در همه کشورهای دنیا برخی از جریانهای سیاسی وجود دارند که، بیش از اینکه در کار « سیاست » باشند، در کار تجارتند! دقیقتر بگوییم، «کاسبند.» میخرند و میفروشند. فرقی هم نمیکند چه چیزی را. وضع این جریان در کشور خودمان گاهی بهجایی رسیده که چوب حراج به همه چیز زدهاند (با عرض پوزش) حتی به غیرت و ناموسشان. مگر در ماجرای آن قتل فجیع توئیت نزدند: «من هم بیناموسم»؟!
برخی در بدنه این جریان (نه همه این جریان) یک مشخصه بارز و مشترک دارند. ریشه تمام حرکات و سکنات و مواضعشان، به یک شکلی بازمیگردد به غرب. بهشدت و به شکلی غیرعادی متمایل به غربند. در همه کشورهای دنیا هم یک اسم دارند: «غربگرا»! به قول «پپه اسکوبار» روزنامهنگار مشهور برزیلی در یکی از مصاحبههایی که با او داشتم، «همه جای دنیا عوامل غرب و غربگراهایی وجود دارند که همه چیزشان غرب است». این جریان وابسته تا وقتی که کارایی دارند، مورد حمایت غربند اما به محض اینکه کاراییشان را از دست میدهند، به فروش رسیده یا به دورانداخته میشوند. چرا راه دور برویم، همین افغانستان همسایه خودمان. آمریکا 20 سال تمام در این کشور حضور داشت و غربزدهترین اشخاص را به کمک پول، جادوی رسانه و شعبدهبازیهای سیاسی بر مسند امور نشاند. اما سرانجام دیدیم که سربزنگاه، و پس از چند دور مذاکره آشکار و پنهان با طالبان ، افغانستان و رئیسجمهورش را که متحدش بودند، با هم فروخت و این کشور و مردمانش را دودستی تقدیم طالبان کرد. روزهای زیادی نگذشته بود که معلوم شد، پیش از خروج از افغانستان، طالبان را به مدرنترین، بروزترین و گرانترین! سلاحها مجهز کرده است.
البته چند سالی میشود که برخی از این متحدانِ وابسته، چه در غرب و چه در شرق متوجه «متحد فروشیِ آمریکا» شده و احساس خطر کردهاند. شاید اولین جرقه جدی که آنها را به فکر چاره انداخت اتفاق مهمی بود که در سال 2019 رخ داد. درست همان زمانی که انقلابیون یمن بزرگترین حملات پهپادی خود تا آن روز را به آرامکو، شرکت ملی نفتی عربستان انجام دادند و آمریکایی که میلیاردها دلار از عربستان گرفته بود تا در برابر چنین حملاتی از این رژیم حمایت کند، بدون تعارف نتوانست هیچ غلطی کند. اینجا بود که زمزمهها درباره اینکه،
«آمریکا متحدانش را به راحتی میفروشد»، سر زبانها افتاد. سری به مواضع رژیم صهیونیستی، عربستان، تایوان یا همین اوکراین، پس از حمله روسیه به اوکراین بزنید. تقلای برخی از این کشورهای اروپایی برای خرید سلاح و افزایش شدید بودجه نظامی یعنی، نمیتوان به آمریکا امیدوار بود و باید برای استقلال در این حوزهها تلاش کرد. گویا آنها هم فهمیدهاند، آمریکا، آمریکای سابق نیست!
برگردیم سراغ آن جریان سیاسی که در ایران خودمان نیز حضور دارند. با شروع جنگ اوکراین، موضوع «متحد فروشی» دوباره داغ شده است. رئیسجمهور صددرصد وابسته اوکراین که شهرهایش را یکی پس از دیگری از دست میدهد و به شدت نگران است در صورت طولانی شدن جنگ- ولو با شکست روسیه- اوکراین به کشوری کلنگی تبدیل شود، از غربیها ناراضی است و میگوید، آمریکا و ناتو متحدش را رها کردهاند زیرا جرأت رودررو شدن با روسیه را ندارند. زلنسکی همین دو روز پیش هم گفت اگر در آسمان اوکراین که در کنترل کامل روسهاست، منطقه پرواز ممنوع اعلام نشود، روسیه سراغ پایگاههای این سازمان هم خواهد رفت. او کشورهای غربی را مسئول کشته شدن اوکراینیها دانست. در همان ایام نخست آغاز جنگ اوکراین، وقتی ظرف 48 ساعت برخی شهرهای این کشور به دست روسها افتاد، زلنسکی جملهای گفت که شباهت زیادی به آخرین جملات محمد اشرف غنی پس از فرار از افغانستان داشت. او هم از اینکه به آمریکا و وعدههای ناتو اعتماد کرده بود، ابراز پشیمانی کرد.
حالا و در فضایی که بازار «متحد فروشی» حسابی داغ شده و کشورهای غربی که وضعیت جنگ در اوکراین را از نزدیک رصد میکنند و بعضا حتی بهطور مستقیم وارد آن شدهاند و به انحاء مختلف به فکر استقلال بیشتر-لااقل در حوزه نظامی- از آمریکا افتادهاند، آن جریان سیاسیِ در ایران میگوید، ما هم باید متحدمان را بفروشیم!
چند روز پیش و پس از اینکه رجب طیب اردوغان، میزبان رئیس رژیم کودککش اسرائیل شد و آن تعابیر عجیب را در تحسین این رژیم جعلی بهکار برد، مقاومت فلسطین بیانیهای صادر و اعلام کرد، تنها کشوری که متحدانش را فراموش نکرده و آنها را نمیفروشد، ایران است (نقل به مضمون).
اگر تاریخ چند دهه قبل را هم ورق بزنید خواهید دید، این جریان آلوده سیاسی در طول سالهای فعالیتش در ایران بارها خواستار فروختن متحدان کشورمان به نفع غرب شده است. مگر در همین مذاکرات هستهای، یکی از مهمترین خواستههای حریف، گنجانده شدن مسائل منطقهای ایران (بخوانید متحدان منطقهای ایران مثل حزبالله لبنان، یمن، فلسطین و...) در مذاکرات نبود؟! واکنش این جریان به این درخواست،
آیا غیر از «موافقت» با این خواسته بوده؟! قطعا منظور حریف از این درخواست این نیست که، ایران به حمایتها از متحدانش بیفزاید. منظور آنها خیلی واضح است. آنها به دنبال توقف حمایتهای ایران از متحدانش هستند. یعنی همان «متحدفروشی». فقط یک لحظه تصورش را بکنید، در میانه یک جنگ ترکیبی نامتوازن علیه کشورمان، عدهای در داخل بگویند، بر سر بازوهایمان در منطقه، بر سر متحدانمان، برویم و معامله کنیم. این حماقت را بگذارید کنار درخواستشان برای مذاکره بر سر تواناییهای موشکی و نظامیمان! کدام آدم عاقلی وسط جنگ، متحدانش را فروخته و سلاحش را زمین میگذارد؟ آیا تبعات چنین حماقتی را میدانید؟
ممکن است عدهای با استناد به واژه فریبنده «منافع ملی» هزینه و فایده کرده و نتیجه بگیرند، رفتن به سمت آمریکا و غرب، با صرفهتر است چون تحریمها برداشته میشود. در این صورت دو پاسخ منطقی میتوان به این عده داد. یک: 8 سالی که این جریان سیاسی در راس قدرت بود، همین کار را کرد. رفت با کدخدا نشست و مذاکره کرد.
نتیجه: 700 تحریم به آن 800 تحریم قبلی اضافه شد. سردار بزرگ سلیمانی به شکل ناجوانمردانهای ترور شد و...ایران، بدترین تورم و شرایط اقتصادیاش در 42 سال گذشته را تجربه کرد، حتی بدتر از شرایط دوران جنگ! میگویید نه! با شاخصهای اقتصادی این 8 سال رجوع کنید.
دو: پاسخ دوم را عینا از پایگاه اطلاعرسانی رهبر انقلاب نقل قول میکنیم: «رهبر انقلاب، کوتاه آمدن در مقابل آمریکا یا هر قدرت دیگر را برای مصون ماندن از تحریم، خطایی بزرگ و ضربه به قدرت سیاسی دانستند و در بیان مصداقی دیگر افزودند: سادهلوحانهتر و ناشیانهتر از پیشنهاد کسی که میگوید قدرت دفاعی را برای حساس نشدن دشمن، کاهش دهیم وجود ندارد.
در طول زمان، از این پیشنهادهای سست و پر ایراد مطرح شده که همه آنها ابطالپذیر بود و ابطال هم شد و اگر به کسانی که میخواستند برخی بازوهای قدرت ملی را قطع کنند، اجازه این کار داده میشد، ایران، امروز با خطرات بزرگی مواجه بود که با اراده و عنایت خداوند، امکان عملی شدن این پیشنهادها به وجود نیامد».
فرض بگیریم، این طیف سیاسی، مسائل به این سادگی را هم نمیفهمد. اصلا بیایید با منطق اعلامی آنها یعنی «منافع ملی» به جنگ اوکراین نگاه کرده و این بحث را جلو ببریم. (اگر چه قبلا در همین ستون این نکات را نوشتهایم) در موضوع جنگ اوکراین، آنها 20 روز است (از همان دقایق آغازین شروع جنگ) که میگویند ایران باید به شکلی وارد این جنگ شود. درست مثل موضعی که در جنگ اخیر افغانستان گرفتند!
راهحلشان هم این است که باید علیه روسیه، متحد کشورمان و به نفع غرب و ناتو وارد این جنگ شد.
منطق اعلامی (نه واقعی) این عده این است که همه چیز را -تاکید میکنیم- همه چیز را باید از دریچه «منافع ملی» دید و سیاست مورد نظر را بر این اساس انتخاب کرد. مثلا وقتی (راست یا دروغ) گفته شد، خانم «تسیپی لیونی»، وزیر خارجه اسبق رژیم اسرائیل برای فریب رهبران برخی از این کشورهای مرتجع عربی با آنها همخوابه میشد، گفتند: «برای منافع ملی بود پس اشکالی ندارد؟». یا وقتی تصاویر تحقیرآمیزی از نشستنِ مثل بره رئیسجمهور صربستان مقابل ترامپ منتشر شد، نوشتند: «اگر برای منافع ملی بوده، ضروری است مقابل پستترین آدمها مثل یک بره زانو زد.» این طیف که مدعی است در هر موضوعی باید منافع ملی را در اولویت قرار داد پاسخ دهند: آیا ورود ایران به این درگیری با توجه به تبعات سیاسی، امنیتی و اقتصادی آن، به نفع منافع ملی است؟ درگیر شدن با روسیه آن هم بر سر اوکراینی که در تحریمهای ضدایرانی غرب، با غرب همنوا شد، در وتو شدن قطعنامههای غرب و دور زدن تحریمها به ما کمک میکند، به نفع منافع ملی است؟
آیا گسترش ناتو به سمت شرق، به نفع منافع ملیمان است؟ آن «سادهلوح»ی که رهبری در توصیف این طیف بهکار برد، حداقل صفتی است که میتوان برای آمریکوفیلهای ایرانی برشمرد.
جعفر بلوری