سیداحمد موسوی درباره بیانیه موهن، خیالبافانه و بی خردانه فتنه گر بزرگ، میرحسین موسوی یادداشتی را به شرح زیر نوشته است:
جناب آقای میرحسین موسوی
مقدمه جنابعالی بر ترجمه بیانیههای موسوم به جنبش سبز را خواندم و مانند خیل عظیم افراد دیگر، اندوهی عظیم را در خود احساس کردم، به کجا چنین شتابان!
اشارات شما در این متن به مقولاتی مانند بیداری اسلامی، حزبالله لبنان ، هلال شیعی، مدافعین حرم، سرداران شهید و نیز جسارت انتهای این متن، به گونهای است که هر کس از نام و نشان نویسنده آن بیاطلاع باشد حتماً چنین خواهد پنداشت که این توصیفات و تحلیلها، حاصل تراوشات ذهن یک فرد کاملاً بیگانه با تاریخ جهان، منطقه و انقلاب اسلامی است.
البته از همان ابتدای آنچه نوشتهاید، بخوبی پیداست که همچنان بیش از آن که با واقعیات سر و کار داشته باشید، اسیر خیالات و پنداشتههای خود هستید. از روز 25 بهمن 1389 به گونهای یاد کردهاید که گویی بعد از آن اعلامیه بدعتگونه شما و دعوت هواداران به راهپیمایی در این روز، سرتاسر خیابانهای تهران و دیگر شهرهای کشور مملو از جمعیت شد! در حالی که چنین نشد!
آنچه در واقعیت به وقوع پیوست این بود که خیزش مبارک ملتهای مسلمان در تعدادی از کشورهای منطقه که جوهره اصلی آن را انگیزههای اسلامی و آرمانهای ضد استبدادی و اهداف ضد استعماری تشکیل میداد، از سوی مردم انقلابی و مسلمان ایران با تمام وجود مورد حمایت قرار گرفت. اما همان رگههای پررنگ تفکر اسلامی در چنین حرکت شتابانی، بسرعت و بشدت موجب برانگیخته شدن حساسیتهای دنیای استکبار بالاخص اذناب آنها در منطقه گردید و از برافروخته شدن احساسات ضد سلطهگرانه و برافراشته شدن پرچم اسلام خواهانه در میان ملتهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا احساس خطر کردند و با استفاده از خلاء رهبری صالح، همچون همیشه دست به کار مداخلات آشکار و پنهان در این کارزار حق و باطل شدند تا از پیروزی حق جلوگیری و از نابودی باطل ممانعت به عمل آورند و این گونه بود که آن حرکت آزادیخواهانه را به انحراف کشاندند تا جایی که اگر مصریان حسنی مبارک را از کار برکنار کردند اما در نهایت همانند او را بر جای او نشاندند، تونس را مهار کردند و لیبی را متلاشی ساختند و در نهایت نگذاشتند بشود آنچه میبایست بشود.
آیا چشم و دل شما خلاء رهبری صالح را که مهمترین و اصلیترین تئوری اسلام جهت تبیین شعائر الهی و انسانی و عامل هدایت امت و نجات ملت از دسیسههای رنگارنگ بیگانه است، در این حرکتها تشخیص نمیدهد و درک نمیکند؟ مگر شما هشت سال نخست وزیر این نظام نبودید؟
البته و بی تردید، بیان این نکات برای کسی که سالها مسئولیت نخست وزیری را در نظام جمهوری اسلامی برعهده داشته و سالها بر کرسی تدریس سیاست در دانشگاه تکیه زده و سالها در اینجا و آنجا از ماهیت استکبار و آمریکا و صهیونیسم و توطئههای ریز و درشت و آشکار و پنهان آنها سخن گفته، توضیح واضحات است و جای بسی شگفتی است اگر چنین مسائل و مفاهیمی از ذهن شما پاک شده باشد و یا اعتقاد خود را به آنها از دست داده باشید. و نیز نمیتوانم تعجب خود را از نوع نگاه شما به خیزش ملتهای مسلمان در آن سالها پنهان سازم هنگامی که مشاهده میکنم شما میان حرکتهای اسلامی و جنبشهای آزادیخواهانه در این کشورها تفکیک قائل شدهاید و از اینکه بر آن حرکتها، نام و عنوان بیداری اسلامی نهاده شده، اظهار ناراحتی می کنید و همچون سکولارها و غربگراها نام و عنوان بهار عربی را زیبنده آن جنبش می دانید.
آیا اگر ما آن حرکت و جنبش را در کشورهای اسلامی، بیداری اسلامی بدانیم و بنامیم، آن را از حقیقتش تهی کردهایم؟ به فرض که شما بنا به دلایلی با نظام و مسئولین و غیره به مشکل خوردهاید و مخالفت دارید، مشکل و دلیل مخالفت شما با عنوان بیداری اسلامی چیست؟ و چرا بر عنوانی تاکید میورزید که شما را در جبهه دولتها و کسانی قرار میدهد که به هر ترتیب قصد پاک کردن نام اسلام را از روی کشورها و ملتهای منطقه دارند؟
بیداری اسلامی یعنی حادثهای عظیم که در صدر فهرست مسائل جهان اسلام و امت اسلامی قرار دارد و سردمداران جبهه استکبار و ارتجاع حتی از به زبان آوردن نام آن نیز پرهیز می کنند چون کانون این حرکت را جمهوری اسلامی ایران میدانند و یا حداقل یکی از مهمترین مولفههای تاثیرگذار بر آن را جمهوری اسلامی ایران محسوب میکنند.
بیداری اسلامی یعنی احیای هویت اسلامی و بازگشت به اسلام و تنها راه محو رژیم صهیونیستی و آزادی سرزمین فلسطین و قدس شریف. بیداری اسلامی یعنی خیزشهای عظیمی که حصارهای استبداد و استکبار را ویران و ارکان آنها را مغلوب و مقهور ساخته است. بیداری اسلامی یعنی زوال جاهلیت اشرافی مدرن و زوال پذیربودن قدرتهای باطل.
اگر موارد فوق را جزئی از مختصات و ویژگیهای بیداری اسلامی میدانید، آیا میتوانید بفرمایید با کدام بخش آن مشکل دارید و علاوه بر آن آیا میتوانید مکنونات قلبی و چارچوب ذهنی خود را در موضوع بهار عربی ترسیم بفرمایید و ضمن بیان ویژگیها و خصوصیات آن، تفاوت و تمایز آن را با نظامهای لیبرال و یا سوسیال در انواع مختلف آن و یا سایر نظامهای سیاسی دنیا بیان بفرمایید.
اشاره شما به مسائل و وقایع سوریه نیز به گونهای است که گویی همه دانستههای خود را در مورد سیاستهای استکباری برای منطقه خاورمیانه، به زباله دان تاریخ ریخته اید، اگر تاریخ زباله دانی داشته باشد و اینک با ذهنی بسیط و خالی از تاریخچه غمبار این منطقه، به مسأله نگاه میکنید. گویی شما در تحولات کشور سوریه هیچ رد پای دیگری را جز رد پای ایران مشاهده نمیکنید. گویی از نظر شما خاورمیانه و سوریه و جبهه مقاومت موضوعی متروک و فراموش شده از سوی صهیونیسم بینالملل بوده و هیچیک از اعضای منحوس این مجموعه شیطانی، کاری به کار سوریه نداشتند و ناگهان ایران صرفاً در جهت دفاع از استمرار حکومت بشار اسد پای در آن کشور نهاد.
من هیچیک از این فرضها را نمی توانم باور کنم. مگر امکان دارد کسی که از ابتدای نخست وزیری خود، از یکسو درگیر مسائل سوریه و لبنان و حزبالله و مقاومت بوده و از سوی دیگر در حال مبارزه با طرحها و برنامهها و نقشههای صهیونیسم و آمریکا برای خاورمیانه قرار داشته، به یکباره تمامی این مسائل را فراموش کرده باشد؟!
مگر ممکن است چنین شخصیتی فراموش کرده باشد که از ابتدای انقلاب، با شدت گرفتن توطئههای رنگارنگ صهیونیستی علیه اسلام و ایران و انقلاب و نظام و مقاومت و غیره و غیره، فرمان بسیج عمومی در تمامی جهان اسلام توسط حضرت امام خمینی (ره) صادر شد و جبههای متشکل از تمامی آزادیخواهان و استقلال طلبان مسلمان و مستضعف بویژه در منطقه غرب آسیا شکل گرفت؟ مگر امکان دارد شما فراموش کرده باشید اولین سنگ بنای نیروی مقاومت حزبالله توسط چه کسانی نهاده شد، آنهم حزبالله سرافرازی که باطلالسحر رژیم کودککُش صهیونیستی و نابود کننده طرحهای آمریکا و اذبانش در منطقه بوده و هست. مگر امکان دارد شما فراموش کرده باشید حضور ایران در لبنان و سوریه و منطقه، زمان نخست وزیری خود شما آغاز شد و تحت حمایت شما تقویت گردید که صد البته کاری درست و در جهت منافع ملی و منافع ملتهای مسلمان و جلوگیری از سلطه فزاینده و بلامنازع صهیونیسم بر منطقه بود؟
مگر ممکن است شما ندانید طرح موضوعی تحت عنوان هلال شیعی، توسط نظریه پردازان صهیونیسم و برخی مرتجعین منطقه به منظور ایجاد شکاف و اختلاف و تضاد میان ملتهای مسلمان منطقه با ایران صورت گرفت و اینک انتساب این مسئله و این شعار از سوی شما به ایران، تکرار همان نظریات است؟ و مگر ممکن است که شما از طرح زایش «خاورمیانه جدید» بی اطلاع باشید و ندانید که صهیونیسم جهانی با سرمایهگذاریهای متنوع و برنامهریزیهای متعدد خود، بیصبرانه چشم انتظار تولد خاورمیانهای تغییر ژنتیک داده شده و با شکل و شمایلی جدید بود که هیچ شباهتی به اجداد خود نداشته باشد؟ و مگر ممکن است شما قادر به درک این نکته نباشید که آنچه موجب ناکام ماندن این طرح شیطانی شد، حضور قدرتمندانه نیروی مقاومت حزبالله و مدافعان حرم از ملیتهای مختلف در مناطق مورد طمع و هجوم صهیونیسم بود؟ آیا این مدافعین حرم و نیروهای حزبالله لبنان نبودند که دشمنان بشریت همچون داعش را که تا چند کیلومتری حرم مطهر حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام و از طرف دیگر تا نزدیکیهای کاظمین و در کشور سوریه تا نزدیکی بارگاه حضرت زینب سلامالله علیها رسیده بودند، بطور کامل نابود کردند؟
از انتساب هرچند احتمالی به فرمایش حضرت امام خمینی (ره) و همچنین تفسیر به رأی آیه قرآن به خدا پناه میبرم و از جسارت سطور آخر نوشته شما اینطور پیداست که از استمرار حرکت عزت آفرین توسط ولی فقیه در سطح منطقه و بینالملل اطمینان حاصل کرده، و خوشبختانه از ایجاد خدشه در استمرار این مسیر مایوس شدهاید و اینک مانده است یارگیری از ورشکستگان سیاسی و معاندین و بر زمین ریختن آبروی باقیمانده، اگر با اطلاعیه اخیر چیزی باقی مانده باشد، در حالی که گامهای پی در پی شما به سوی ناکجا آباد است.
چه شده است که شما چشم خود را بر حقایق آشکار در منطقه میبندید و آن گونه سخن میگویید که دشمن شاد میشوید؟ مگر حضرت امام (ره) که به ایشان اظهار وفاداری و علاقه و ارادت میکنید نفرمودند هرگاه دیدید دشمنان از حرفها و اقدامات شما اظهار خشنودی و رضایت کردند، در صحت عمل خود شک کنید؟ آیا ملاحظه نمیکنید که در طول سالیان گذشته چگونه تمامی دشمنان از حاکمان کاخ سفید گرفته تا سردمداران منافقین تا سلطنتطلبها و دیگران، با چه ذوق و شوق و شور و هیجانی از گفتار و کردار و رفتار شما حمایت میکنند؟ آیا نمیبینید که این آخرین مطلب شما چگونه مورد استقبال آنها قرار گرفته است و غریو شادی و هلهله آنها را در تمجید و تایید خود نمیشنوید؟ اگر امروز حضرت امام بودند و این چیزها را میدیدند، به شما چه میگفتند؟
امروز تاریخ بیش از یک دهه گذشته خاورمیانه با تمام فراز و نشیبهای آن در پیش روی ملت ما قرار دارد و اینک مردم ما با در نظر گرفتن تمامی وقایع و حوادث میتوانند به خوبی قضاوت کنند که اگر ایران در برابر آنچه دیگران برای این منطقه برنامهریزی کرده و تدارک دیده بودند، دست به اقدامات لازم نمیزد، و اگر رشادتها و فداکاریهای سرداران و رزمندگان پرافتخار اسلام و در رأس آنها سردار سرافراز سپاه اسلام، شهید حاج قاسم سلیمانی و سرداران بزرگواری همچون شهید حاج عماد مغنیه، شهید ابومهدی المهندس، شهید حاج حسین همدانی و شهید حمید تقویفر و دیگر سلحشوران مدافعین حرم نبود، منطقه و ایران در چه وضعیتی قرار داشت. آیا براستی اگر آن گونه که شما میگویید، ایران دست روی دست گذارده بود و نظارهگر حوادث و وقایع میشد، تکفیریهای وحشی و خونخواری که تحت نامها و عناوین مختلف، از سوی شیطان بزرگ آمریکا مسلح و تجهیز شده بودند، اساساً قنداقهای را در ایران باقی میگذاشتند که اینک ما در اندیشه آینده آنها باشیم؟