برخی خبرها حاکی از احتمال کاهش ارتباط دیپلماتیک برخی کشورهای اروپایی با ایران در سطوح مختلف یا حتی قطع کلی آن است. چیز عجیبی نیست و البته جدید هم نیست. اما ماجرا چیست و واکنش ما باید چه باشد؟
یک. یکی از ایرادات اساسی هیئت حاکمه چند کشور متخاصم با ایران آن است که بیشازحد برای رسیدن به مقصود عجله دارند و اغلب مواضعشان در ارتباط با ایران با چاشنی دستپاچگی همراه است. طبیعی هم هست. چند دهه است که رویای سرنگونی حکومت مردمسالار ایران را در سر میپرورانند و هرچه بیشتر میجویند، کمتر مییابند؛ بهسان گرسنهای که مدتهاست خوراک ندیده و بهمحض رسیدن به غذا همچون قحطیزدهها رفتار میکند. در همین فرانسه، از دوران فرانسوا میتران، تمام رئیسجمهورها در پی شکستن قدرت مردمسالار و برآمده از انقلاب اسلامی بودند، همه هم ناامید شدند، برخی راهی دیار باقی شدهاند و آرزو به گور بردند و حالا پس از ژیراک و سارکوزی و اولاند، ماکرون همین خط را دنبال میکند. هرقدر هم که اپوزیسیون خارجی ایران تلاش میکند اهداف خود را خواست مردم جلوه دهد و چهرهای غیر وابسته و حتی منتقد قدرتهای جهانی از خود بنمایاند، عاقبت در دام زروزیور و دیدار با اینوآن میافتد و در فاصله چند هفته از شروع برخی ناآرامیها، رئیسجمهور فرانسه با زنی بدنام دیدار میکند.
دو. براندازان عادت کردهاند که هرازگاهی، برای حفظ ظاهر هم که شده، دعوای زرگری به راه بیندازند و مثلا تلویزیون بیبیسی فارسی و ایران اینترنشنال باهم جدل رسانهای میکنند و عدهای کماطلاع هم باور میکنند. نمیدانند که همان دولتی که پول بیبیسی را میدهد، حکام سعودی را بر سرکار نگاه میدارد که بتوانند در لندن تلویزیون به راه بیندازند، چه اینکه زمانی ترامپ-متحد راهبردی دولت انگلیس- از عربستان عهد بن سلمان بهعنوان گاو شیردهای نامبرده بود که اگر یک هفته حمایت نشود سقوط میکند.
سه. در چند دهه اخیر، چند باری در ایران اسلامی ناآرامی داشتهایم.
روش کار دولتهای اروپایی معمولا این است که در زمان اوج ناآرامی، سفارتخانههای خود را در تهران نگه میدارند و فعالیتهای رسانهای کشورهای خود علیه ایران را راهبری میکنند، اما بهمحض آنکه فضا بهسوی آرامش رفت، سفرا و وابستگان خود را به علت آنچه ناامنی میدانند، فرامیخوانند و تلاش میکنند روی آتش در حال خاموشی، بنزین بریزند. این بار هم جز این نیست و از این ترفند، طرفی نمیبندند.
چهار. قابلباور نیست که رسانههای اپوزیسیون و برخی وابستگان داخلی آنها، از وقایع اخیر ایران با عنوان نسلکشی یاد میکنند که طبیعتا ناشی از ترکیب سواد بسیار کم و وقاحت بی وصف آنهاست. در ماجرای اخیر ایران، مجموع شهدا و درگذشتگان حافظان امنیت، مردم حامی کشور و حتی معترضین خیابانی، از چند ده نفر تجاوز نمیکند. نسلکشی، کشتار ده درصد از جمعیت الجزایر به دست سربازان فرانسوی بود، نسلکشی، مسلح کردن و کشتار ۸۰۰ هزار نفر از مردم رواندا از سوی دولت فرانسه بود، نسلکشی، اقدامات انگلیس در آرژانتین است، نسلکشی، قتلعام ده میلیون ایرانی در اثر قحطی در دوران تسلط انگلیسیها بر کشور بود، نسلکشی، قصابی و سلاخی اسرائیلیها در صبرا و شتیلا، دیر یاسین و قاناست. همین دولت فرانسه، دو دهه قبل به ایران خونآلوده صادر کرد. بدویت مدرن، فروش لبنیات آلوده ناشی از انفجار چرنوبیل به شرقیهاست. توحش، خالی کردن بار کشتیهای آلوده به مواد رادیواکتیو در نزدیکی سواحل کشورهای آفریقایی است. سلاح کشتارجمعی، همین تلویزیون سعودی ایران اینترنشنال است که حتی پیش از وقایع اخیر و ضریب دادن به تجزیهطلبان، مرتب از فعالان و حامیان ایران فدراتیو سخن میگفت و حداقل عقلی هم نداشت که آخر این اصطلاح، حتی در مورد کشورهای ذاتا فدراتیو هم کاربرد ندارد!
پنج. اصل این وقایع که گذشت و شاید دنبالهای از آن تا چند هفته کشیده شود. ما بارها از مسئولان خواستهایم که صدای اعتراض بهحق مردم را بشنوند و آن را پیگیری خواهیم کرد. اما بدخواهی خارجیها، ارتباطی با اعتراض مردم ایران ندارد و تنها از آن بهعنوان پوشش ونقاب استفاده میکند، نقابی که البته به علت آنچه ذکر آن دربند اول رفت، زود هم از چهره میافتد.
شش. سفارت هر کشور اروپایی که از ایران رفت، باید تا مدتها پشت دروازه ایران بماند و فعلا راهی برای بازگشت نداشته باشد. کاهش فوری واردات اقلام غیرضروری از کشورهایی که در چند هفته اخیر شیطنت کردهاند نیز ضروری است. اقدامات جدی بینالمللی، رسانهای و سیاسی هم باید در دستور کار باشد.
سید محمد بحرینیان