شاید بتوان گفت کارنامه اقتصادی یک رئیسجمهور، بیشترین تأثیر را در قضاوت عملکرد او خواهد داشت و مهمترین میراثش به شمار خواهد رفت؛ اما ادبیاتی که او به عنوان بالاترین مقام اجرایی کشور به کار میبرد نیز، در افکار عمومی و نگاه رسانهها فراموش نشدنی خواهد بود.
جنس گفتمان رئیسجمهور با مردم، رسانهها و از همه مهمتر با منتقدان ش، میتواند پیوند نامرئی میان آنها را محکمتر کند یا به عکس، سنگ بنای بیاعتمادی و قهر میان جامعه و دولت را رقم بزند.
مروری بر هشت سال دولت قبل نشان میدهد که «حسن روحانی » پشت هیچ تریبونی به منتقدانش رحم نمیکرد؛ علیرغم اینکه او اعتدالگرایی بود که به پشتوانه و حمایت جریان اصلاحات روی کار آمد، جریانی که به دنبال «اصلاح» است. جریانی که خود، از نگاهی انتقادی برآمده و فعالان آن از افرادی هستند که همواره داعیه تکریم و احترام به نقد و منتقد را دارند.
اولین واکنش تند روحانی به نقد
البته روحانی پیش از آنکه روی کار بیاید، یعنی در مناظرات انتخاباتی سال ۹۲، آشفتگی خود در مقابل انتقاد یکی از کاندیداها را به نمایش گذاشت؛ رفتاری که با واکنش «محسن رضایی» همراه شد. رضایی در پاسخ به عصبانیت روحانی گفت: «شما ببینید سوال من چقدر مؤدبانه است، آقای روحانی اگر بخواهد با این عصبانیت و این داد و بیدادی که کرد سکان کشور را بدست بگیرد، خداوند رحم کند به این کشور…»
پس از آغاز به کار دولت حسن روحانی، پیشبینی محسن رضایی درست از آب درآمد. روحانی وقتی سکان کشور را به دست گرفت، عصبانیت و ادبیات تند خود در برابر منتقدین را ادامه داد.
«صادق خرازی» دبیرکل حزب اصلاحطلب ندای ایرانیان در همین رابطه به خبرنگار مهر میگوید: «روحانی در دوران ریاستجمهوری خود ادبیات وحدت را بکار نگرفت. وقتی مردم او (روحانی) را انتخاب کردند، او فراموش کرد موتور انتخابات را خاموش کند؛ موتور انتخاباتی روشن و در حال حرکت بود، او فکر نکرد بعد از پیروزی، رئیس دولت شده و باید این موتور را خاموش کند. انتخابات تمام شد، کمپین تمام شد، ادبیات کمپین تمام شد.»
به اعتقاد خرازی، ادبیات حسن روحانی برای کشور مشکلساز بود. او میگوید: «من معتقدم اگر آقای روحانی در این دوسال گذشته فقط کار و سکوت میکرد و حرفها را سخنگوی دولت میزد کشور بهتر اداره شده بود.»
با روی کار آمدن دولت سیزدهم، به نظر میرسد آنچه که خرازی برای یک رئیسجمهور از نظر مردمداری، مطلوب میداند بیش از آنکه در حسن روحانی تبلور داشته باشد، در شیوه ریاستجمهوری «سید ابراهیم رئیسی» به چشم میخورد. حال آنکه روحانی اعتدالگرایی بود که با نزدیکی به تفکر اصلاحطلبانی همچون خرازی و ائتلاف با آنها، توانست در انتخابات پیروز شود.
کلام منتقدان برندهتر بود یا زبان روحانی؟
اگرچه از روی کار آمدن دولت سیزدهم و شروع گفتمان رئیسی کمتر از چهار ماه میگذرد، اما اگر همین بازه زمانی کوتاه را با معدلی از دولت روحانی مقایسه کنیم، تفاوت پررنگی در سطح انتقادپذیری و پاسخگویی به منتقدان به چشم میخورد.
روزهای ابتدایی دولت یازدهم که هنوز خبری از برجام و ترامپ و بالا گرفتن جنگ اقتصادی به میان نبود، روحانی در هفتمین همایش ملی نخبگان جوان (۱۶ مهر ۹۲) منتقدان را اقلیتی خواند که هر چه دولت کارهای مثبت انجام دهد شمشیر آنها برندهتر میشود. او گفت: «البته میدانیم اقلیتی همیشه هستند که هر کار مثبتی که دولت انجام دهد، باعث میشود شمشیر انتقاد آنها برندهتر گردد، اما این دولت به انتقاد منتقدین هم افتخار کرده و به آنها میگوید که انتقاد سازنده برای کشور مفید است اما همه باید کاری کنیم تا سخنان نیشدار خود را کاشته و چارچوب ادب و اخلاق معیار گفتار ما باشد.»
چیزی نگذشت که او در گفتگویی که قرار بود گزارشی از عملکرد صد روزه خود به مردم بدهد، منتقدان را کودکانی دانست که در قفل مشکلات کشور آبوشکر میریزند! روحانی ۵ آذر ماه سال ۹۲ وقتی هنوز صدای گلایهها به دولتش آن چنان بالا نگرفته بود، در اولین گفتگوی ویژه تلویزیونی خود گفت: «قدیم، عدهای از بچهها شکر را در آب حل میکردند و در قفل میریختند تا کسی نتواند با کلید، قفل را باز کند. عدهای نیز دنبال این هستند که قفل باز نشود؛ البته ممکن است در داخل هم عدهای کودکانه عمل کنند.»
اما رئیسی برای ارائه کارنامه صد روزه خود لحن متفاوتی را انتخاب کرد و وقتی ۱۴ آذر ماه در گفتگوی ویژه تلویزیونی حاضر شد، گفت: «باید فاصلهمان را با مردم کمتر و کمتر کنیم. به همه دولتمردان توصیه کردم باید با مردم ارتباط بگیرید و درد دل مردم را گوش دهید. ممکن است کسی مشکلی داشته باشد و تُن صدایش بلندتر شود، هیچ اشکالی ندارد. دولت، دولت مردمی است.»
این تفاوت در اولین گفتگوی ویژه تلویزیونی رئیسی نیز محسوس بود. او ۱۳ شهریور ماه خطاب به مردم گفت: «مردم اگر نظراتی دارند ارائه کنند و حتماً بدانند مشارکت آنها در مسائل کشور و همراه بودنشان با دولت و اعتمادشان به دولت برای کشور سرمایهای گرانبها است.»
۴ ماه بدون کنایههای تند به منتقدین
با گذر زمان و تحقق نیافتن وعدههای دولت یازدهم و دوازدهم، التهاب ادبیات روحانی شدیدتر شد؛ جدیتر شدن پرونده برجام به موضوعی تبدیل شد که هرگاه روحانی به سراغ آن میرفت، منتقدان و مخالفانش را از دین و انسانیت خارج میدانست. او در سخنرانیهای مختلف آنها را کمسواد (۱۵ بهمن ۹۲)، بی شناسنامه (۹ اردیبهشت ۹۳)، هوچی باز (۱۰ اردیبهش ۹۳)، بزدل سیاسی (۲۰ مرداد ۹۳)، سیاه نما (۱۷ آبان ۹۴)، هتاک (۱۵ آبان ۹۵) و دروغگو (۱۹ فروردین ۹۶) خطاب میکرد.
رقم این کنایهها تا پایان دوره اول روحانی پنجاه را رد کرد. علیرغم توصیههای کارشناسان، نمایندگان مجلس و حتی مقامات دولتی به رئیس دولت برای احترام به حقوق منتقدان، او در ماههای آغازین دوره دوم مسئولیت خود، صراحتاً مخالفت با دولت را نشانه «بیعقلی» دانست و گفت: «وقتی حساب میکنم، میبینم کسانی که با دولت مخالفت میکنند، بیشتر بر مبنای کمبود عقل است.»
«منوچهر متکی» وزیر اسبق امور خارجه در گفتگو با خبرنگار مهر با بیان اینکه در دولت سیزدهم ۱۰۰ روز است که منتقدان کنایهای نشنیدهاند، میگوید: «ترجیعبند ادبیات رئیسی این نشد که بگوید شما مگر مذاکره بلد هستید؟ مگر شما را در دنیا تحویل میگرفتند؟ او هیچگاه چنین کنایههای تلخ و آزاردهندهای، که بیان آنها هیچ ضرورتی نداشت را مطرح نکرد. در دولت سیزدهم چنین ادبیاتی بکار گرفته نمیشود.»
نکته جالب توجه آن است که اصولگرایانی همچون متکی، از ایجاد فضای آرام برای منتقدانی تقدیر میکنند که قرار است از دولت مورد حمایت آنها انتقاد کنند و از فراهم شدن آرامش نسبی برای کسانی خرسند هستند که ۸ سال در برابر واکنشهای تند روحانی ساکت بودند و در دو دوره حضور رئیسی در انتخابات ریاستجمهوری از هیچ تلاشی برای تخریب او فروگذار نکردند.
با اینکه اصلاحطلبان به واسطه سکوت یا حمایت خود در دولت قبل، هیچگاه مخاطب کنایههای روحانی نبودند اما به نظر میرسد آنها هم جای خالی آرامش و احترام در فضای رسانهای را احساس کردهاند. استقبال فعالان رسانهای اصلاحطلب از دیدارهایی که با رئیسی داشتهاند گواه این موضوع است.
استقبال جریان اصلاحات از گفتمان و ادبیات رئیسی
۱۲ آبان ماه، مدیران رسانهها و برخی فعالان رسانهای اصلاحطلب به دعوت رئیسی، برای دومین بار به دیدار او رفتند و صراحتاً، این دیدارها را با دوران ریاستجمهوری روحانی مقایسه کردند.
روزنامه اصلاحطلب «اعتماد» پس از برگزاری این نشست، تیتر اصلی خود را به این دیدار اختصاص داد و نوشت: «سهساعت با رئیسجمهور» و مدیرمسئول این روزنامه یادداشتی با عنوان «فرصتی قابل تقدیر» منتشر کرد و در آن گفت: «قابلتقدیر اینکه آقای رئیسجمهور با حوصله و صبر و روی گشاده پای صحبت تکتک میهمانان نشست و در انتها دقایقی نسبت به آنچه ازسوی مدیران رسانهها مطرح شده بود، مواردی را مطرح کرد.»
الیاس حضرتی که دبیرکل حزب اعتماد ملی در این یادداشت میگوید: «نفس برگزاری این نشست و استقبال آقای رئیسجمهور از انتقادها و پیشنهادهای اصحاب رسانه، بهخصوص آنچه ازسوی رسانههای منتسب به جریان اصلاحات و گفتمان مقابل دیدگاه حاکم بر دولت مطرح میشود، رخدادی مهم و مبارک است و شایسته تقدیر و تشکر.»
مدیرمسئول روزنامه «ابتکار» که در این نشست حضور داشته است هم میگوید: «آقای رئیسی بهرغم مشغله بسیار و انتظارات فراوان، همچنان برای شنیدن دیدگاه گروههای مختلف و منتقدان گوش شنوا و از حوصله قابل تحسین برخوردار است.»
همچنین مدیرمسئول روزنامه «شرق» درباره نگاه رئیسی به گفتمان و رسانه میگوید: «رئیسی نشان داد که فقط به رسانههای خودی توجه نمیکند. او نشان داد گفتگو به معنای گفتگو با گروههای داخلی را قبول دارد و به وعده خود در مورد دیدار با اصحاب رسانه عمل کرد.»
با همه اینها به نظر میرسد برای قضاوت بیطرفانه و قیاس منصفانه باید زمان بیشتری از دولت سیزدهم بگذرد تا روشن شود رئیسی رویکردی که در مواجهه با منتقدان و مخالفان در پیش گرفته را ادامه خواهد داد یا در گذر زمان و با اوج گرفتن حجم انتقادات، او هم مثل روحانی منتقدان خود را به رگبار کنایه میبندد؟