شاید این سؤال مطرح شود که افراد اصطلاحاً سلبریتی هم مثل همه مردم حق اظهارنظر و موضعگیری دارند، خوب در این شکی نیست، اما وقتی در برخی رفتارها و سوابق عده زیادی از این افراد دقت میکنیم متوجه میشویم که رفتار آنها صرفاً یک اظهار نظر ساده نیست و مسئله پیچیدهتر از این حرفهاست.
در بسیاری از کشورهای دنیا، چهرههای معروف و سلبریتی به صرف داشتن شهرت و معروفیت حق ندارند در هر موضوعی اظهارنظر غیر تخصصی یا گمراهکننده داشته باشند. اما نگاهی به انبوه مواضع عجیب و غریب و گاه آسیبزای سلبریتیها در کشور ما که هیچ هزینه و بازخواستی هم برای آنها ندارد نشان میدهد که در موارد بسیاری، در مقاطع مختلف این افراد در پوشش دفاع از مردم یا دلسوزی برای کشور به خصوص در روزهای حادثه یا مواجهه کشور با یک مشکل، به جای همراهی و کمک به رفع مشکلات، مواضعی اتخاذ کرده یا موجی به راه انداختهاند که شباهت عجیبی به خواست و ایدهال دشمن در آن شرایط دارد. به عبارتی مهم نیست که این نظرات تا چه حدی از واقعیت یا منفعت کشور و مردم به دور باشد، اما میتواند خواسته یا ناخواسته، دانسته یا ندانسته تبدیل به مهمات دشمن در جنگ روانی شود. مخصوصا آن که دشمن هویت دمدستی این جماعت را پنهان میدارد تا از آنها تصور افراد صاحبنظر(!) را القاء کند.
متاسفانه مختصات فضای مجازی هم به این ماجرا دامن زده است به طوری که گویا هر شخصی معروف باشد یا تعداد دنبالکننده واقعی یا غیرواقعی زیادی داشته باشد، حق دارد درباره همه مسائل و موضوعات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، سیاست خارجی و... بدون علم و تخصص و آشنایی حداقلی اظهار نظر کند.
وقتی که اکثریت قریب به اتفاق این قبیل اظهارنظرها رنگ و بوی منفی و سیاهنمایی به خود میگیرد و یا همسو با نظر دشمنان میشود باید به خیلی از چیزها شک کرد.
به عنوان مثال در سالهای اخیر شاهد حمایت برخی از چهرههای معروف و سلبریتیها از برخی جنایتکاران و قاتلان و تروریستها بودهایم. در ماجرای قتل یک شهروند در استان فارس به دست «نوید افکاری» که با اعتراف صریح وی به انجام این جنایت و پس از طی سیر معمول محاکمه حکم قصاص برای این شخص صادر شد، همزمان با جنگ روانی دشمن برای سوءاستفاده از این ماجرا با هدف اتهامات ضدحقوق بشری به ایران، موجی از حمایتهای برخی چهرههای سلبریتی از یک قاتل به راه افتاد بدون اینکه از خود بپرسند چرا طرف قاتل و مقابل خانواده مظلوم مقتول و در کنار رسانههای معاند قرار گرفتهاند؟
در ماجرای شورش دراویش گنابادی در خیابان پاسداران و پس از حمله یکی از اعضای فرقه دراویش به نام «محمد ثلاث» به ماموران پلیس و به شهادت رساندن آنها که مشغول تامین امنیت مردم بودند، باز هم در یک روند عادلانه و پس از اعتراف صریح قاتل به انجام جنایت و صدور حکم قصاص وی، بسیاری از چهرههای سلبریتی، به جای دفاع از خانواده و فرزندان مظلوم شهدای پلیس و محکومیت این جنایت، طرف قاتل را گرفتند و با جوسازی و فشار علیه دستگاه قضایی خواستار آزادی قاتل شدند.
از طرفی بارها و در مقاطعی که میهن داغدار بهترین فرزندان خود از دانشمندان شهید هستهای تا سرداران سپاه و سربازان مرزبانی، نیروهای پلیس، شهدای مدافع حرم و امنیت...بود که جان خود را برای سربلندی کشور و در دفاع از میهن و مردم نثار کردند و به دست دشمنان صهیونیستی یا تروریستهای آمریکایی و اشرار مسلح به شهادت رسیدند شاهد واکنشی در محکومیت این اقدامات از طرف بسیاری از سلبریتیها نبودیم. این افراد در هنگام شیوع کرونا در کشور همنوا با رسانههای دشمن در سیاهنمایی وضعیت کشور کم نگذاشتند و یک روز در شرایط کمبود واکسن کلیپ ضجه و درخواست واردات واکسن و روزی تصاویر گدایی تحقیرآمیز واکسن از نخستوزیر کانادا منتشر میکردند، یک روز تعداد تلفات ایران را نشان بدبختی و درماندگی و عقبماندگی معرفی کرده و بر واردات واکسن آمریکایی اصرار میکردند، اما وقتی به همت دولتمردان واکسن به وفور تامین شد و با تلاش دانشمندان ایرانی، کشورمان جزو معدود تولیدکنندگان واکسن موثر کرونا قرار گرفت و تبدیل به صادرکننده واکسن شد و در شرایطی که آمار فوتیها در ایران تک رقمی و حتی صفر شد آن هم در شرایطی که در کشورهای قبله آمال این افراد که واکسن آمریکایی هم در اختیار داشتند همچنان روزانه صدها نفر جان خود را به علت کرونا از دست میدهند، صدایی از این سلبریتیهای همیشه طلبکار در تحسین موفقیت کشور و تشکر از دولت و دانشمندان جوان ایرانی در نیامد!
هنگامی که یک سرود مربوط به امام زمان(عج) با استقبال مردم و به ویژه کودکان و نوجوانان این کشور و حتی کشورهای دیگر روبهرو شد، برخی سلبریتیها که همچون شبکههای معاند به خشم آمده بودند به بهانه اجرای سرود در ورزشگاه آزادی، این مراسم معنوی که در آن چندین بار با مردم آبادان همدردی شد را برگزاری جشن همزمان با عزاداری مردم آبادان در حادثه متروپل قلمداد کردند و جالب آنکه چند روز بعد تصاویر حضور یکی از همان سلبریتیهای معترض، در جشن عروسی فلان خواننده خارج نشین معلومالحال منتشر شد.
به راستی این همه تشابه در مواضع و خودنمایی یا سکوت هدفمند برخی سلبریتیها با مواضع دشمنان مردم و کشور اتفاقی است؟! باور کنیم که این نوع موضعگیریها ربطی به رزومهسازی برای آینده و احتمالاً گرفتن گرینکارت و اقامت در کشورهای غربی ندارد؟ آیا این افراد میترسند اگر مثلا شهادت دانشمندان یا سرداران ایرانی به دست آمریکا و صهیونیستها را محکوم کنند، امتیازی منفی در برگه درخواست گرینکارت آنها ثبت شود یا هر چه بیشتر علیه کشور سیاهنمایی کنند فرصت بیشتری برای رسیدن به این سراب خواهند داشت؟!
وقتی نمایندگانی از این سلبریتیها خوشبینانه یا خائنانه در تور قرمز جشنوارههای خوش آب و رنگ سینمایی که دیگر در سیاسی بودن آنها شکی نیست میافتند با فراموشی خدمت و بستری که کشور و نظام برای رشد آنها فراهم کرده است، با فیلمهای ضعیف یا صحبتهای خود همنوا با دشمن مشغول ترسیم چهرهای سیاه از کشور و مردم خود میشوند و وطن و مردم را به جایزههای کمارزش میفروشند نباید به نیت و پشتپرده آنها شک کرد؟ حال آنکه اگر ذرهای غیرت داشتند از خود میپرسیدند چرا همان کشورهای میزبان که فرش قرمز زیر پای آنها پهن کردهاند اجازه چنین خودنمایی و بیان مواضع ناخوشایندی را به منتقدان خود نمیدهند؟
البته فراموش نمیکنیم که در کشورمان از گذشته تاکنون چهرههای معروف که علاوهبر معروف بودن معرفتِ مردم دوستی واقعی، میهنپرستی، احترام به ارزشها و قهرمانان واقعی وطن را نیز در وجود خود داشته و از بروز آن هم ابایی ندارند هم داشته و داریم.
چهرههایی که بر خلاف آن سلبریتیهای مدعی که هنگام سختی یا حوادث طبیعی مثل زلزله، سیل، پلاسکو، متروپل و... مشغول نمکپاشی بر زخم مردم و ماهیگیری علیه نظام میشوند، از کمک و بسیج امکانات برای هموطنانشان دریغ نمیکنند و با الگو برداری از کاری که زمانی یک چهره معروف اما با معرفت همچون جهان پهلوان غلامرضا تختی در زلزله بوئینزهرا، دین خود را به هم میهنانشان ادا میکنند. چهرههایی که به جای نالیدن و سیاهنمایی و گرفتن ژست دفاع از مردم برای رفع مشکل هموطنان خود نه در حرف بلکه در عمل گام برمیدارند. چهرههایی همچون ورزشکاران بامعرفت «رسول خادم»، «یوسف کرمی» و... که خاضعانه در اردوهای جهادی مناطق محروم حاضر میشوند یا محمد انصاری که علاوهبر چشمپوشی طلب سهمیلیارد تومانی خود از تیم باشگاهیاش و هدیه این مبلغ برای تامین جهیزیه زوجهای جوان تحت پوشش یک خیریه، با راهاندازی مدرسه فوتبال به نام شهید «ابراهیم هادی» برای استفاده رایگان همه کودکان کار از این مدرسه فراخوان میدهد، یا سایر پهلوانان و چهرههای سرشناس که بر خلاف فلان ورزشکار که با درآمد چندین میلیاردی در سال و اتومبیل چند میلیاردی و خانه و کاخ آنچنانی در مصاحبه و توئیتر دم از دلسوزی برای مردم و محرومان میزند اما قدمی برای آنها بر نمیدارد از هر آنچه بتوانند در دستگیری از محرومان دریغ نمیکنند.
ممکن است هر فرد معروفی بامعرفت نباشد اما چه بسیار افراد گمنامی که اهل معرفت و گذشت و انسانیت هستند. ممکن است فردی معروف نباشد اما بر خلاف آن سلبریتی که 80 میلیون مردم ایران را در برابر فرزندش بیارزش میداند در دفاع از میهن و دین و مردم خود چندین فرزندش را رهسپار میدان جنگ کند، یا بر خلاف چهرههای معروف اما کممعرفتی که دم از مردم و کشور میزنند اما از این که فرزندانشان در خاک ایران به دنیا بیایند ابا دارند، افراد غیرمعروف اما بامعرفتی هستند که برای وجب به وجب خاک این کشور جان خود را فدا میکنند.
بر خلاف چهرههای اهل خودنمایی این روزهای فضای مجازی، سلبریتی واقعی «بابک نوری هریس» شهید مدافع حرم زیبارو و خوشقیافه است که حتی بسیاری از سلبریتیهای اهل خودنمایی آرزوی داشتن سیمای وی را دارند، اما برای اینکه ناموس و خاک کشورش به دست داعشیهای جنایتکار نیفتد داوطلبانه قدم در میدان جنگ با تکفیریها میگذارد و جان خود را فدا میکند.
متاسفانه در غفلت فعالان فرهنگی امروزه چهرههای سلبریتی که بسیاری از آنها صلاحیت کافی از لحاظ اخلاقی، منش، کردار و رفتار اجتماعی را ندارند به واسطه جادوی فضای مجازی یا تریبون دادنهای عجیب رسانه ملی به آنها تبدیل به الگوی کودکان و نوجوانان و جوانان ما شدهاند. الگوهایی که به طور اتفاقی یا شاید هماهنگ، درست همراستا با اهداف دشمن در زمینه ترویج ضدارزشهایی چون اشاعه بیحجابی، سگپروری، قبحشکنی و هنجارشکنیهای متضاد با عرف و ارزشهای جامعه و سایر زمینهها مشغول آسیب رساندن به فرهنگ و آینده فرزندان این کشور هستند. به عنوان مثال افرادی که هنگام حضور در یک محفل یا حتی جشنوارهای مثل جشنواره فیلم فجر نشان میدهند که حتی توانایی انتخاب یک لباس موجه و درست برای خود را ندارند چطور میخواهند الگوی نوجوان ما یا مرجع مردم در انتخابات باشند؟
به قول حضرت حافظ :
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سِکندری داند
نه هر که طَرْفِ کُلَه کج نهاد و تُند نشست
کلاه داری و آیینِ سروری داند
هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست
نه هر که سر بتراشد قلندری داند
اکنون این نیاز به شدت احساس میشود که جوانان انقلابی و دارای دغدغه وارد گود شوند و در عرصههایی همچون هنر، ورزش، فرهنگ و... تا رسیدن به قلهها تلاش کنند و نگذارند عرصه برای بیهویتهای اکثراً بیسواد و نان به نرخ روزخور، خالی بماند.
عباس شمسعلی