اگر چه «اعتماد به نفس» جزو فضایل و مواهب شخصیتی و عامل پیشبرندهای در امور انسانی و تشکیلاتی و اجتماعی محسوب میشود اما آنگاه که با بیمسؤولیتی و خودبزرگبینی تعویض میشود، جای خود را به چیزی غیر از فضیلت میدهد.
محتوای بیانیه مشترک اخیر مجمع روحانیون مبارز و مجمعی که خود را محققین و مدرسین حوزه علمیه قم نامگذاری کرده است، جزو آن پدیدههایی است که به لحاظ سیاسی و اجتماعی و حتی روانشناختی میتواند محل بررسی قرار گیرد که از یک سو چگونه جمعی که خود باعث و بانی بسیاری از مشکلاتند، شخصاً بتوانند با این جسارت، از پرده و مانع خجلت عبور کنند و متن مفصلی در نقد دیگران بنویسند و حتی اشارهای به اشتباهات خود نکنند؟ و دیگر اینکه اگرچه سخن گفتن و نقادی کردن عموم مردم جزو افتخارات یک نظام مردمسالار است اما کجای مناسبات سیاسی و اجتماعی در این جامعه معیوب است که آن گروه سیاسی میتواند به جای قرار گرفتن در جایگاه متهم و پاسخگویی در برابر مردم، ردای مدعی را بپوشد و خطاب به همان مردم سخنسرایی و ادای فضل کند؟
بیانیه مورد اشاره که به مناسبت آغاز دهه فجر صادر و منتشر شده، به بررسی آسیبشناسانه روند تحولات کشور پس از پیروزی انقلاب اسلامی پرداخته و موضوعات متعددی را مطرح کرده است؛ مثلا گفته هم از جمهوریت فاصله گرفتهایم و هم از اسلامیت، پیشرفتهایی به لحاظ فنی و نظامی و ضریب نفوذ منطقهای داشتهایم که قابل توجه و فرخنده است اما در کنار آن افراد زیادی فقیر شدهاند و برای فقرا و عدالت کاری نکردهایم، رویکرد تنشزدایی را در پیش نگرفتهایم و تحریم شدهایم، حاکمیت چندگانهای را در کشور شاهد بودهایم، خودی و ناخودی کردهایم و مسائلی از این دست. درباره محتوای این بیانیه میتوان نکاتی را فهرست کرد که برخی از آنها به این شرح است.
1- پی بردن به اینکه در کنار دستاوردهای بزرگ در حوزههای مختلف، مشکلات متعددی هم در ساحتهای سیاسی و اجتماعی و بویژه اقتصادی داریم، هنر و کشف بزرگی نیست. مشکلاتی که بخشی از آنها ناشی از تحریم و فشار خارجی و بخش مهم و عمده دیگر محصول مدیریتهای معوج و ناکارآمد مدیران اجرایی در داخل است، نه پوشیده است و نه امکان لاپوشانی دارد؛ این مهم را اتفاقا بیشتر کسانی احساس میکنند که از محرومان و مستضعفان و جزو هسته مرکزی حامیان نظامند و از قضا آن بخش و گروهی که کمترین احساس را در این زمینه دارد و بعضاً از قِبَل این دردها و رنجهای مردم فرصتطلبیهای سنگینی هم کرده، گروهی است که متاسفانه به تزهای سیاسی همین نویسندگان بیانیه گرایش دارد.
2- اینکه تنها پس از گذشت چند ماه از پایان دوران مشعشع دولت جناب روحانی که از برخی جهات مشابه آن را تاریخ 200 ساله اخیر ایران صرفاً در زمانه بیدولتی شاهان قاجار به خاطر میآورد و رنج و زخمهای آن 8 سال، سالها با ملت خواهد بود، حامیان سیاسی او شهامت میکنند و آن هم ذیل عناوینی مانند «حکمرانی خوب»! بیانیه مفصلی میدهند، یعنی اساسا این دوستان مردم را به حساب نمیآورند، اگرنه بهتر بود برای مراعات روح و روان این مردم رنجدیده هم که شده مدتی را به سکوت میگذراندند و سر در گریبان اندوه مینهادند تا گذر زمان کمی از زخم آن دوران کم کند. این فاصلهگذاری برخی آقایان با تقوای سیاسی- اجتماعی واقعا قابل مدلسازی برای ترویج فاصلهگذاری اجتماعی در کروناست و میتواند ملت را از شر این بیماری نجات دهد.
3- نویسندگان بیانیه خاطرنشان کردهاند پس از انقلاب اسلامی و تاسیس جمهوری اسلامی رفتهرفته هم از «اسلام» فاصله گرفتهایم و هم از «جمهوریت»؛ از قضا اینجا را درست فرمودهاند اما متوجه نشدهاند به جای نقد دیگران، «حدیث نفس» گفتهاند. متاسفانه بخشی از مشکلات دقیقا از آنجا آغاز شد که بر اثر نابلدی و عدم تیزبینی سیاسی این آقایان که بسیاریشان جزو مبارزان انقلاب و زخمخوردگان سکولارها و سلطنتطلبها بودند، به جایی رسیدند که همین سکولارها و سلطنتطلبها ـ و بعضا متاسفانه تروریستها و دشمنان ایران ـ پشت دیدگاههای آنها پنهان شدند، آنان را پیش راندند و به مقابله با سیاستهای اصولی جمهوری اسلامی کشاندند و خود در خفا، خندیدند و قهقهه زدند. در سایتها و پایگاههایشان علیه امام(ره) که جزو مفاخر تاریخ ایران و بشریت است، قلم زدند و نوشتند و حتی نعوذبالله حضرت امام و تفکراتش را به موزهها فرستادند و این آقایان به جای آنکه قدرتمندانه و غیورانه در مقابل آنها بایستند، از سرمستی قدرت به یک ائتلاف و اتحاد راهبردی با آنها دست زدند و نفهمیدند با میراث امام(ره) چه کردند.
گفتهاند از جمهوریت فاصله گرفتهایم؛ گُل گفتهاند. متاسفانه این آقایان فرآیندهای مردمسالارانهای را که امام خمینی(ره) با اعتقاد قلبی تعبیه کردند و امام خامنهای با تمام توان و تا پای جان از آن دفاع کردند، صرفا شکل و ادا و اطواری برای نیل خود به قدرت دیدند، لذا آنجا که با این سازوکارها به قدرت رسیدند، آن را دموکراتیکترین فرآیندهای جهان خواندند و به آن بالیدند ولی آنگاه که با دست رد مردم به سینهشان مواجه شدند، «کودتا»ی نرم علیه ملت را عین «دموکراسی» و «آزادیخواهی» خواندند و مردم را به دلیل رای به فردی غیر از کاندیدای متبوعشان با چنان تنبیهی مواجه کردند که خود تنبیهکنندگان گفتند تاریخ چنین «تحریمی» به خود ندیده است!
آقایان سابقاً مبارز! شما اگر میدانستید با اقدام به کودتایتان در سال 88 چه با این ملت کردید، تا ابد نه از جمهوریت سخن میگفتید، نه از اسلامیت و نه حتی از مردم. مقابلهتان با جمهوریت در آن سال، دشمنی که به استیصال رسیده بود و نامهنگاریهای متعددی را ذیل اذعان به شکست راهبردیاش برای تسلیم ایران در پیش گرفته بود، چنان امیدوار و وحشی کرد که شدیدترین تحریمها علیه مردم را در تاریخ وضع کرد و چنان جنایتی کرد که آثار جراحتهای سنگینش را امروز بر پیکر مردم بیگناه ایران میبینید؛ حال این جنایت دوستانتان را با کجای جمهوریت و اسلامیت همخوان میدانید؟ اصلا با چه رویی توان سخن گفتن با این ملت دردکشیده را دارید؟ با کدامین پاسخ به دلیل این گناه بزرگ در پیشگاه خداوند متعال حاضر خواهید شد؟
4- نویسندگان بیانیه مرقوم کردهاند «بدون تردید توطئههای بیرونی و فشارهای خارجی هم در پدید آمدن این وضع تاثیر داشته است» اما آقایان! کملطفی میفرمایید، دشمن بدون همکاری برخی دوستان شما هیچ غلطی نمیتوانست بکند. متاسفانه برخی از شما و دوستان شما کاتالیزور دشمن شدید و آنچه را او در خواب نمیدید، در بیداری تقدیمش کردید. دشمن صراحتا نوشته است هیچ ابزاری، از تهدید نظامی تا تحریم اقتصادی، بدون آنکه همکارانی در داخل داشته باشد، به جایی نخواهد رسید؛ یعنی بدون صداهایی که از گلوی او فریاد بزند و تسلیم را تئوریزه کند و به جای دشمن، آرمانهای اسلامی را متهم کند، و به جای آنکه حامی ولی فقیه باشد تا به مملکت آسیب نرسد، در برخی امور به دفتر حافظ منافع بیگانگان تبدیل شود. دشمن میداند بدون این همکارانش، حتی تحریمها هم میتواند به ضد خودش تبدیل شود.
البته از اینکه برای دشمن هم به هر حال در این شرایط نامطلوب سهمی قائل هستید متشکریم اما با کملطفی و تواضع(!) از سهم بسیار کلیدی خود و دوستان خود عبور نکنید!
5- صادرکنندگان بیانیه در بخشی از نوشتهشان از شکلگیری حاکمیتهای چندگانه و سردرگمی و حتی تعارض پرهزینه در مدیریت گلایه کرده و آن را بخشی از علل مشکلات موجود قلمداد کردهاند؛ باز هم حرف درستی است اما «ای کمان و تیرها برساخته / صید نزدیک و تو دور انداخته!»؛ نقد درستی است اما متهم بیخ گوشتان است آقایان! چرا صید و بانی را در دوردست جستوجو میکنید؟ آنهایی که نهتنها حاکمیت دوگانه و چندگانه را بد نمیشمردند، بلکه برای آن تئوریهای مکرر و راهکارهای متعدد و بعضا خشونتطلبانهای تجویز میکردند، جزو دوستان و همپیمانان سیاسی خودتان هستند. اما آیا با آنها مرزگذاری دقیق کردید؟ سیاستهای جاهطلبانهشان را سرزنش کردید و فیل مست قدرتشان را رم دادید؟ نکردید و بلکه یاریشان کردید و شد آنچه شد.
6- در بخش دیگری از بیانیه مورد اشاره نیز از پیشرفتهای نظامی و فنی و افزایش ضریب نفوذ منطقهای ایران تقدیر به عمل آمده است؛ اینجا هم آقایان در حق خود کملطفی کردهاند؛ باید از این دوستان سابقا مبارز پرسید یاران سیاسی شما کجا با این سیاستها موافق بودهاند که حال در مدحش حماسه میسرایید؟ معما چو حل گشت آسان شود! ولی دوستان شما پیشتر هنگامی که مدافعان حرم و اسطورههای آزادی و عدالت به نبرد با داعش و تکفیریها رفته و با حامیان دولتی پشت سر آنها یعنی آمریکا و مرتجعان منطقه هم گلاویز میشدند، به جای آنکه از این سیاست حمایت کنند، به خانواده شهدای حرم زخم زبان میزدند و به جای نبرد با جانیها، گفتوگو با داعش را تجویز میکردند. آن روز بیانیه دادید و در دهان اینها که از پشت جبهه به مدافعان حرم میتاختند زدید که امروز در جشن آزادیخواهان خود را شریک میدانید؟
البته رهبر انقلاب و حاجقاسم و حاجقاسمها و کلا پاسداران امنیت و انقلاب اسلامی ایران و حامیان مستضعفان و ملل جهان، همه ملت ایران و آزادگان جهان را در این پیروزیها سهیم میدانند و مشارکتشان در جشن را نیکو میشمارند، از این جهت اشکالی ندارد و فرمایش شما در اذعان به این پیروزیها را نیز به فال نیک میگیریم و دستتان را میفشاریم اما الحق والانصاف در خلوت خود ندامتی از گذشته و یاری نکردن مکفیتان به جبهه حق دارید؟
انشاءالله با یاری خداوند، مردم ایران در جنگ اقتصادی علیه دشمن نیز پیروز خواهد شد و آن روز همین امر را هم بهرغم تجویزهای غلط امروزتان، تبریک خواهید گفت!
7- صادرکنندگان این بیانیه در بخش دیگری نیز توصیههایی به نظام جمهوری اسلامی در راستای منادی صلح بودن و تنشزدایی در منطقه کردهاند! غیر از توصیه مشعشع پیشینی دوستان این آقایان در گفتوگو با داعش به جای نبرد با آن، در موضوع صلح و عقلانیت هم رفقای این عزیزان سابقه جالبی دارند. دوستان آقایان نه توصیههایشان برای گفتوگو و صبر بهنگام بوده و نه تجویزهایشان برای جنگ و نبرد از دقت نظر و عقلانیت بویی برده است. دوستان نویسندگان همین بیانیه همانها هستند که دهه 70 بر ضرورت لشکرکشی به افغانستان تاکید میکردند و برای آن مصوبهای هم صادر کرده بودند؛ مصوبهای که اگر با مخالفت و ممانعت قاطعانه و حکیمانه رهبر معظم انقلاب روبهرو نمیشد، ایران را وارد باتلاقی از جنگ با همسایه شرقی میکرد که احتمالا تا همین امروز نیز گریبانگیر ایران و افغانستان و تنها به سود دشمنان مردم این ۲ کشور بود. حال با این تجربه جالب از عقلانیت در سیاست خارجی، بر برج عاج نشستن و فرمایش صادر کردن هم جزو نوبرهای سیاست در ایران است.
8- از جانکاهترین بخشهای این بیانیه مقاطعی است که از زبان یا درباره فقرا و محرومان سخن میگوید؛ آقایانی که خود تا لحظه آخر با سردمدار تئوری ظالمانه «له شدن اجتنابناپذیر برخی فقرا زیر چرخ توسعه» متحد ماندند و جز معدودی، لب به نقد موثر سیاستهای او نگشودند و امروز نیز اساسا با آنهایی قرابت دارند که چیزی مثل عدالت اجتماعی را یاوه میخوانند، چگونه میتوانند از زبان فقرا سخن بگویند؟ آیا غیر از این است که اگر تا دیروز مفاهیم ارزشمندی مثل آزادی و دموکراسی برایشان صرفا ابزاری برای راندن ارابه قدرتطلبی بود، امروز این قرعه به نام فقرا و محرومانی افتاده است که بیشترین زخم را از همین دیدگاهها خوردند؟
9- یکی از سیاستها و گفتارهایی که ظاهرا برای این آقایان بسیار سنگین آمده و مکرر در سخنان و مواضع خود به آن ارجاع میدهند، مسأله تفکیک خودی از غیرخودی است. نویسندگان بیانیه مورد اشاره در این متن هم گفتهاند نباید دایره خودیها را آنقدر تنگ کنیم که اکثریت مردم ناخودی باشند! مغلطه عجیبی است؛ رهبر معظم انقلاب مشخصا همه مردم ایران را خودی و دشمنان این ملت و همکاران آن دشمن را ناخودی میدانند؛ سوال این است: چرا شما اینقدر آشفته شدهاید؟ پاسخ روشن است: متاسفانه شما در مقاطع متعددی دشمن را خودی کردید و مردم را غیرخودی و به همین علت خواسته یا ناخواسته همدست دشمن در تحریم شدید و مردم را زیر فشار خود له کردید. احتمالا از این جهت است که از خودی و ناخودی کردن ناراحتید، چون خود را ضمیر آن مرجع انگاشتهاید. حال آنکه اگر نیک مینگریستید، مسأله چیز دیگری بود و اشتباه از ضمیر نبود، بلکه مرجع را باید درست میدیدید و با او مرزگذاریهای جدی میکردید.
10- وقتی انسان با محتوای این بیانیه نسبتا مفصل مواجه میشود، غیر از غصههایی که از فریبهای نهفته در آن میبیند و اشتباهاتی که در تحلیل مشاهده میکند، خود را در موقعیتی میبیند که از نویسندگان بپرسد ضمنا ماشاءالله چقدر ایده برای اقتصاد دارید! اما پرسش جدیتر این است: مجموعا دستکم 24 سال از 32 سال اخیر دولت در اختیار دوستان شما بوده است (8 سال دولت هاشمی، 8 سال خاتمی و 8 سال هم روحانی)؛ در تمام این 24 سال هم امکان عملی شدن ایدههایتان فراهم بود و حتی مجوز داده شد با آمریکا محرمانه و آشکار مذاکره کنید و توافقی ببندید که بسیاری از جزئیات آن هم مصداق توافق خوب و مورد تایید نظام نبود اما محصول آن ایدههایتان چه بود؟ با ایده دیپلماسی و گفتوگو با دشمن کاری کردید که اساسا امر گفتوگو و دیپلماسی قفل شد و به بنبست رسید و دیگر طرف مقابل شما را برای صحبت کردن هم به رسمیت نشناخت، بلکه توماری نوشت و گفت امضایش کنید؛ والسلام. با ایده گفتوگوی تمدنها، محور شرارت خوانده شدید و با ایده تنشزدایی، در لیست تحت تعقیب پلیس بینالمللی قرار گرفتید! سابقهتان در اقتصاد هم که نیاز به توضیح ندارد.
بنابراین توصیه مشفقانه به آقایان سابقا مبارز آن است که به جای فرار به جلو و بار کردن تقصیرات بر دوش دیگران، از خطاهای سرشار گذشته و ظلمهایی که به مردم کردند، توبه کنند و به مسیر امام(ره) و ملت ایران بازگردند. این بیانیهها و مغلطهها جز آنکه با آن خود را فریب دهند و چند صباحی دیگر بر گرد کرسی دورهمی تغافل بنشینند سودی ندارد؛ خاصه آنکه همه ما بزودی در پیشگاه الهی حاضر خواهیم بود و باید پاسخگوی نسبت اقدامات خود با امام بزرگوار(ره) و مردم باشیم.
دکتر حمیدرضا مقدمفر