«راست است که جزایر جنوب کشور را به چین فروختهاند؟ شنیدهای که قرار است پنج هزار نیروی نظامی چین در قالب قرارداد 25 ساله تهران و پکن وارد ایران شوند؟ میز بزرگی که پوتین و رئیسی پشت آن نشستند و مذاکره کردند نشان داد روسیه شریک قابل اتکایی برای ایران نیست. فایل صوتی برای جمع کردن اغتشاشات آبان 98 ایران از نیروهای حشدالشعبی عراق استفاده کرده بود، همانطور که در سال 88 از نیروهای حزبالله لبنان استفاده کرد! ماجرای فایل صوتی فرمانده سپاه را شنیدهای؟ اگر توافق هستهای نشود دلار 60 هزار تومان میشود و...» اینها تنها چند نمونه از سؤالات و گزارههایی هستند که تقریبا بهصورت روزانه با طیفی از آنها مواجهیم و گاهی درباره آنها مورد پرسش قرار میگیریم.
میتوان و البته باید درباره تکتک این سؤالات، ابهامات، شایعات و گزارهها پاسخ داشت و داد اما اکتفا به روشنگری و پاسخگویی، ناقص است. مثل آن است که همانطور که در مسئله بهداشت و سلامت جسمی، پیشگیری مقدم بر درمان است، در این موضوعات نیز باید پیشگیری و مقابله با کانون(های) تهدید را در اولویت قرار داد.
گام بعدی مصونسازی جامعه نسبت به این حملات ویروسی است. خاصیت ویروس - مانند کووید19 - تکثیر آن است و اخبار/ محتوای غلط (فیکنیوزها)، شبههآمیز، مایوسکننده و ... به دلایل مختلف از سرعت انتشار بسیار بالایی برخوردارند. یک فرد مبتلا به کرونا تا بهصورت فیزیکی و از نزدیک با فرد یا افراد سالم در تماس نباشد، امکان انتقال ویروس وجود ندارد اما در دنیای اخبار و اطلاعات و محتوا، هیچ نیازی به حضور، ملاقات و تماس فیزیکی نیست.
باید اعتراف کرد ما در دو زمینه اساسی مقابله با کانون تهدیدزا و مصونسازی جامعه، نهتنها کارنامه مناسبی نداریم بلکه دچار مشکلات، ضعفها و کمکاریهای عمده و عمیقی نیز هستیم. کانون تهدیدزا در این زمینه دشمن است. دشمنی که سابقه و تاریخچهای سیاه دارد اما گاهی چنان عمل میکند که حتی برخی از مسئولان کشور در برهههایی گمان میکنند راه عبور از تنگناها و حل مشکلات، نزدیک شدن و سازش با آن است. از آمریکایی صحبت میکنیم که بین سالهای 1947 و 1989، 72 بار تلاش کرد تا دولتهای کشورهای دیگر را تغییر دهد. این یک عدد قابل توجه است. این آمار شامل 66 عملیات مخفی و شش عملیات آشکار است.
بیشتر تلاشهای پنهانی برای جایگزینی دولت یک کشور دیگر شکست خورد. بهعنوان مثال، در طول جنگ سرد، 26 عملیات مخفی ایالات متحده با موفقیت یک دولت تحت حمایت آمریکا را به قدرت رساند. 40 مورد باقیمانده شکست خوردند.
خانم او.رورک دانشیار دپارتمان علوم سیاسی کالج بوستون بوده و در سال 2018 کتابی به نام «تغییر رژیم پنهان: جنگ سرد مخفی آمریکا» در انتشارات معتبر دانشگاه کرنل منتشر کرد. او میگوید؛ «من 16 مورد را پیدا کردم که در آنها واشنگتن با تأمین مالی مخفیانه، مشاوره و تبلیغ برای نامزدهای مورد نظر خود بهدنبال تأثیرگذاری بر انتخابات خارجی بود، که اغلب این کار را فراتر از یک چرخه انتخاباتی انجام میداد. از این میان، احزاب مورد حمایت ایالات متحده در 75 درصد مواقع در انتخابات خود پیروز شدند. تحقیقات من نشان داد که پس از سرنگونی دولت یک کشور، کمتر دموکراتیک بود و احتمال بیشتری داشت که از جنگ داخلی، بیثباتی داخلی و کشتار جمعی رنج ببرد. حداقل، شهروندان اعتماد خود را به دولتهای خود از دست دادند.»
کافی است نگاهی به دور و بر خود کنیم. چندی پیش اشرف غنی، رئیسجمهور فراری افغانستان در مصاحبهای اعلام کرد اشتباه او اعتماد به آمریکا بوده است. به تازگی نیز «رنگین دادفر سپنتا»، مشاور پیشین شورای امنیت افغانستان اعتراف کرد: «از اینکه گاهی دولت آمریکا را دوست و متحد افغانستان تلقی کردم در برابر مردم و تاریخ کشورم احساس گناه میکنم. امیدوارم مردم افغانستان من را ببخشند.» آمریکایی که مدعی است برای پایان دادن به جنگ بیپایان و بینتیجه، افغانستان را ترک کرده اما در واقعیت این جنگ هنوز تمام نشده است. تا دیروز بمبهای آمریکایی جان مردم مظلوم افغانستان را میگرفتند و امروز آمریکا با بلوکه کردن دارایی افغانستان، مردم را میکشد. آش چنان شور شده است که روزنامه نیویورکتایمز خطاب به کاخ سفید مینویسد: «اجازه دهد افغانهای بیگناه پول خود را داشته باشند.»
ما با چنین آمریکایی مواجهیم اما علاوه بر خود آمریکا، مزدوران آنها نیز خطی منافقانه و فریبکارانه را دنبال میکنند که اساس دشمنی آن را زیر سؤال ببرند و به هر کس از این دشمن سخن بگوید و هشدار دهد، برچسب «توهم توطئه» بزنند. البته به همین مقدار هم بسنده نکرده و سعی دارند آمریکا را پرچمدار آزادی، دموکراسی و مدافع حقوق بشر، اقلیتها، زنان و... جا بزنند. این یک جنگ تمامعیار است. جنگی که یک طرف به شکل عامدانه و پیچیده میکوشد آن را پنهان ساخته یا حداقل آن را تقلیل دهد. جنگ نیز آداب و شرایط خاص خود را دارد و بدون شک قوانین، ساختار، سیاستها و واکنشها باید متناسب با شرایط جنگی باشد. بدیهی است که رزمندگان در جنگ پشتیبانی میشوند و روحیه میگیرند و خائنان و همدستان دشمن مورد تعقیب و مجازات قرار میگیرند. اما این اصول بدیهی و جهانشمول، چقدر در کشور ما جاری و ساری است؟ فکر و عمل ما چقدر با این شرایط جنگی متناسب است؟
به موازات جنگ سنگین اقتصادی، امروزه فضای مجازی و عرصه دیجیتال، میدان اصلی این دشمنی و نبرد است. کشورهایی که با یک هزارم تهدیدهای ایران مواجه نیستند در این عرصه، جدیت به خرج داده و با فکر و انضباط بیشتری عمل میکنند. حتی آمریکا که سردمدار این فضاست، هیچگونه مماشات و تساهلی به خرج نمیدهد. نمونه آن اینستاگرام است. در این شبکه اجتماعی و فراگیر، هرگونه تهاجمی به ایران نه تنها جایز است بلکه پشتیبانی هم میشود اما کسی حق دفاع موثر ندارد و به سرعت با آن برخورد حذفی میشود. این موضوع و امثال آن نباید ما را به فکر و به دنبال آن اقدام وادارد؟!
نکته بعدی مصونسازی عمومی است. وقتی صدام به ایران حمله کرد، این مردم بودند که وارد میدان شدند و دشمن را متوقف کردند. امروز هم باز خود مردم هستند که باید این جنگ تمامعیار را پیش برده و در مقابل دشمن بایستند. شرط نخست آن نیز آموزش گسترده و همگانی است. فرقی نمیکند افراد چه سلیقه و منش و روشی در سیاست و مسائل اجتماعی داشته باشند. همانطور که در دفاع مقدس اینگونه بود. جنگ نظامی بهطور خودکار موجب همبستگی و اتحاد ملی میشود اما جنگ فعلی از قضا بهدنبال برهم زدن انسجام و اتحاد ملی است. طرح دفاعی مستلزم یک تعهد همهجانبه حاکمیتی همراه با مشارکت همگانی است. وضع قوانین و استانداردهای منطقی، عملیاتی و ملی گام عملی بعدی است. پس از آن یک نهاد بالادستی و مرجع باید برنامهای گسترده و فراگیر برای آموزش امنیت سایبری برای همه ایرانیان طراحی کرده و منابع مالی و حمایتی لازم برای آن را تدارک دیده و فراهم سازد. برنامهای که همه مردم را از همان روزهای نخست مدرسه تا بزرگسالی تحت پوشش خود قرار دهد.
اگر دشمن را به معنای واقعی کلمه دشمن دانستیم و به لوازم این درک پایبند بودیم و جنگ را با تمام ابعاد و جوانب آن باور کردیم، آن وقت نحوه رفتار ما نیز متفاوت خواهد شد. باور به جنگ و شناسایی دشمن، نیمی از راه پیروزی است و اینجاست که اهمیت تحلیل و توصیه اخیر رهبر انقلاب بهعنوان چراغی برای عبور از این مسیر غبارآلود، روشن میشود: «سفارش من به جوانهای عزیزمان این است که امروز ببینند دشمن در چه خطّی حرکت میکند، دشمن چه چیزی را هدف گرفته، نقطه مقابل آن را عمل کنند و حرکت کنند. با نگاه من، آنطور که بنده اوضاع را مشاهده میکنم، دشمن ملّت را هدف گرفته، افکار عمومی را هدف گرفته، فکر جوانها را هدف گرفته؛ میلیاردها دلار دارند خرج میکنند، در این اتاقهای فکرشان دارند تلاش میکنند برای اینکه ملّت ایران را و بهخصوص جوانها را از این راه برگردانند.»
محمد صرفی