جنگی که در ظاهر با اولویت ترانزیتی در قفقاز جنوبی شکل گرفته بود، با گذر زمان و پدیدار شدن ابعاد و زوایای آن، اهداف پنهان خود برای تجزیه ایران توسط محور عبری- عثمانی- غربی را آشکار کرد. این جنگ که با برتری آذربایجان بر ارمنستان از جنگ دوم قرهباغ و با پیشروی در خاک آن با کمک همهجانبه رژیم صهیونیستی و ترکیه در چند روز گذشته شروع شد، با به خطر افتادن مرزهای مشترک ارمنستان و ایران، حضور نظامی ایران در مرزهای شمال غرب خود را برای جلوگیری از زیادهخواهیها و عدم تغییرات ژئوپلیتیک منطقه به همراه داشته است. تنش قفقاز جنوبی حالا رنگ و بوی تجزیهطلبی در مرزهای ایران را به خود گرفته است. هر چند تمرکز آن بر مناطق آذربایجان ایران بوده است اما در مرزهای کردنشین نیز شاهد تحرکاتی با حمایتهای خارجی و اقلیم کردستان بودهایم.
با ورود نانسی پلوسی، رئیس مجلس نمایندگان آمریکا به ایروان، معادلات و بحران قفقاز جنوبی پیچیدهتر و یافتن راهی برای برونرفت از این بحران سختتر شد. پلوسی با حضور خود در ایروان و محکوم کردن تجاوز آذربایجان، از ارمنستان حمایت سیاسی به عمل آورد. این حمایت سیاسی هر چند در کوتاهمدت میتواند بر اهداف و بلندپروازیهای آذربایجان و ترکیه تاثیر بگذارد اما از آنجا که آمریکا هم به دنبال ایجاد دالان تورانی ناتو (کریدور زنگزور) برای راضی نگاه داشتن اروپاست، در بلندمدت نمیتواند تاثیر چندانی داشته باشد. به دنبال حضور پلوسی در ارمنستان و شرکتش در مراسم یادبود قتلعام ارامنه توسط دولت عثمانی که با گریه کردنش همراه بود، به نظر آمریکاییها کارت بازیای برای خود و علیه ترکیه ایجاد کردند تا در آینده و فرصت مناسب در مقابل زیادهخواهیهای ترکیه و منافع آن مانند تنش بین ترکیه و یونان، بتوانند از آن استفاده کنند. هر چند در کل به نظر نمیرسد در تحولات قفقاز جنوبی، آمریکا علیه منافع و اهداف محور آذربایجان-رژیم صهیونیستی- ترکیه وارد عمل شده باشد.
در کنار موارد گفته شده، حضور پلوسی در ایروان از جهتی برای تحت فشار قرار دادن روسیه که ارمنستان از آن ناامید شده بود و با اهدافی چون حذف یا کاهش نفوذ جمهوری اسلامی ایران در ارمنستان است که میتوان آن را یکی از مهمترین مؤلفههای امنیت ارمنستان در درگیریهای اخیر در نظر گرفت. در این باره «آلن سیمونیان» رئیس مجلس ارمنستان مخالفت آمریکا را مانع اصلی دریافت کمک از ایران دانسته است. با در نظر گرفتن جنگ اوکراین و درگیر شدن روسیه در این جنگ شاهد کمرنگ شدن تمرکز روسیه بر قفقاز جنوبی و تحولات موجود در حیاط خلوت آن بودهایم.
از طرفی جمهوری اسلامی برای از دست ندادن مرزهای خود بویژه بعد از حضور آمریکا و احتمال مطرح شدن دوباره طرح گوبل برای جابهجایی اراضی بین ارمنستان و آذربایجان که در ادامه به آن خواهیم پرداخت و از طرف دیگر در بحبوحه ناآرامیهای داخلی، باید با طرح و برنامههای تجزیهطلبانه محور عبری- عثمانی- غربی مقابله کند. باید در نظر داشته باشیم در کل تمام تحولات و تحرکات انجام شده در قفقاز جنوبی علیه منافع ملی ایران بوده است و ایران در این منطقه مقابل اشتراک منافع بازیگران و دولتهای متعدد منطقهای و فرامنطقهای چون ترکیه، آذربایجان، رژیم صهیونیستی، اتحادیه اروپایی، آمریکا و... به تنهایی قد علم کرده است.
* طرح گوبل، طرحی کاملاً ضدایرانی در حل بحران قرهباغ و درگیریهای بین ارمنستان و آذربایجان
طرح گوبل، طرح معاوضه سرزمینی برای حل بحران قرهباغ بود. مطابق این طرح، سرزمینهای جنوب ارمنستان در مرز با ایران به جمهوری آذربایجان واگذار میشد تا خاک اصلی به نخجوان وصل شود و در مقابل قرهباغ به ارمنستان واگذار میشد. از بین همه طرحهای مطرح شده برای حل بحران قرهباغ، این طرح ضدایرانیترین طرح ممکن بود، چرا که ارتباط زمینی بین ایران و ارمنستان را قطع و ارتباط ایران با دریای سیاه و اروپا را به اراده جمهوری آذربایجان متکی میکرد. جمهوری اسلامی ایران بنا به مخالفتها و موضعگیری سیاسی و عملیاش تا الان، سد راه اجرایی شدن آن شده است.
در جوامع خاورمیانه، مبانی هویت اصالتا با قومیت و دیانت بوده و ملیت امری ثانویه محسوب میشود.
محور عبری- عثمانی- غربی هر کدام با طرح و برنامههای خاص برای تجزیه بر اساس قومیت و یا تضعیف ایران به هر شکل از جمله دکترین اختاپوس رژیم صهیونیستی، دنیای تورک یا پانترکیسم ترکیه و طرحهای آمریکایی چون خاورمیانه جدید، برای ضربه زدن و تجزیه ایران در منطقه قفقاز جنوبی دور هم جمع شدهاند. هر چند اختلافاتی هم در بین این طرح و برنامهها با یکدیگر وجود دارد اما در تجزیه ایران دارای اشتراک منافع بالایی هستند.
* طرح خاورمیانه جدید آمریکا
با مخالفت اعراب با طرح آمریکایی- اسرائیلی خاورمیانه بزرگ، آنها ابتدا به دنبال تلطیف این طرح رفته و با اعمال تغییراتی از آن به عنوان «خاورمیانه گستردهتر» یاد کردند اما ناکامی آمریکا در رسیدن به اهداف خود در افغانستان و عراق بویژه شکست سخت اسرائیل در جنگ 33 روزه لبنان (2006) و جنگ 22 روزه غزه (2008) طرح شوم آمریکایی-اسرائیلی خاورمیانه بزرگ که برای تجزیه کشورهای خاورمیانه بویژه ایران بود، با شکست مواجه شد. بدین ترتیب به دنبال طرح دیگری به نام خاورمیانه جدید رفتند.
هدف اصلی طرح خاورمیانه جدید را که توسط آمریکا مطرح شده بود، میتوان اینگونه ذکر کرد: تجزیه برخی کشورهای بزرگ و اصلی خاورمیانه (از جمله ایران) و ایجاد کشورهای کوچک مبتنی بر قومیت که هر یک برای حفظ منافع و امنیت خود نیازمند حمایت آمریکا باشند و همچنین تضعیف ژئوپلیتیک هلال شیعی با تمرکز بر کشورهای عربی و ایران و با شعار مقابله با ژئوپلیتیک شیعه به رهبری ایران. تجزیه جمهوری اسلامی ایران با توجه به تعدد اقوام و زبان در داخل کشور از جمله ترک (آذری)، بلوچ، کرد، عرب، ترکمن و... و داشتن مرزهای مشترک با کشورهایی با قومیت و زبان مشترک، از نظر آنها آسان است.
در همین راستا بر اساس طرح یاد شده، «مارک دوبوویتز» رئیس اندیشکده بنیاد دفاع از دموکراسیها (FDD) با در نظر گرفتن تظاهرات و تجمعات اخیر در ایران میگوید: «جمهوری اسلامی ایران هم باید مانند شوروی تجزیه شود. ما باید هر چه در توان داریم به معترضان کمک کنیم تا فروپاشی ایران محقق شود. الان به یک رئیسجمهور چون ریگان نیاز داریم» (ریگان معمار تجزیه شوروی سابق بود). به نظر میرسد طرح خاورمیانه جدید و بحث تجزیه کشورها نه تنها فراموش نشده، بلکه با انگیزهای مضاعف پیگیری میشود.
* دکترین اختاپوس رژیم صهیونیستی
شاید به نظر برسد با کنار رفتن «نفتالی بنت» دکترین آن نیز کنار گذاشته شده است اما در عمل شاهدیم این دکترین همچنان توسط رژیم صهیونیستی برای ایجاد ناآرامیهای اجتماعی در داخل ایران پیگیری و اعمال میشود. بنت محور مقاومت را به یک اختاپوس تشبیه میکند که ایران به عنوان سر و دیگر اضلاع مقاومت به عنوان بازوهای آن عمل میکنند. بنت مدعی است تهران مدتها به وسیله بازوهای خود به رژیم صهیونیستی آسیب وارد کرده اما به دلیل مشغول شدن تلآویو به مقابله با بازوهای ایران، تهران خود از تبعات اقدامش آسودهخاطر مانده است. صهیونیستها میگویند باید با رها کردن بازوها مستقیم سراغ سر دشمن (ایران) رفت.
نفوذ و حضور رژیم صهیونیستی که موجودیت ایران را برای بقای خود مانعی مهم میبیند، در سالیان گذشته در جمهوری آذربایجان بر کسی پوشیده نیست. این رژیم با ارسال تجهیزات و تسلیحات نظامی به آذربایجان از گذشته و بویژه در روزهای اخیر که با پرواز مستقیم تلآویو به باکو انجام شده است، علاوه بر حمایت از آذربایجان، جای پایی نیز در مرزهای ایران برای خود باز کرده است که شاهد انجام عملیاتهای خرابکارانه علیه ایران و امنیت ایران بودهایم. در کنار آن رژیم صهیونیستی در سالهای گذشته دولت باکو را تشویق به تحرکات جداییطلبانه علیه ایران و الحاق مناطق آذری(ترک)نشین آن به کشور خود کرده است که از آن تحت عنوان پانآذریسم و کشوری به نام آذربایجان بزرگ یاد میشود. حضور و نفوذ خانم «براندا شفر» در جمهوری آذربایجان به عنوان مشاور شرکت نفتی سوکار یکی از این مصادیق قلمداد میشود. کتابهای شفر را «مانیفست پانترکیسم در ایران» میدانند و اقدامات تحریکآمیز سفیر جوان رژیم صهیونیستی در باکو نشان برنامه قبلی آنها برای این تحرکات تجزیهطلبانه است.
تشکیل کردستان بزرگ از جمله طرحها و برنامههایی است که با تجزیه کشورهای ایران، ترکیه، عراق و سوریه ایجاد میشود. در ارتباط با ادعای «ملت و کشور تاریخی کردستان»، برخی تجزیهطلبان کرد راجع به کشور تاریخی کردستان و حق تاریخی مردم کرد برای استقلال ادعا زیادی دارند ولی این ادعا کاملا بیاساس است؛ حداقل به خاطر 2 دلیل؛
اول، از نظر تاریخی در هیچ برههای از زمان، کشور مستقلی به نام کردستان وجود نداشته است.
دوم، استناد به وجود ناحیهای تاریخی به نام کردستان به عنوان اساس تجزیهطلبی از ریشه اشتباه است. خراسان، سیستان و گیلان با نام کنونی همگی از لحاظ تاریخی سابقه طولانیتر از کردستان دارند ولی مردمان هیچیک از این نواحی تجزیهطلب نیستند.
رژیم صهیونیستی علاوه بر آذربایجان، در اقلیم کردستان عراق نیز که در دست اکراد است، نفوذ و حضور فعال دارد. این منطقه نیز در مرز با ایران قرار دارد و از این لحاظ برای رژیم صهیونیستی حائز اهمیت فراوان است. البته به خاطر تحرکات آنها علیه امنیت ملی ایران قبلا مورد هدف موشکهای ایرانی قرار گرفته است و در روزهای گذشته و به دنبال دست داشتن رهبران همدست اقلیم با رژیم صهیونیستی و کومله در ناآرامیهای اخیر ایران دوباره توسط نیروهای نظامی ایران مورد ضربات سنگین قرار گرفته است.
* دنیای تورک و پانترکیسم ترکیه
ترکیه به دنبال ایجاد جهان تورک از دولتهای آسیای مرکزی و استان سین کیانگ چین گرفته تا قفقاز جنوبی و مناطق شمالی ایران است. شعر «آی آراز»ی که رجب طیب اردوغان خواند یا نقشهای که به همراه «باغچه لی» از آن رونمایی شد، هشداری روشن برای منافع ملی ایران بود که با کمترین واکنش ممکن در آن زمان از طرف ایران مواجه شد. ترکیه به دنبال اتصال نخجوان به آذربایجان از طریق کریدور زنگزور یا تصرف سیونیک ارمنستان بوده تا از طریق دریای خزر به آسیای میانه و سایر دولتهای ترک در آسیای صغیر متصل شود. برای این منظور در آخرین اقدام خود با نامگذاری گویچ- زنگزور بر استان سیونیک ارمنستان، برای آن پرچم و رئیس جمهور تعیین کرده و میخواهد آن را به عنوان کشور مستقل در نظر بگیرد. به دنبال ناآرامیهای اخیر ایران نیز ترکیه و جمهوری آذربایجان نقش پررنگی در هشتگسازی و داغ نگه داشتن تنور اعتراضات داشتهاند.
***
طرحهای یادشده کاملا شفاف، هر سه علیه منافع ملی و موجودیت ایران است و طراحان قطعا به دنبال شرایط مناسب چون از دست رفتن انسجام داخلی و وحدت ملی یا ایجاد شکاف بین مردم و مقامات نظام و... که به نوعی در ایجاد هرجومرج و ناآرامیهای داخلی کارساز باشد، هستند. به نظر میرسد دولت متمدن ایران باید هر چه زودتر از بحران داخلی عبور کرده و با توجه به موقعیت ژئوپلیتیک خاص خود با ایجاد توازن مثبت بین شرق و غرب از ضربات و تحریمها خارج شده و نقش فعالتری در مباحث منطقهای و فرامنطقهای به عهده بگیرد، هر چند در کوتاهمدت باید نگاه ویژهای به قفقاز جنوبی داشته باشد تا از این بیشتر در منطقهای که باید حیاط خلوت و حوزه نفوذش میبود، دچار شوک نشود و بیش از پیش در حالت تدافعی قرار نگیرد. ایران باید هوشیار باشد تا در کوتاهمدت مرز با ارمنستان را از دست ندهد، چرا که این امر موجب به خطر افتادن اراضی و موجودیتش در بلندمدت خواهد بود.
مهدی فیضاللهی