سفر رئیسجمهور کشورمان به مسکو ، قطعا مولد نگرانیهایی برای مخالفان راهبرد « نگاه به شرق» بوده است. برخی مخالفان، به لحاظ مخالفت ماهوی با هر آنچه «قدرت غرب» را به چالش بکشد منتقد این رویکرد بوده و برخی دیگر نیز در خصوص حدودوثغور این «همافزایی راهبردی» آگاهی ندارند. واقعیت امر این است که بازیگران حوزه روابط بینالملل، با یک سلسله تهدیدات، فرصتها ، ضعفها و قوتها در حوزه سیاست خارجی خود روبهرو هستند. بهعنوانمثال، جمهوری اسلامی ایران هم به لحاظ مزیت ژئو پلیتیک و هم به لحاظ قدرت گفتمان سازی در منطقه غرب آسیا، قدرت فزایندهای در جهان امروز پیداکرده است. از سوی دیگر، در ترسیم مناسبات ایران و کشورهایی مانند روسیه و چین، ما با یک«مخرج مشترک راهبردی» تحت عنوان « همگرایی نتیجه محور» روبهرو هستیم.
این نگاه نتیجه محور منبعث از دغدغهها و اهداف مشترک تهران، مسکو و پکن در نظام بینالملل میباشد، آنهم در جهانی که بسیاری از بازیگران غربی تلاش همزمانی را برای مهار قدرت هر سه بازیگر مذکور آغاز کرده و ادامه میدهند. بنابراین، همافزایی راهبردی ایران و روسیه، مبتنی بر ایده آل گرایی بازدارنده نبوده و اتفاقا ریشه در واقعیات و مناسبات جهان و آیندهپژوهی آن دارد.
پس از عضویت دائم جمهوری اسلامی ایران در سازمان همکاریهای شانگهای و افزایش نقشآفرینی کشورمان در اتحادیه اقتصادی اوراسیا، بسیاری از مناسبات و همکاریهای اقتصادی میتواند با همکاری طرفین به فعلیت برسد.پیششرط این موضوع، ترسیم یک چارچوب همکاری راهبردی میان کشورمان، روسیه و چین میباشد. بسیاری از فرصتها و ظرفیتها ذیل همین چارچوب راهبردی معنا پیدا میکند.در غیر این صورت، تکثر دغدغهها و عدم استخوانبندی ثوابت و اجزای اصلی این منظومه ، منجر به از دست رفتن بسیاری از فرصتها به ضرر تهران، مسکو و پکن خواهد شد. سفر آیتالله رئیسی ، رئیسجمهور کشورمان به مسکو در برهه کنونی از اهمیت فزایندهای برخوردار میباشد زیرا ناظر بر همین «چارچوب راهبردی» تعریف میشود.]
تصمیماتی که در این سفر و در سطح رؤسای جمهور دو کشور اتخاذ میشود، بهصورت توأمان « بسترساز» و « فرصت محور» هستند، یعنی در احصاء و به فعلیت رسانی همکاریهای راهبردی هم حکم « علت» و هم در حکم « معلول» ایفای نقش میکنند. آنچه در طول سالهای گذشته ما با فقدان آن مواجه بودهایم، همین «چارچوب راهبردی» بوده است. قطعا این چارچوب ، دارای ثوابت و متغیراتی است. ثوابت این چارچوب راهبردی ناظر بر اهداف بلندمدت و میانمدت طرفین بوده و در تنیم مواضع و رفتارها ( چه در عرصه آشکار و چه پنهان) به مبنای تصمیمگیری و اقدام مشترک تهران و مسکو در حوزههای همکاریهای فیمابینی تبدیل خواهد شد. بعد متغیر این منظومه، ناظر بر دغدغهها و تصمیم سازیهای مشترک کوتاهمدت و پروژه محور میباشد که آن نیز ناظر بر نگاه تاکتیکی طرفین تعریف میشود. بااینحال، حسن انعقاد یک چارچوب راهبردی و طولانیمدت مشترک در «ارتباط سیستماتیک » استراتژیها و تاکتیکهاست.
در یک جمله، ما شاهد شکلگیری منظومهای خواهیم بود که در آن رفتارها با استراتژیها یا استراتژیها با رفتارها تعارض ماهوی و ذاتی نخواهد داشت.
حنیف غفاری