عدالت یکی از مهمترین و پرچالشترین مفاهیم بشری در طول تاریخ بوده است. هر یک از اندیشمندان و فیلسوفان سعی کردهاند در تبیین مفهوم و همچنین نحوه تحقق عدالت، از دریچه معرفتشناختی خود نظر یا نقشهای را ترسیم کنند اما همچنان یک تعریف منسجم و یکپارچه و جهان شمول از عدالت در مکاتب مختلف و بین اندیشمندان و فیلسوفان یافت نمیشود. در این یادداشت بر آنم به بررسی اجمالی دیدگاه رهبر حکیم انقلاب در باب مفهوم عدالت و تبیین بایدها و نبایدهای نحوه تحقق آن بپردازم. مداقه در این باب از آن جهت حائز اهمیت است که بدانیم بیشتر اندیشمندان این حوزه یا در عرصه نظر به نظریهپردازی یا تحقیق و پژوهش پرداختهاند یا در عرصه عمل نظریه منقحشدهای را پذیرفته و در صدد اجرا برآمدهاند. اما بررسی نظر حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای از آن جهت اهمیت دارد که ایشان هم در عرصه نظر به عنوان یک اندیشمند و هم در عرصه عمل به عنوان حاکم و ناظر بر اجرای قوانین، ورود داشتهاند. از طرفی از آنجا که تلقی ما بویژه حاکمان، از عدالت و نحوه تحقق آن، تاثیر بسزایی در ساحت جامعه و زندگی افراد یا شهروندان همان جامعه دارد، این تامل از این جهت نیز خاص و البته حائز اهمیت احساس شد. لذا در ادامه به بررسی اندیشه ایشان در این عرصه میپردازیم. از نگاه ایشان عدالت، امری ذهنی و ادراکی نیست که بشر بتواند آن را جعل کند. ایشان ضمن تاکید بر صبغه توحیدی این ارزش معتقدند عدالت یک حقیقت واحد وضعشده از جانب خدای متعال است، از این رو، امر به عدالت، در جهت جعل نیست، بلکه عمل به حقیقت وصل شده است. در این نگاه عدالت در مقام ثبوت واحد و در مرحله اثبات، متکثر است. به عبارت دیگر، عدالت ماهیتی اقتضایی اما معین دارد.
ایشان ضمن تعریفی عام از عدالت،1 عدالت را بر ۲پایه اصلی استحقاق و نیاز بنا کرده و در نقطه آغازین، برابری فرصتها و امکانات را اصل دانسته اما با رد همانگاری عدالت و برابری، معتقدند کیفیت و کمیت استفاده از امکانات و فرصتها، به خود افراد مربوط است، لذا امتیازهای ویژهای نیز باید برای کسانی که شایستگیهای خاص دارند لحاظ شود و امکانات مورد نیازشان در اختیارشان قرار گیرد. بنابراین از نگاه حضرت معظمله، هم به برابری اولیه انسانها و هم به تفاوتهای طبیعی انسانها در استعدادها و تواناییها باید توجه داشت. از طرفی با توجه ویژه به محرومان و مستضعفان معتقدند ضمن توزیع بهرهمندیها بر اساس استحقاق و تلاش، باید بر اساس نیازهای اساسی افراد نیز به توزیع مواهب اجتماعی پرداخت. در واقع ایشان ضمن اعتقاد به اعطای حق به افراد دارای استحقاق، به رفع نیازهای ضروری آحاد جامعه نیز توجه دارند. البته ایشان اجرای عدالت مطلق در جامعه را منوط به حضور معصوم علیهالسلام دانسته اما بر تلاش همهجانبه جهت ایجاد عدالت حداکثری در دوران غیبت تاکید دارند. از سوی دیگر ایشان با نگاه غایتمدارانه، عدالت را به 2 حوزه تکوینی (خلقت خداوندی) و انسانی (فردی و اجتماعی) تقسیم کرده و معتقدند انسانها باید عدالتی که بنای زمین و زمان بر آن استوار است (عدالت تکوینی) را در جامعه انسانی خود برپا کنند. از نظر ایشان، عدالت فردی برابر با تقواست، یعنی مراقبت و پرهیز از گناه و هوا و هوس. فرد باید تقوای فکر و عقل داشته باشد، یعنی عقل را از انحراف، خطاها و لغزشها، تعدیل و بیکار بودن بازدارد و خرد را در امور زندگی به کار ببندد. پس مراقبت دائم از جوارح، از دل و از فکر و مغز، تقواست. زمانیکه تقوا به معنای دائم بههوش بودن است، پس مقابل آن غفلت است و به هر اندازه که تقوا پسندیده و مؤکد باشد، به همان اندازه غفلت، مذموم و نارواست.
از نظر رهبر انقلاب، «عدالت اجتماعی» یک اصل اخلاقی- سیاسی و یک امر اجتماعی محض و مربوط به شیوه حکومت و فرمانروایی در جامعه است. ایشان ضمن تاکید بر نگاه ۲ ساحتی (تکامل مادی و معنوی) به انسان، معتقدند عدالت اجتماعی بستری برای رسیدن فرد به کمال و سعادت در یک جامعه عدالتمحور و توحیدی است که مراد از این کمال، رسیدن به مقام عبودیت و بندگی خالص خداوند است. در واقع عدالت، سیر انسان است که از توحید آغاز و به توحید ختم میشود. همچنین ایشان هدف اصلی از ایجاد حکومتها را نیز تحقق عدالت اجتماعی، برای آمادهسازی بستر مناسب جهت نیل به سعادت بشری دانسته و میزان انحراف حکومتها را دقیقا به اندازه دوری آنها از ارزش عام عدالت معرفی مینمایند. با این نگاه برقراری حکومت عدلمحور، نه یک خواست و یک انتخاب؛ که تکلیفی بر همه آحاد جامعه است البته بدیهی است در نظر ایشان، حکومت مشروعی که بتواند به تحقق عدالت در جامعه بینجامد، همان استقرار ولایت الهی و اعمال قوانین و احکام اسلامی در جامعه است.
از طرفی ایشان ضمن مقدم دانستن عدالت فردی (ملکه تقوا و معنویت) بر عدالت اجتماعی (عرصه سیاست و حکومت) معتقد به برپایی جامعه عادلانه توسط افراد عادل، همچنین اجرای عدالت اجتماعی بدون ابتنا به عدالت فردی را ریاکاری و تظاهر معرفی کرده و تاکید میفرمایند عدالت تنها ارزش مطلق اجتماعی است، یعنی در همه جا و در هر چیزی و در هر زمانی عدالت ارزش است و عدالت خوب یا بد نداریم و جامعه انسانی - چه حاکمان و چه آحاد مردم- موظف به تلاش جهت تحقق عدالت به عنوان امری ثابت و فطری که مورد تایید همه انسانها و همچنین ادیان الهی است، هستند، نه اینکه از آنجا که اجرای عدالت منجر به تحقق منافع متقابل انسانها میشود، باید اجرا شود. توضیح آنکه در نگاه اول، عدالت فینفسه دارای ارزش است اما در نگاه دوم عدالت، ابزار تحقق منافع مردمان است.
ایشان عدالت در حوزه انسانی را متشکل از عقلانیت و معنویت میدانند که در حوزههای مختلف، معیارهای متفاوتی به خود میپذیرد و مصادیق متکثری تولید میکند. منظور از معنویت، داشتن ارتباط با خداوند و تقویت این رابطه و توجه و توکل بر او، و استمداد از او در مسیر حرکت است اما این ارتباط معنوی بهمعنای تعطیل کردن عقل و خرد نیست، بلکه برعکس بهکارگیری عقل در چارچوب دین، برای شناخت صحیح مصادیق و راههای صحیح رسیدن به هدف یعنی برقراری عدالت، لازم و ضروری است. در واقع مراد ایشان از عقلانیت، صرفا عقلانیت براساس محاسبات دینی است. عقلانیت نرمافزار حرکت و ابزار مصداقیابی عدالت و طراحی بهترین شیوه تحقق آن است.
نکته حائز اهمیت دیگر در نگاه حضرت معظمله، رد تزاحم آزادی با عدالت و همچنین پیشرفت با عدالت است. در واقع ایشان معتقدند اتفاقا اجرای اصل اساسی عدالت است که منجر به تحقق آزادیهای اساسی افراد در جامعه و همچنین نیل به پیشرفت واقعی خواهد شد. در واقع با تعریف مقام معظم رهبری، اجرای عدالت منجر به اعطای حق به افراد دارای استحقاق خواهد شد، و از آنجا که رسیدن به آزادی (در چارچوب دین) جزئی از حقوق افراد است، لذا تحقق عدالت منافاتی با آزادی ندارد. از طرفی نایل شدن به رشد و پیشرفت در هر جامعهای منوط به قرار گرفتن هر کس در موقعیت مخصوص خود و همچنین توزیع امکانات و فرصتهای عمومی به نحوی که به طور یکسان در دسترس همه قرار گیرد و از طرفی توزیع مواهب به دست آمده بر اساس تلاش و استحقاق و البته نیازهای اساسی هر یک از افراد، است، لذا در صورت تحقق این امر، یقینا شاهد پیشرفت جامعه خواهیم بود. علاوه بر این، به اعتقاد ایشان عدالت بدون پیشرفت، برابری در عقبماندگی است و پیشرفت بدون رعایت عدالت، به افزایش فاصلهها و شکافهای زیاد طبقاتی بین مردم و رفاه و برخورداری عدهای در کنار محرومیت عدهای دیگر خواهد انجامید.
به عنوان جمعبندی میتوان به ۳ نکته متمایز و حائز اهمیت در نظریه مقام معظم رهبری اشاره کرد. اول آنکه ایشان هم به عنوان یک اندیشمند در حوزه نظر و هم به عنوان یک حاکم و ناظر، در عرصه عمل در این باب، به ایراد سخن پرداختهاند. دوم آنکه نگاه ایشان صبغهای توحیدی دارد. توضیح آنکه از نگاه حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای، عالم بر اساس عدالت توسط پروردگار متعال خلق شده (عدالت تکوینی) و انسان نیز موظف و مکلف است در راستای تحقق عدالت و ایجاد هماهنگی با عالم تکوین، در جامعه خود نیز، چه در حوزه فردی (تقوا) و چه در حوزه اجتماعی (ساحت حکومت و جامعه) تلاش کند، تا بتواند ضمن تحقق عدالت به عنوان هدفی میانی، به سعادت به معنای عبودیت و بندگی خالص خداوند، به عنوان هدف نهایی خلقت خود دست یابد. در واقع در نگاه ایشان، عدالت با تقوای فردی آغاز و ضمن به سامان رساندن جامعه، با سعادت همان افراد خاتمه مییابد که این همان نگاه توحیدی و ۲ ساحتی به انسان است. سوم آنکه در نگاه ایشان تحقق عدالت در جامعه بدون برقراری حکومت دینی با مدیریت عالی حاکم عادل امکانپذیر نیست. توضیح آنکه از نظر مقام معظم رهبری عدالت در جامعه، صرفا توسط افراد عادل محقق خواهد شد.
محمدصادق فرامرزی