یک سال پیش در همین روزها وقتی آمریکا از باتلاق خودساختهاش در افغانستان پس از بیست سال پا به فرار گذاشت و طالبان به قدرت رسید؛ گروهی در داخل ایران خواستار مداخله نظامی ایران در افغانستان، حمایت از برخی اقوام و گروههای مذهبی این کشور و جنگ با طالبان شدند. حالا اما با گذشت یک سال دیگر خبری از آن پیشنهاد احمقانه نیست. پیشنهادی که در صورت انجامش خودمان با دست خودمان آتش یک نزاع بیپایان قومی و مذهبی را در همسایه شرقیمان شعلهور میکردیم و در نتیجه ناامنی و آشوب را به مرزهای شرقی کشور میکشاندیم. این پیشنهاد به یک خودزنی شباهت داشت و به نظر میرسید در برخی موارد بیش از آنکه ناشی از حماقت حامیانش باشد، حاکی از خیانت بانیانش بود. پیشنهادهایی از این دست البته همیشه از جانب این جریان داخلی وجود داشته است.
در روزهای حساس نیمه دوم سال 1398 که بیتدبیری دولتِ تدبیر معیشت مردم را در تنگنا قرار داده و اجرای ناشیانه طرح هدفمندی مصرف سوخت بستری برای اقدامات تروریستی آشوبطلبان فراهم آورده بود؛ همین جریان داخلی با پیشنهاد استعفای رئیسجمهور بهجای حل مسئله به فکر پاک کردن صورتمسئله و تشدید بیثباتی و آشوب بود. ماجرا در 27 بهمن 1398 به نشست خبری رئیسجمهور نیز کشیده شد و محور سؤال خبرنگار یکی از رسانههای این جریان سیاسی قرار گرفت. آنچه نگرانکننده بود پاسخ «حسن روحانی»، رئیسجمهور وقت به سؤال این خبرنگار بود که احتمال داده میشد چنین پیشنهادی پیشتر در حلقه اول مشاوران و اطرافیان رئیس دولت دوازدهم نیز وجود داشته و آقای روحانی حتی شفاهی درخواست استعفای خود را با رهبر انقلاب مطرح کرده است: «در سال ۹۷ به دلایلی که الان نمیخواهم بگویم در دولت مباحثی که مطرح شد؛ دو مرتبه خدمت ایشان [استعفا را] مطرح کردم.» پاسخ رهبری اما آنطور که آقای روحانی گفت کاملا قاطع بود: «ایشان فرمود که من حتی اجازه نمیدهم دولت یک ساعت زودتر مسئولیت را [خاتمه دهد]؛ بحث ماه و هفته نیست؛ یک ساعت هم اجازه نمیدهم.» یک سال بعد، این جریان دوباره پیشنهاد استعفای رئیسجمهور را مطرح کرد و در تیتر اول یکی از روزنامههای خود بازتاب داد. اصرار هرساله بر این پیشنهاد در روزهای حساس دولت دوازدهم اینطور نشان میداد که «پیشنهاد استعفا» نه ایدهای خلاقانه برای حل مشکل مردم که برنامهای دیکتهشده برای بیثباتسازی ایران باشد. برنامهای که آن سالها همزمان در دیگر کشورهای محور مقاومت منطقه نیز اجرا میشد. آشوبها در عراق به استعفای «عادل عبدالمهدی»، نخستوزیر وقت این کشور در 8 آذر 1398 (29نوامبر2019) منجر شد، پس از ناکامی «محمد توفیق علاوی» و «عدنان زرفی»، نخستوزیری موقت عراق به «مصطفی الکاظمی» رسید و از آن روز تاکنون عراق برای تشکیل دولت با مشکلاتی جدی مواجه است. دولت موقت پیشبرد امور عراق که قرار بود ظرف چند ماه با برگزاری انتخابات، نخستوزیر و دولت جدید عراق را معین کند حالا بیش از دو سال از استقرارش میگذرد. در این دو سال عراق گرفتار بیثباتی و چالشهای امنیتی متعددی بود که در آخرین مورد به کشتهشدن 30 عراقی و زخمیشدن 700 نفر دیگر و همچنین تسلط داعش بر مناطقی در نزدیکی سامرا منجر شد. کمی آن طرفتر در لبنان نیز ماجرایی مشابه جریان داشت. پس از استعفای «سعد حریری» از نخستوزیری لبنان در دیماه 1398، کشمکش برای تشکیل دولت در لبنان تا امروز ادامه دارد و این کشور تاکنون چند موج از اعتراضات و آشوبهای داخلی را سپری کرده است. ژانویه 2002 «مایکل لدین» استاد «انستیتو امریکن اینترپرایز» یکی از اندیشکدههای مشاور وزارت امور خارجه آمریکا، سیاست خارجی آمریکا در مواجهه با کشورهای غرب آسیا را اینگونه توصیف کرده بود: «ما خواهان ثبات در ایران، عراق، سوریه، لبنان و حتی عربستان سعودی نیستیم؛ سؤال اصلی نه لزوم یا عدم لزوم بیثباتی (در این کشورها) که چگونگی ایجاد بیثباتی است.» به نظر میرسید «پیشنهاد استعفای آقای روحانی» جلوهای از این سیاست آمریکا در ایران بود و مثل همیشه جریان سیاسی پیشنهاد دهنده، همپوشانی دقیقی با اهداف ایالات متحده در ایران داشت.
با روی کار آمدن دولت سیزدهم، سیاست خارجی ایران از انفعال خارج شد. دولتمردان سیزدهم ارتباطات خوبی با کشورهای همسایه برقرار کردند و علاوهبر پیشبرد اجرایی توافق همکاری راهبردی 25 ساله ایران و چین، سند همکاری 20 ساله ایران و روسیه نیز به امضا رسید. حالا این جریان سیاسی داخلی باز هم یک «پیشنهاد» داشت: «همزمان باید روابط با غرب را بهبود بخشید.» از نظر آنها همکاری با چین و روسیه باید «مقدمهای برای روابط بهتر با غرب باشد.» حتی یکی از رسانههای وابسته به این جریان پس از ارتباطات گسترده ایجاد شده در دولت سیزدهم با همسایگان و کشورهای شرقی، نگران شعارهای انقلاب اسلامی ایران شد و نوشت: «رویکرد جدید سیاست خارجی ایران مبنیبر اعتماد بیشازحد به روسیه و چین بهویژه امضای توافقنامه راهبردی با چین و سپس عضویت ایران در پیمان شانگهای بهمعنای فاصلهگیری از اصل محوری سیاست خارجی ایران یعنی شعار «نه شرقی نه غربی» است.» اما باز هم به نظر میرسید آنها بلندگوی واشنگتن در تهران هستند چون قبل از آنها رئیسجمهور آمریکا از مشارکت ایران و چین ابراز نگرانی کرده بود. جو بایدن 29 مارس 2021 هنگام سوار شدن به هواپیما در پاسخ به خبرنگاری که پرسید شراکت بین چین و ایران تا چه میزان نگرانکننده است گفت: «سالهاست که نگران این موضوع هستم.» سخنگوی وزارت خارجه آمریکا نیز 10 آگوست 2022 تقویت روابط ایران و روسیه را «تهدیدی عمیق» خواند و گفت: «افزایش همکاری روسیه با ایران باید بهعنوان یک خطر بزرگ برای جامعه بینالمللی تلقی شود.» تحکیم روابط ایران، روسیه و چین البته تهدیدی برای جامعه بینالملل نبود بلکه بیشتر به ناکامی سیاستهای آمریکا و غرب در اعمال تحریمهای غیرقانونی میانجامید؛ آنطور که تارنمای آمریکایی آکسیوس نوشت: «چین، روسیه و ایران بزرگترین دشمنان آمریکا بهطور فزایندهای در حال متحد شدن به روشهایی هستند که میتواند اهداف ایالات متحده را تضعیف کند» پیشتر نیز تحلیلگران آمریکایی چنین هشداری را به مقامات واشنگتن داده بودند. «بنوا فوکن» طی گزارشی برای والاستریتژورنال نوشت: «اتحاد نزدیکتر روسیه و ایران به هر دو کشور کمک میکند تا با یافتن بازارهای جدید برای محصولات خود و تقویت همکاریهای نظامی، تأثیر تحریمهای غرب را کاهش دهند.» در واقع با فروپاشی بلوک شرق و در مواجهه خصمانه غرب با ایران، جمهوری اسلامی نه تنها از سیاست اصولی خود در عدم وابستگی به شرق و غرب عدول نکرده بود بلکه در شکلگیری محوری جدید علیه نظم غربمحور جهانی و ناکام گذاشتن اهداف آمریکا نقشی مؤثر داشت و همین باعث نگرانی آمریکا شده بود. پیشنهاد استفاده ابزاری از چین و روسیه برای بهبود روابط با غرب از طرف جریان بدسابقه سیاسی داخل ایران باز هم همسو با منافع آمریکا بود.
این روزها که اخبار مذاکرات هستهای ایران داغ است و اروپا و آمریکا برای توافق با ایران و کاهش فشارهای ناشی از جنگ اوکراین لحظهشماری میکنند؛ باز هم این جریان سیاسی در قامت سخنگویان آمریکا پیشنهاد تسریع در توافق بدون اخذ ضمانت میدهند. آنها مخالفان برجام را به همسویی با اسرائیل متهم میکنند غافل از اینکه همراهی عجیب و غریبشان با برجام و توافق به هر قیمتی، نمونه دیگری از بازی آنها در زمین آمریکاست؛ فقط کافی است بخشی از خاطرات جان کری وزیر خارجه وقت آمریکا را بخوانیم که از هماهنگی مقامات آمریکا و اسرائیل در مذاکرات منتهی به برجام میگوید:
«همیشه و بعد از هر نشستی به نتانیاهو زنگ میزدم و او را در جریان کار قرار میدادم و شِرمن [معاون سیاسی وقت وزارت خارجه آمریکا] هم مرتب شخصا گزارشها مبسوطی را به سازمان اطلاعات اسرائیل میفرستاد. با اینکه نتانیاهو و چندی از اطرافیانش از آنچه میگذشت و کاری که ما میکردیم خشنود نبودند اما بیشتر اعضای رده بالای رهبری سازمانهای اطلاعاتی اسرائیل اقدامات ما را مثبت ارزیابی کرده و از نتایج این مذاکرات حمایت میکردند و آنچنان که میدانم این حمایت آنها تا پس از پایان دوره ریاستجمهوری اوباما هم ادامه داشت.»
سید محمدعماد اعرابی