باز کرده بودند و فکر میکردند که قادر خواهند بود به لحاظ سیاسی و تبلیغاتی آنها را پشتیبانی کنند، البته حمایتهای جدی هم صورت گرفت منتهی این روند برایشان نتیجه بخش نبود چراکه خلاف عرف دیپلماتیک کارهای بسیاری صورت گرفت که سابقه نداشت و در مجموع هم نتوانستند در این زمینه هم به آنچه میخواستند، برسند و حتی در حال حاضر از شعارهای قبلی که در شبکههای تلویزیونی درباره خیزش سراسری و قیام سراسری ملت ایران میدادند، عدول کردهاند به طوری که این شعار دیگر کاملاً محو شده است.
جریانات تجزیهطلب متوجه شدند بازی خوردند
این کارشناس مسائل امنیتی در عین حال تاکید کرد: این جریان احساس کرد که بازی خوردند و این خیلی مهم است که آنها احساس میکند بازی آمریکاییها در پشت صحنه را خوردند، درحالی که با خیلی از آنها برای ایجاد وحدت صحبت شده بود، اما اکنون احساس میکنند که مسائل زیادی پشت صحنه وجود داشته که آنها از آن بیخبر بودهاند به ویژه در بحث رهبری این جریانات توافقاتی انجام داده بودند.
وی گفت: آمریکا و صهیونیستها توانسته بودند با مذاکراتی که با جریانات مخالف ایران انجام داده بودند به هر کدام از آنها یک تصویر و وعدهای بدهند مبنی بر اینکه ما شما را محور قرار میدهیم، اما اکنون متوجه شدند اکثر آن وعدهها دروغ بوده است و فقط برای اینکه بتوانند یک اجماع بین نیروهای مخالف جمهوری اسلامی ایجاد کنند، یکسری وعده و وعید داده بودند و حالا به خوبی میدانند، آن وعدهها هیچ پایه و اساسی نداشته است و فقط برای فریب این جریانها و حل اختلافات به صورت موقت انجام شده تا بتوانند با یکدیگر کار مشترکی را علیه جمهوری اسلامی پیش ببرند.
این کارشناس مسائل سیاسی افزود: بنابراین پیشبینی ما این است با روشن شدن برخی از مسائل پشت پرده در چند روز آینده این اختلافات بین گروههای مخالف ایران بسیار شدیدتر شود و از این رو باید منتظر رونمایی از اختلافات داخلی خود این جریانات باشیم که اتفاقاً بسیار هم جدی خواهد بود و ما در آینده نزدیک این اختلافات را در اوج خواهیم دید.