توصیف حاجآقا فاطمینیا کار سختی است؛ او جایی در تبلیغ دین داشت که جایگاه پیچیدهای بود. نمیشود او را صرفا استاد اخلاق دانست. طیف اساتید اخلاق تهران از مرحوم آیتالله حقشناس گرفته تا مرحوم خوشوقت و حاجآقا مجتبی تهرانی، آیتالله علوی تهرانی، مرحوم ضیاآبادی و دیگر بزرگان، همواره مخاطبانی خاص را گرد خود جمع میکنند. طیفی که سیر و سلوک دینی را به عنوان کارویژهای در زندگی خود تعریف کردهاند و اخلاق برای این گروه، به معنای یک دینداری بسط یافته، عارفانه و حداکثری است که در نهایت انسان را به قرب خداوند میرساند. رشتهای تخصصی است و جهانی به خصوص. مخاطبان حاجآقا فاطمینیا اما این قشر نبودند. او با اینکه مخاطب پای ثابت خودش را داشت، جنس حرفهایش هرگز مخصوص مخاطب خاص شناخته نمیشد. مخاطب آقای فاطمینیا کسی بود که دینداری به مفهوم سنتی کلمه برایش مهم و مقدس بود؛ اما الزاما هدفش سیر و سلوک خاص عرفانی نبود. مخاطب او کسی بود که یک دینداری عمومی داشت؛ اما نمیخواست دینداری عامیانه داشته باشد. جنس مطلب حاجآقا هم به همین شکل عمومی بود و نه عامیانه. در حالی طیف وسیعی از سلایق و علایق را مخاطب او مییافتی، که او اتفاقا با دینداری عامیانه، مندرآوردی، صرفا احساسی و خرافاتزده به طور اساسی زاویه داشت و آنچه مدام از او شنیده میشد همین تقبیح و مذمت دینداری عامیانه بود. هنر آقای فاطمینیا این بود که بدون آنکه مخاطبش خاص باشد، دینداری درست و غیر عامیانه را ترویج میکرد. این جایگاه ضرورتی است که منافی ضرورت جایگاه استاد عرفان و سلوک نیست؛ بلکه به نوعی مقدمهسازی برای آن است. حاجآقای فاطمینیا استاد اخلاق بود به معنای آن اخلاقی که عموم مردم در زندگی روزمرهشان با آن سر و کار دارند. خود او البته اهل عرفان بود و پسر عالمی عارفمسلک و شاگرد عرفای بزرگی مثل آیتالله بهاءالدینی و آیتالله بهجت بود و آشنایی آقای فاطمینیا نیز با عالم غیب و راز برای مخاطبان پیگیر و مستمرش چندان پنهان نبود. سید عبدالله فاطمینیا خلاصه برای مردم تهران یک مرهم بود. کلامش آرامش داشت، کاربردی بود و روزآمد.
منبرش متین بود و به معنای واقعی کلمه خطیب بود. رشته و حرفه اصلی علمیاش نسخهشناسی و کتابشناسی بود و با وجود این رشته خشک، کلامی ملیح و مملو از امثال و قصص داشت. دانش نسخهشناسی او منجر به مداقه در احادیث و معارف دین میشد اما از لطافتش چیزی نمیکاست. تفقهی چنین دقیق و ساخت منظومهای کامل از دین، او را مغرور نکرد و آقای فاطمینیا تا پایان عمر مدام با مردم رفیقتر شد. با قشریگری در مورد دین مخالف بود اما اقشار مختلف مردم را به مدد لطافتی طبیعی جذب میکرد. لطافتی که برخاسته از عمل به اخلاق بود و نه تنها علم به آن. منبری تراز اول، عالم و گیرا که اینچنین جامع صفات یک خطیب فقیه دانشمند باشد؛ از عدد انگشتان دست تجاوز نمیکند. خدا شیخ حسین انصاریان را حفظ کند که در طیف آقای فاطمینیا، شاید تنها ایشان را بتوان مثال زد.
در دوره ما، جمع کردن مخاطب گاهی از راه ضربه زدن به دین صورت میگیرد. خطبای اینستاگرامی که با دینی بیشکل و التقاطی به مخاطب وسیع هم دست پیدا میکنند اما آنچه در ذهن مخاطب رفته چیزی جز یک سری جملات هیجانانگیز لایکخور نیست که حتی عنوان دین التقاطی هم از سرش زیاد است. در دورهای که مخاطب جمع کرد ن با هنر، که با جادوی جنجال در مجازستان صورت میگیرد؛ چهقدر به کلام و بیان اصیل امثال مرحوم فاطمینیا و شیخ حسین انصاریان محتاجیم. به دینی که روشن است اما ژستش روشنفکرانه نیست؛ به اخلاقی که انسانی است اما ربطی به اومانیسم یا انسانگرایی الحادی غربی پیدا نمیکند؛ به نگاهی که شکافها و گسلها را مرهم میگذارد و تضاد و دوگانگیهای بیجهت ایجاد نمیکند؛ به قرائتی از دین که جلوه رحمت است اما صنمی با قرائت اسلام رحمانی که معنایش سازش با ظلم و بیغیرتی دینی است ندارد. به شناختی از اسلام که سیاستزده نیست اما آنهمه عمق و کیاست دارد که قدر و جایگاه ولایت را بشناسد و تضعیف آن را بالاترین گناه بشمارد. دلمان برای لبخند شیرین و صدای مهربان حاجآقا فاطمینیا تنگ میشود و به مقام او در زندگی پس از زندگیاش غبطه خواهیم خورد.
جواد شاملو