مرحوم آیتالله صافی گلپایگانی در مذاکرات مجلس بررسی نهائی قانون اساسی جمهوری اسلامی در خصوص جایگاه ولایت فقیه در نظام اسلامی بیان داشت: عرض کنم آن چیزی که برای افرادی که میخواهند مکتبی را عرضه کنند لازم است، اول ایمان است و دوم شجاعت. اینکه مکتب خودشان را عرضه بکنند.
یکی از اسرار موفقیتهای مسلمانان در صدر اسلام این بود که مکتب خودشان را به دنیا عرضه کردند و تحت تأثیر مکتبهای دیگر قرار نگرفتند و مثل اینکه یک استضعاف فکری به نظر من میرسد که باز در جوّ این مجلس که انشاءالله نیست ولی اینطور است که ما آنطور که باید، مکتب خودمان را عرضه نمیکنیم.
یک الفاظی را در این قانون وارد کردیم که این الفاظ در غرب یک مفاهیم خاصی دارد که با مفاهیمی که در مکتب ما است اینها مخالف است. حالا میخواهیم با آنها، اینها را تطبیق بدهیم با آن سابقه ذهنیای که هست به اشکال برمیخوریم.
حالا در این اصل چون وقت نیست که عرایضم را کاملاً بگویم خلاصه میکنم. در این اصل وقتی که انسان ملاحظه میکند میبیند آن چیزی که #نظام_شرعی را برقرار میکند آن مسئله اصل حکومت است که آن در این اصل نیست در وظایف و اختیارات رهبری هیچ معلوم نیست که نقش رهبر در تعیین #رئیسجمهور چه نقشی است و اگر رهبر در اینجا نقشی نداشته باشد، اصلاً این نظام شرعی نیست. هر چه شما از این اختیارات برای رهبر تعیین بکنید درست نیست. ما اصلاً اصل مطلب را فراموش کردهایم. ولایت فقیه اساسش آنجا هست.
اگر همینطوری که آقای دستغیب فرمودند که ما میخواهیم حکومت ظَلَمه نباشد و آن حکومتها پایان پیدا کرده باشد، باید اینجا را درست کنیم و اول باید این مطلب معلوم بشود که نقش فقیه و ولایت فقیه در تعیین ریاست جمهوری چه نقشی است. روح مطلب اینجا است و اینطور که متأسفانه تنظیم شده است اصلاً مفهومش این است که فقیه در اینجا هیچ نقشی ندارد. حالا بگوییم بعدها معین میکنیم یا چطور میشود، یا در فصلهای بعد میآید باید بگویم که جایش همینجا است.
وقتی که میگویند وظایف و اختیارات رهبری، باید اول معلوم بشود اگر غیر از این هم باشد اصلاً حکومت، حکومت شرعی نیست. خوب اینجا در مجلس فقها هستند اگر این را ما بخواهیم که فقط به عزل اکتفا بکنیم فایدهای ندارد. باید نصب معلوم بشود که فقیه باید در اینجا چه کارهائی را بکند. اصل بر این است که نصب بتواند بکند. حالا اگر خیلی ما بخواهیم دقت کنیم باید در اینجا اینطور قرار بدهیم که نامزدهای ریاستجمهوری را منحصراً باید فقیه صلاحیت آنها را در شورا بررسی کند و به مردم معرفی کند، این مطلب در اینجا ذکر نشده.
حالا ما آمدهایم یک فروعی را آوردهایم مثلاً تعیین فقهای شورای نگهبان، اصل مطلب را رها کردهایم و به اینجا رسیدهایم.
مطلب بنده همین است که اگر بخواهیم نظام، نظام شرعی باشد حتماً باید در نصب، نقش فقیه معلوم بشود و فقیه باید اینجا پیاده و شروع بشود و اگر این نصب نباشد هر مطلب دیگری را برای فقیه در نظر بگیریم، باز همان نظام است و نمیتوانیم به این نظام، نظام شرعی اطلاق بکنیم. حالا «حاکمیت ملی» میگویند و حاکمیت ملی را با معانی و مفاهیم غربی در نظر میگیرند و میبینند با این جور در نمیآید. ما باید انشاءالله شجاعت این را داشته باشیم که آقایان حتماً دارند.
ما اصلاً برای این آمدهایم که مکتب اسلام را در اینجا عرضه کنیم و بفهمانیم که اسلام هم خودش یک نظام مستقلی است و یک نظامی است غیر از نظامهای دیگر، نه حکومت مردم بر مردم است به آن معنائی که عرض کردم، نه اینکه مردم در حکومت وارد نیستند و نمیتوانند دخالت کنند و ما به آن معنی حکومت بر مردم که «إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ» نباشد این نمیشود، در اسلام حکومت خدا بر مردم است. حکومت شرع بر مردم است و از جمله همین مسئله ولایت فقیه است. لذا بنده با این اصل تا آن مطلب ریاست جمهوری و نقش فقیه در اینجا کاملاً معلوم نباشد، مخالفت دارم.