طی سالهای اخیر آمارهایی که از سوی دولتها در اعلام نرخ بیکاری و میزان ایجاد فرصتهای شغلی به جامعه ارائه شده عمدتا با عدم پذیرش عموم مردم مواجه بوده است. در واقع باور عموم جامعه بعد از شنیدن این آمارها عدم پذیرش آن بوده و احساس میکنند آمارهایی که در حوزه اشتغال و مسائل مربوط به آن اعلام میشود، با آنچه واقعیتهای جامعه است تفاوت فاحشی دارد. دلایل اصلی این مساله را میتوان در ۲ دسته کلی تقسیمبندی کرد.
1- مسالهای که تقریبا از ۲ دهه گذشته وارد مفاهیم آماری ما شده و منجر به نوعی خلط مبحث در موضوع اشتغال شد. همانطور که میدانیم از اوایل دهه 80 بر اساس تعاریف سازمان بینالمللی کار (ILO) افرادی که در هفته حتی یک ساعت کار کنند شاغل محسوب میشوند. علاوه بر این موضوع، گروههایی مانند دانشجویان یا سربازها بر اساس تعاریف آماری شاغل به شمار میروند و طبیعتا آمارهای اعلامی در حوزه اشتغال و بیکاری نیز بر این مبنا اعلام میشود، در حالی که برداشت جامعه از این تعاریف یا متفاوت بوده یا اصولا اطلاعی از آن ندارند؛ به نحوی که هیچ خانوادهای فرزند سرباز یا دانشجوی خود را شاغل نمیداند، بلکه از آن به عنوان دانشجو و سرباز یا حتی بیکار نام میبرد، در حالی که آمارهای اعلام شده چنین افرادی را شاغل میداند.
2- مساله بعد، تعریف و مفهوم عبارت «فرصتهای شغلی» است. گاه در اخبار و رسانهها میشنویم دولت با اجرای طرح مشخصی، n مقدار فرصت شغلی جدید ایجاد کرده است. در اینجا باید توجه داشت ایجاد فرصت شغلی الزاما به این معنا نیست که شخص بیکار (بیکار مطلق) با یک سرمایهگذاری مشخص وارد فضای کسبوکار شده و شاغل شود. برای مثال ممکن است کسی دارای شغل ثابت باشد اما یکی از فرصتهای شغلی (جدید) ایجاد شده را نیز تصاحب کند. مثلا طی طرحی تمام کتابخانههای کشور شبانهروزی شده و هر کدام به یک متصدی و کتابدار در نوبت شب نیاز داشته باشند. در اینجا اعلام میشود با اجرای این طرح n فرصت شغلی جدید (به تعداد کتابخانههای فعال کشور) در کشور ایجاد شده است. یا با گسترش تاکسیهای اینترنتی و حضور برخی افراد برای فعالیت در این حوزه n تعداد فرصت شغلی جدید ایجاد خواهد شد اما آیا کسانی که متصدی نوبت شبانه کتابخانهها یا مشغول به کار در تاکسیهای اینترنتی خواهند شد، لزوما بیکار هستند؟
در واقع در اینجا اگر چه فرصتهای شغلی جدیدی ایجاد شده اما لزوما متناسب با آن، شاغلان جدیدی به مجموعه شاغلان کشور اضافه نشدهاند، چرا که نگاه به بسیاری از این مشاغل در کشور ما به صورت شغل دوم یا گاه سوم است.
در واقع ممکن است فردی ۲ یا ۳ شغل داشته و از چند جا دستمزد بگیرد. بر این اساس اگر چه هر کدام از آنها یک فرصت شغلی محسوب میشود اما لزوما به تعداد فرصتهای شغلی ایجاد شده افراد جدید شاغل نمیشوند. یکی از دلایل عدم باورپذیری آمارهای اعلام شده در حوزه اشتغال از سوی مردم همین موضوع است. برای مثال مراکز آماری دولت اعلام میکنند دولت سال گذشته بیش از یک میلیون فرصت شغلی جدید ایجاد کرده است. برداشت بخش قابل توجهی از جامعه از این گزاره ایجاد اشتغال برای یک میلیون بیکار است، در حالی که بیان این گزاره الزاما به این معنا نیست. سواد اقتصادی و مفاهیم آماری مربوط به بازار کار نقش مهمی در افزایش اعتماد میان دولت و مردم دارد؛ به نحوی که اعلام برخی از این آمارها به دلیل عدم تشریح و تفسیر آن ممکن است منجر به بدبینی مردم به دولت و نظام آماری کشور شود.
دکتر میثم مهرپور